تحلیل اینکه شیعه چگونه به مرحله فعلی رسید (۲)

دقیقا به همین دلیل است که در زمان خلفای بنی‌امیه، شعار مخالفین این بوده: الرضا من آل محمد: شخص مورد رضایت از خاندان محمد (باید برای خلافت انتخاب شود) که بنی عباس در این میانه پیروز می‌شوند زیرا اعراب، حرمت و نزدیکی عموی شخص را به او بیشتر از سایرین می‌دانسته‌اند.(عباس عموی پیامبر بوده) در این میانه فرزندان امام حسن و برادران تنی و ناتنی برخی امامان (مانند زید) نیز قیام‌های ناموفقی داشته‌اند. طرفداری شیعیان عراقی و خراسانی از این اشخاص و از بنی‌هاشم و از بنی عباس (در ابتدا) همه مبین این نکته مهم است که آنها روی شخص خاصی نظر نداشته‌اند. (و حتی تیره خاصی مانند بنی علی یا بنی عباس).

به جز مورد فوق (یعنی آیات قرآن) علت دیگری نیز وجود داشته که باعث تقویت اینکه خلافت باید در خاندان پیامبر باشد می‌شده است: انصار گرچه در عربستان شمالی ساکن بوده‌اند ولی اصل و ریشه آنها از عربستان جنوبی بوده و در عربستان جنوبی این اندیشه در فرهنگ مردم حاکم بوده که حکومت باید وراثتی و در خاندان پادشاه باشد. جالب توجه اینکه: عمار یاسر نیز از همین منطقه بوده و سلمان فارسی نیز از کشور ایران با همین اندیشه بوده است!! و رواج تشیع در یمن و ایران نیز موید این نکته است. ولی بر خلاف این فرهنگ، در عربستان شمالی (از جمله مردم مکه و به تبع آن مهاجرینی که در سقیفه حاضر می‌شوند) این اندیشه حاکم بوده که انتخاب رییس به شورا و نظر اکثریت بستگی دارد. در اینجا توجه خواننده را به این نکته جلب می‌کنم که بسیاری از قوانین اسلام: امضایی است یعنی احکامی از قبل در جامعه عرب، وجود داشته و پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم آن دسته از آنها را که با عرف جامعه و سرشت بشری و قوانین الهی منطبق بوده به فرمان خداوند تایید نموده‌اند (مواردی مانند طواف کعبه، غسل جنابت، حرمت ماههای حرام و… و چه بسا انتخاب رهبر به شوری)

بنابراین، نطفه اولیه شیعه، چیزی بیش از این نبوده که چون پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم، نظر خاصی روی شخص علی داشته و علی پسر عمو و داماد تنها دختر ایشان بوده و علاوه بر آن: خصوصیات بارز اخلاقی علی، همگی دست به دست هم می‌دهند تا برای اولین بار در سقیفه بنی ساعده برخی از انصار (به خصوص جوانان آنها) بگویند: لا‌نبایع‌الاعلیا: ما بیعت نمی‌کنیم مگر با علی. (و عجیب اینجاست که هیچکدام به واقعه غدیرخم اشاره‌ای نمی‌کنند و یا اینکه به جای این جمله نمی‌گویند: ما بیعت خود با علی را نمی‌شکنیم! و…).

از بد روزگار، حضرت علی در صحنه حاضر نبوده و از اینکه بدون مشورت با بنی‌هاشم و در غیاب ایشان، چنین تصمیمی گرفته می‌شود اندکی دلخور می‌شوند (که این دلخوری در حد بسیار کمرنگ تا چندسالی پس از حکومت حضرت عمر نیز ادامه داشته است)

ولی روابط بین ایشان و خلفاء پس از این جریانات رو به گرمی می‌رود به حدی که ایشان پس از فوت حضرت ابوبکر با همسر او اسماء ازدواج می‌کند و سرپرستی فرزند او را به عهده گرفته و حتی او را چون پسر خود می‌داند. مرتب طرف مشورت حضرت عمر قرار می‌گیرد و حتی دو بار هر بار به مدت یکماه در غیاب عمر، جانشین او در مدینه می‌شود. و به کرات دست به قضاوتهای موفق می‌زند. نشانه‌های زیادی در اینکه این کدورت رفع شده در تاریخ وجود دارد. نامه‌های متعددی از حضرت علی و امام حسن و امام حسین در کتب معتبر و قدیمی تاریخی وجود دارد که در آن این مضمون تکرار شده که: ما از اینکه دیگران قرابت ما را با رسول خدا نادیده گرفته و خلافت را به دست گرفتند آزرده شدیم ولی چون آنها طبق سنت و روش نبی اکرم و کتاب خدا عمل کردند این را بر آنها بخشیدیم[۱].

چه بسا افزایش سن حضرت علی (۳۴) و نیاز به وجود اصحاب در مرکزیت مدینه و در کنار خلیفه باعث می‌شود ایشان در این جنگها حاضر نشوند (ولی فرزندان او امام حسن و امام حسین در فتح اصفهان در خلافت حضرت عمر، حاضر بوده اند) مدتی بعد، حضرت علی دخترش ام کلثوم از فاطمه را نیز به عقد و ازدواج حضرت عمر در می‌آورد. و حتی نام سه فرزند پسر خود را عمر و ابوبکر و عثمان می‌گذارد که ابوبکربن علی و عثمان بن علی در کربلا به شهادت می‌رسند.

[۱]– (به قول معروف شاه بخشیده وزیر نمی‌بخشد!) برای نمونه به نامه امام حسین به مردم بصره مراجعه کنید. البته در فیلمی که ایرانی‌ها در این خصوص ساخته بودند این قسمت از نامه سانسور شده بود. براستی یعنی از امام حسین هم خجالت نمی‌کشید؟

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …