– تحریف دین و مسیر جامعه اسلامی (مشترک بین حضرت عمر و حضرت ابوبکر)(۶)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می‌فرمایند: اگر و مگر کردن از علائم منافقان است آیا نویسندگانی که در کتب خود مرتب می‌نویسند: اگر حضرت عمر چنان نکرده بود و اگر ابوبکر چنان نگفته بود، ۵۰ سال بعد، چنین و چنان نمی‌شد آیا بر شعبه‌ای از نفاق نیستند؟

چرا محققان ما همیشه نیمه خالی لیوان را می‌بینند. چگونه ما معتقدیم که حضرت عمر و ابوبکر باعث تحریف مسیر دین و واقعه عاشورا و… شدند و گناه همه بدبختی‌های جامعه اسلام را به گردن آنها می‌اندازیم ولی ثواب تثبیت اسلام و جلوگیری از نابودی آن (ابوبکر: سرکوب شورش اهل رده و…) و اسلام آوردن سایر کشورها در زمان حضرت عمر را به گردن آنها نمی‌اندازیم[۱]. اگر گناه تحریف اسلام بر گردن آنهاست به ناچار پاداش تثبیت[۲] و ترویج [۳] اسلام نیز بر آنهاست[۴]. و به طور کلی طبق تحلیل‌هایی از این دست، اسلام ما ریشه در حمله حضرت عمر به ایران و بقای اسلام ریشه در سرکوب شورش اهل رده توسط ابوبکر دارد. مگر اینکه بگوییم نه و آنها فقط و فقط مسبب انحراف اسلام شدند و ثواب بقیه کارها برای سپاهیان اسلام است!!!.

باز چرا نیمه خالی لیوان را می‌بینیم و اعتراف نمی‌کنیم که اگر ابوبکر در جمع سقیفه حاضر نشده بود صد در صد سعد ابن عباده خلیفه شده بود و دقیقاً مشخص است که چه اتفاقی بین دو قبیله اوس و خزرج و بعد از آن بین بنی‌هاشم و بنی امیه پیش می‌آمد.

روزی در یک مسابقه فوتبال، مهاجم تیم خودی بر اثر گیر افتادن میان سه مدافع تیم حریف،‌ توپ را لو داد(البته او یک گل هم زده بود) تیم حریف، خط‌ها فبک تیم مقابل را رد کرد، دفاع را دور زد و بر اثر غافلگیر شدن و ضعف دروازه بان توپ را به دروازه دوخت. البته تشویق بی‌امان تماشاچیان تیم حریف و ضعف داور در نگرفتن آفساید مشکوک را هم باید به این موارد اضافه کنیم. بعد از بازی همه افراد حاضر(‌خبرنگاران، هواداران تیم، مربی، بازیکنان و مسئولین باشگاه) به فوروارد بیچاره حمله کردند که اگر تو توپ را لو نداده بودی ما گل نخورده بودیم!!! فوروارد بیچاره می‌گفت: ای بابا، تمام تیم و کادر داوری و… تنبلی و اشتباه کرد چرا فقط من را مقصر می‌دانید؟ و همه تقصیرات را به گردن من می‌اندازید؟ ولی همه از این شکست، عصبانی بودند و دربه در دنبال پیدا کردن یک نفر مقصر! و این تعصب پرده‌ای روی عقلشان کشیده بود تا (مانند ابوجهل) واقعیت را نفهمند! ماجرای تحریف اسلام و انداختن گناه آن به گردن حضرت عمر و حضرت ابوبکر نیز بر همین منوال است.

  • می‌گویند حضرت عمر و حضرت ابوبکر،‌ مسیر اسلام را منحرف و باعث ایجاد بدعت در دین شدند سئوال اینجاست: آیا در آن زمان که مخابرات و تلویزیون و منبر و بلندگو (و حتی وقت آزاد و مفت برای اینکارها نبوده) و کتاب و اینترنت و تبلیغات و مدرسه و سخنرانی و مد و تجمل و… نبوده بهتر می‌شده در دین بدعت ایجاد کرد یا اکنون؟).
  • آیا آن زمان که همه مردم شیوه و روش پیامبر صلی الله علیه وسلم را از نزدیک دیده و در همان فرهنگ زندگی می‌کردند امکان بدعت بیشتر بوده یا اکنون؟ و چطور انصار و مهاجرینی که در قرآن آنقدر از آنها ستایش شده و پیامبر صلی الله علیه وسلم آنقدر از آنها تعریف کرده و در راه اسلام آنقدر از جان و مال خود گذشتند در همان هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه وسلم اینچنین سست و بی حال می‌شوند آن هم نسبت به مسائل دینی؟ و باعث تحریف اسلام؟
  • آیا آنها که باعث شدند ایرانی‌ها از دین زرتشت دست بکشند هنرمند‌تر بوده‌اند یا کسانی که اکنون باعث می‌شوند مردم دست از دین بکشند؟
  • این بدعت‌ها که موجب فاجعه و بروز خسارات جبران ناپذیر به ارکان دین اسلام بوده چیست‌؟ برای کسانی که نمی‌دانند می‌نویسم: ممنوع شدن صیغه کردن زنها!!! و گفتن: الصلوه خیر من النوم به جای حی علی خیر العمل!!![۵] می‌بینید حضرت عمر، چقدر ماهیت و باطن دین را تحریف و نابود کرده است؟ درست بر عکس ما‌! و حضرت علی علیه السلام هم در برابر آن سکوت کردند! (ضمن اینکه در دوران صفویه هیچگونه تغییر و تبدیل و تحریف و دروغی توسط علامه‌ها! وارد اسلام نشده است! البته به استثنای ملاصدرا که به سزای اعمال خود رسید!!!).
  • چگونه است که حضرت عمر ۱۴۰۰ سال پیش که بانی مسلمان شدن ما بوده و عرب هم بوده و ساکن سرزمینی دوردست، باعث تحریف دین ما شده ولی شاه عباس و علامه‌های دور و برش که در قلب ایران ساکن بوده و هموطن و همزبان و متعلق به ۴۰۰ سال پیش، هیچگونه تحریف و تبدیل و دروغی وارد تاریخ و دین ما نکردند؟ براستی چرا کسانی که معانی واقعی کلمات والایی چون: شهادت، امامت، جهاد، عاشورا، صبر و… را تخدیر و تحریف کردند اینهمه در نظر ما ارجمندند؟ (و ایکاش نابود کرده بودند!‌).
  • بدعت یا شرایط زمانی؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم مسجد ضرار را تخریب کرد. علی علیه السلام ۴۰۰۰ نفر عابد قرآن خوان را کشت. پس نعوذبالله آنها نیز کار اشتباهی کردند؟ پس متوجه می‌شویم آنها معنا و باطن و نیت پنهانی در بطن امور را می‌دیدند و مانند قشری‌های احمق ما ظاهربین نبوده‌اند.
  • با اینگونه تحلیل‌ها، اینک، هیچ جامعه پیشرفته‌ای در جهان نباید وجود داشته باشد. زیرا بالاخره در مقاطعی در تاریخ هر ملتی افرادی بسیار ضعیف‌تر (اگر حضرت عمر و حضرت ابوبکر را ضعیف بدانیم) و خونخوارتر و ظالم‌تر حکومت می‌کرده‌اند. پس آنها نیز باید عقب افتاده و بدبخت باشند ولی به عنوان نمونه به آلمان نگاه کنید که ۴۵ سال قبل به دست فرد دیوانه‌ای به نام هیتلر (و حزب نازی) مبدل به ویرانه‌ای شد ولی اکنون یکی از ملل صنعتی و پیشرفته است و یا ژاپن با آن حاکمان میلیتاریسم خود و… اگر هم بگوییم که آنها فقط باعث و پایه گذار انحراف در دین شدند پس سکوت حضرت علی علیه السلام چه معنایی دارد. آیا عقل سلیم حکم نمی‌کند یک چیز نابود شود بهتر است تا منحرف شود؟ دیگر اینکه این انحرافات که توسط خلفاء در دین بعمل آمد چه بود؟ به زودی در این‌باره هم بحث خواهیم کرد.
  • در روانشناسی بحثی وجود دارد به نام فرافکنی. یعنی شما به عنوان مثال: ناخودآگاه می‌خواهید علت عقب افتادگی و بدبختی و سستی و اهمال و حتی انحرافاتی که توسط شما یا افراد مورد علاقه شما در دین بوجود آمده است را به گردن دیگران بیندازید. مثلاً آمریکا و غرب را متهم به استعمار و… می‌کنید[۶] و از خود نمی‌پرسید: چرا من باید نادان یا ضعیف باشم تا دیگران بتوانند مرا استعمار کنند؟ مگر اسلام وقتی قدرتمند بود به تمام کشورها حمله نکرد؟ این قانون طبیعت است که ضعیف پایمال می‌شود. پس آیا بهتر نیست به جای فرافکنی و انداختن گناه به گردن حضرت عمر و حضرت ابوبکر، سری به خودمان و آقابالاسرهای فعلی خودمان و علامه‌های مورد علاقه خودمان در تاریخ بزنیم؟
  • طبق اینگونه تحلیلها آیا پایه گذار اولین خط انحراف و مایه بدبختی تمامی نوع بشر (‌نعوذبالله) حضرت آدم و حضرت حوا نبودند؟ زیرا اگر از بر خلاف دستور مستقیم الهی از آن میوه ممنوعه نمی‌خوردند به زمین نمی‌آمدند و نوع بشر را این چنین گرفتار شیطان و شرایط زمینی نمی‌کردند؟ امیدوارم مرا مسخره نکنید من طبق تحلیل خودتان تحلیل کردم ضمن اینکه در اینجا دلایل من (آیات قرآن) بسیار محکم‌تر از دلایل شماست (کتاب موهوم و جعلی سلیم ابن قیس) و استدلالم نیز قویتر و قابل قبول‌تر توسط تمام نوع بشر..

ما می‌دانیم که ابوبکر، اولین مرد بالغی بود که بدون لحظه‌ای درنگ و تامل به پیامبر صلی الله علیه وسلم ایمان آورد[۷] و ابوبکر بود که با اسلام خود در آن شرایط حساس باعث مسلمان شدن عثمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن ابن عوف[۸] شد و بردگان تازه مسلمان را می‌خرید و آزاد می‌کرد[۹] و برای خرید زمین مسجد و تدارک سپاه اسلام[۱۰] هزینه می‌کرد و همراه پیامبر صلی الله علیه وسلم در شرایطی خطرناک به مدینه هجرت کرد، پس از رسیدن به خلافت مقتدرانه و با درایتی عجیب، شورش رده را سرکوب کرد و… آیا طبق تحلیل برادران شیعه که اعمال و رفتار یک نفر، می‌تواند در حوادث بعدی نقش داشته باشد آیا ابوبکر باعث تقویت و تثبیت و پیروزی اسلام نبود یا لااقل یکی از مسببین آن؟ و اگر بگویید این اراده الهی بود که می‌خواست اسلام پیروز شود، پاسخ می‌دهیم پس همین اراده الهی بود که می‌خواست اسلام در قرون بعدی تحریف و ضعیف شود. (البته به زعم اعتقاد شما) و اگر بگویید اگر ابوبکر کمک نمی‌کرد خداوند شخص دیگری را برای کمک مقدر می‌فرمود، پس چرا خداوند این شخص دیگر را برای خلافت پیامبر صلی الله علیه وسلم مقدر نفرمود؟

شیعه معتقد است علت تمام فجایع و مشکلات بعدی برای اسلام و مسلمین از عدم انتخاب حضرت علی علیه السلام نشات می‌گیرد اگر یک نفر و یا حتی یک گروه، می‌تواند مسیر سرنوشت بشریت را عوض کند پس چرا:

  • اکنون امام زمان با اینهمه خیل مشتاقان -ظاهری- ظهور نمی‌کنند؟
  • آیا با این نحو استدلال، نمی‌توان سلسله مقصرین را تا قابیل کشاند‌؟
  • اگر هم اکثریت مردم را مقصر بدانیم گناه حضرت عمر و حضرت ابوبکر چیست؟ به قول حضرت علی‌ علیه السلام: هر جامعه ناگزیر از داشتن امیریست.
  • اگر خلافت و امامت دو امر جدا از همند و لازمه خلافت، قبول اکثریت است این گناه اکثریت بوده و نه گناه حاکم. و اصولا در آن ابتدا (یعنی فقط یکروز پس از رحلت پیامبر) مسلمانانی که آن همه حماسه و رشادت از خود به خرج داده‌اند چگونه به این سرعت آنقدر بی حمیت می‌شوند که اقلیتی بر خلاف نظر اکثریت بتوانند بر آنها حکومت کنند؟[۱۱]

[۱]– جالب است که در اینجا پاسخ می‌دهند که این عمر نبود که باعث اسلام آوردن ایرانی‌ها شد بلکه روحیه جنگجو وشهادت طلبانه مسلمانان بود. ولی مگر همین مسلمانها با ابوبکر بیعت نکرده و تحت فرمان عمر و ابوبکر عمل نمی‌کردند؟

[۲]– ابوبکر: با سرکوب شورش گسترده اهل رده.

[۳]– با اسلام آوردن ایران و سایر کشورهای آسیایی و آفریقایی در زمان او.

[۴]– «من له الغنم فعلیه الغرم» قاعده اصولی: هرکسی غنیمت را برد غرامت هم بر اوست.

[۵]– این موارد نه جزو اصول دین است و نه جزو فروع دین و ایکاش عده‌ای در تاریخ دولت صفویه تحقیق می‌کردند و نشان می‌دادند که چقدر از مفاهیم والای دین که جزو اصول دین است مانند: توحید، امامت و کلمات والایی چون: شهادت، و مکان‌های مقدسی چون مسجد دستخوش تحریف و پوچی شد. ضمن اینکه در زمان پیامبر مثلا مواردی مانند اشهد ان علی ولیه الله در اذان نبوده و سنی‌ها نیز می‌توانند به ما سر این جمله گیر بدهند.

[۶]– البته من طرفدار غرب و آمریکا نیستم (بدبخت نویسنده ایرانی که به چه جیزهایی باید اعتراف کند زیرا هر لحظه ممکن است از گوشه‌ای انگی و تهمتی وارد شود) باکی نیست عدالت بهترین قاضی است و فردا مشخص میشود چه کسی دروغگو بوده و چه کسی راستگو.

[۷]– از قول پیامبر نقل شده که تنها کسی که بدون تامل و فکر دست بیعت داد و اسلام را قبول کرد ابوبکر بود.

[۸]– دقت داشته باشید که حضور هریک از این افراد در مکه و مدینه بسیار مهم بوده. سعد مردی رزمی. عثمان از نظر مالی، طلحه و زبیر از نظر مالی و قبیله‌ای و شخص ابوبکر از نظر مشورتی و فکری و وجهه اجتماعی.

[۹]– از جمله بلال حبشی

[۱۰]– به خصوص در جنگ تبوک

[۱۱]– اگر معتقد باشیم که اکثریت با خلافت ابوبکر مخالف بوده‌اند!.

مقاله پیشنهادی

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران @ahlesonnat_com https://t.me/ahlesonnat_com https://t.me/joinchat/AAAAAEL1eveEIme7q2AtCw