قبایل عرب دو نوع بودند: یک نوع کسانی بودند که در محل ثابتی سکونت داشتند. نوع دیگر کسانی بودند که خیمهنشین و بیابانگرد بودند، محل ثابتی نداشتند، هرکجا چشمه و سبزهزاری میدیدند، در آنجا رحل اقامت میافکندند، چون آب و گیاه تمام میشد و یا تقلیل مییافت، به جایی دیگر کوچ میکردند. این قبایل را به زبان عربی «اصحاب الوبر» یعنی چادرنشین میگویند. اغلب، همین قبایل راهزنی و اموال مردم را غارت میکردند، تعقیب و مجازات اینها بسیار دشوار بود. چون دستههایی از سپاه اسلام برای سرکوبی و تنبیه آنان اعزام میشدند، آنها به کوهها فرار میکردند و از دسترس مجاهدین اسلام دور میشدند، لذا مجاهدین اسلام به ناچار، به طور ناگهانی بر آنان یورش میبردند، تا موفق به فرار نشوند. در بیان اکثر سریهها، سیرهنگاران مرقوم داشتهاند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در شبها لشکریانی میفرستاد که به طور ناگهانی حمله و قبایل را غارت میکردند. این نوع وقایع در تمام کتب سیره به کثرت مذکور است و از بیان همین وقایع، نویسندگان اروپایی چنین پنداشتهاند که اسلام غارتگری، چپاول و تهاجم علیه دشمن را جایز قرار داده است.
روی همین اساس، مارگولیوث استدلال کرده است که چون در آن روزها نزد مسلمانان آذوقه و وسایل امرار معاش وجود نداشت. از این جهت پیامبر اسلام راه حمله و تهاجم بر قبایل و غارت اموال آنها را در پیش گرفت. ولی با تحقیق و تفحص بیشتر معلوم میشود که حملات ناگهانی فقط بر قبایلی صورت میگرفت که نسبت به آنها این احتمال وجود داشت که اگر از حمله مطلع شوند فرار میکنند و به مناطق کوهستانی میروند. چنانکه در مواردی که از حملۀ مسلمانان آگاه شدند، فرار کردند و به کوهستانها رفتند. از اینگونه وقایع که دشمنان در بسیاری موارد به محض اطلاع از حملۀ مسلمانان فرار کردند و به کوهستانها رفتند، چند واقعه را به طور نمونه ذکر میکنیم که در بعضی از آنها خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم شرکت داشتند و در بعضی دیگر دستههایی از مجاهدین اسلام را اعزام نمودند.