شاید هم پایه گذاران خط اصلی انحراف، مالک اشتر و محمد ابن ابی بکر و عمار یاسر و طلحه و زبیر[۱] باشند زیرا اگر محققین سنی بخواهند مانند محققین شیعه قضاوت کنند دستشان بسیار پرتر از ماست. ما میدانیم که حضرت علی به عثمان میگوید: از پیامبر شنیدم در این امت امامی کشته میشود که با مرگ او باب اختلاف تا قیامت در این امت گشوده میشود… و میدانیم که ایشان برای جلوگیری از این امر، مرتب با شورشیان صحبت کرده و بین حضرت عثمان و آنها حالت میانجی را داشته و فرزندانش حسن و حسین را برای دفاع از خانه او میگمارد (و حتی در جایی خواندم که پس از مرگ عثمان، فرزندانش را ضرب و شتم میکند) خوب، چه کسانی سرکرده شورشیان بودند: طلحه، زبیر، عمار یاسر، مالک اشتر نخعی و محمد ابن ابیبکر. (و اگر کمی به عقب برگردیم ابوذر!!!) پس طبق تحلیل نویسندگان شیعه این افراد پایهگذار تحریف و گشاینده باب اختلاف و تفرقه در جامعه اسلامی شدند. زیرا میبینیم دقیقاً شهادت عثمان، دستاویز و علت العلل سه جنگ داخلی میان مسلمانان پس از خلافت حضرت علی شد (جنگ جمل، صفین و نهروان) سخنان حضرت علی علیه السلام به عثمان نیز ادعای ما را تایید میکند. اتفاقات و شرایطی که بلافاصله پس از آن میافتد نیز سخن ما را تایید میکند. ضمن اینکه به طور قطع میدانیم آب را به خانه عثمان، بستند، پس از چند روز به خانهاش ریخته زن او نائله دستش را جلوی شمشیری که میخواسته عثمان را بکشد میگیرد و دستانش قطع میشود و عثمان را با آن وضع فجیع میکشند یعنی کسی که پیرمرد و سالخورده بوده و خلیفه بوده و داماد[۲] پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده و… حتی اجازه دفن جسد او را در قبرستان مسلمانها نمیدهند و…[۳] در اینکه این وقایع اتفاق افتاده هیچ شکی هم نیست ولی از دید شیعه هیچکدام از اینها پایه گذار و علت تحریف و بدبختی مسلمین نیست ولی قضیه حمله حضرت عمر به سمت خانه حضرت علی علیه السلام که تمامی آن با حواشی و شاخ و برگهای مربوطه، دروغ محض است میتواند علت العلل واقعه عاشورا و تحریف اسلام باشد؟!!! و آیا قتل یک پیرمرد و قطع انگشتان زن او، قتل خلیفه، قتل داماد پیامبر صلی الله علیه وسلم با آن وضع فجیع (بستن آب و...) کمتر از درشت صحبت کردن با دختر پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده است؟ و تاثیر آن در انحراف اسلام و واقعه عاشورا کمتر است؟ انصافاً کدام یک از این موارد مهمتر است؟ (لااقل از دید مردم آن زمان که نه شیعه به معنی قرون بعدی آن، وجود داشته و نه سنی) با اینهمه محققین سنی چنین تحلیلهایی از وقایع ندارند… پس آفرین بر انصاف و هوش محقق شیعه!!! و صد آفرین بر عقل خوانندگان کتابهای آنها… ممکن است بگویند که عثمان ستم کرد و مستحق کشته شدن بود ولی سخن حضرت علی علیه السلام خلاف این است. ایشان میفرمایند: من ماجرای عثمان را برایتان به طور خلاصه بیان میکنم، عثمان در خلافت خودسری نمود (بیمشورت و رضای امت هرکاری میخواست انجام میداد) پس بد کرد و شما بی تابی کردید (و او را به قتل رساندید) پس شما هم در این بی تابی بد کردید و خداوند را حکم ثابتی است درباره کسی که استبداد و خودسری کرد و کسی که در کشتن او بی تابی کرد[۴].
این بدان معنی است که او نباید کشته میشد. اینها سخنان و تجزیه و تحلیل من نیست بلکه عین عبارات گفته شده توسط حضرت علی علیه السلام است[۵]. پس اگر بنا باشد مقصری در تاریخ برای حادثه عاشورا پیدا کنیم قاتلین عثمان، بهترین مسببان اولیه این واقعه هستند زیرا بر خلاف زمان سقیفه: قاتلین امام حسین همان قاتلین عثمان (شورشیان بودند) ـ وقتی قبح خلیفه کشی و آن هم کسی که داماد پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده با آن سن بالا ریخته میشود مسلماً کشتن نوه پیامبر هم امری ساده و عادی جلوه میکند -زمان وقایع به واقعه کربلا نزدیکتر است- ولی چرا محقق شیعه این وقایع را فراموش کرده و در باب علت عاشورا به حادثه سقیفه اشاره میکند که دخالت حضرت عمر در جریان حمله به خانه علی و ضربه به در (اگر راست باشد) در هالهای از ابهام است زیرا برخی از متون خالد و قنفذ را مسئوول این کار معرفی کردهاند؟
نویسندگان شیعه علت اصلی فرقه فرقه شدن اسلام را غصب خلافت، توسط ابوبکر میدانند. پس این سئوال مطرح میشود که علت اصلی فرقه فرقه شدن سایر ادیان الهی مانند مسیحیت چه کسانی بودهاند؟ زیرا هیچ مذهبی در جهان وجود ندارد که فرقه فرقه نشده باشد. و البته سئوال بعدی اینجاست که چرا سخن از این فرقهها فقط پس از شورش علیه عثمان در تاریخ به گوش میرسد.
[۱]– دقت کنید: اگر طلحه و زبیر، چهره واقعی خود را در جنگ جمل نشان نمیدادند اکنون شیعه آنها را نیز مانند مالک و عمار تقدیس میکرد…
[۲]– اگر داماد پیامبر بودن، شرف و عزت است عثمان دو دختر پیامبر را به همسری داشته طرفه آنکه یکی از آقایان میگفت: عثمان دختر اول پیامبر را آزار و اذیت کرد تا او را کشت و پس از آن دختر دوم پیامبر را گرفت ومن هم به ایشان گفتم: مگر پیامبر نفرمودهاند آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود. پس چرا دختر دومشان را هم به عثمان داد تا او را بکشد؟ ضمن اینکه روحیه ملایم و نرم عثمان چیزی نیست که مورد شک و تردید کسی باشد و حتی همین سستی او باعث مرگش شد و چطور ام کلثوم همسر عمر (با آن خشونتش تا سالها پس از مرگ عمر زنده بوده ولی عثمان… و چرا عثمان نائله را نکشت و…) فبهت الذی کفر.
[۳]– چه روضه جالبی میتوان در این رابطه ساخت و ضمن آن افراد زیادی را دوزخی کرد!!!.
[۴]– نهج البلاغه خطبه ۳۰٫
[۵]– البته نکته ظریف دیگری نیز در این سخن حضرت علی وجود دارد. عمر و ابوبکر حتی یکی از ستمها و کارهای خلاف و مقام دادن به نزدیکان و زندگی خوش و… را انجام ندادند با اینهمه حضرت علیu درباره حضرت عثمان میفرماید او به ستم کشته شد و در جایی دیگر میفرماید من هم دوست دارم قاتلین او را مجازات کنم و… آنگاه ما با چه مجوزی عمر و ابوبکر را لعن میکنیم؟ به شرافتم قسم میخورم اگر حضرت علیu در قید حیات بودند ما را شدیداً توبیخ میکردند. هرچند ایشان زنده حقیقیاند و این ماییم که در لنجنزار اندیشههای باطل و پوسیده خود در حال خفه شدنیم. و صد افسوس که داریم دین و مذهب را هم با خودمان به زیر میکشیم…