اگر ابوبکر در سقیفه حاضر نشده بود نمیشد بدون شک سعد ابن عباده خلیفه میشد (نه حضرت علی علیه السلام) و با توجه به کینه و رقابت و دشمنیهای طولانی میان اوس و خزرج آیا ریشه اسلام در همان مدینه کنده نمیشد؟ ما میدانیم بین بنیهاشم و بنیامیه نیز رقابتها و کینههای تاریخی ریشه داری وجود داشته و حتی اگر یک نفر از این دو قبیله نیز خلیفه میشد نتیجه یکی بود: فروپاشی اسلام. اینکه با ابوبکر مخالفتی نمیشود و به قول معروف بر سر انتخاب او مصالحه میشود این است که او از تیره بسیار کم اهمیت بنی تیم بوده. موید نظرات ما این است که پس از انتخاب عثمان، تمام طایفه بنیامیه مصادر امور را به دست گرفته و نهایتاً کار با شورش و قتل عثمان پایان میگیرد و پس از به خلافت رسیدن حضرت علی علیه السلام بنیامیه از در مخالفت با آن حضرت بر میآیند، با توجه به این که پس از قتل عثمان: ۱- انتخاب حضرت علی علیه السلام با هجوم و استقبال چشمگیر نمایندگان اکثر شهرها صورت گرفته ۲- حضرت علی علیه السلام در سن سالخوردگی بودند ۳- ماجرای خونهایی که ایشان از بنیامیه در بدر و احد و… ریخته بودند تا حدودی فراموش شده و… با اینهمه بنی امیه ساز مخالف میزنند. مجسم کنید ایشان در سن جوانی (۳۳ سالگی) بدون اقبال عمومی به خلافت میرسید و ماجرای خونهایی که ریخته بود نیز هنوز در خاطره بنی امیه بود، آیا میتوان تصور کرد آنها ساکت مینشستند؟ و آیا اصرار ابوسفیان بر بیعت با حضرت علی علیه السلام دانستن همین نکات نبوده است. به خصوص با توجه به پاسخی که حضرت علی علیه السلام به ابوسفیان میدهد: چقدر کینه تو نسبت به اسلام، طولانی شد!!! البته برادران عزیز من که ید طولانی در مغالطه کاری و تفسیر و تحریف و توجیه دارند مثلاً ممکن است بگویند که حضرت عمر با دادن حکومت شام به معاویه، باعث بروز مشکلات بعدی برای حضرت علی علیه السلام شد ولی عین این ایراد را عثمان به حضرت علی علیه السلام میگوید و حضرت پاسخ میدهند: «آیا تو نمیدانی که معاویه از یرفا غلام حضرت عمر، بیشتر از خود حضرت عمر میترسید؟» به همین نحو بررسی کنید مشکلات عظیمی که پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وسلم اتفاق افتاد و با وجود عدم همکاری برخی از انصار و بیشتر بنیهاشم، ابوبکر با قدرت کامل توانست این مشکلات را برطرف کند…
متاسفانه برخی از نویسندگان شیعه وقتی در برابر یک سری سئوالاتی قرار میگیرند که پاسخی برای آن ندارند دست به دامن استدلالهای بسیار بچه گانهای میشوند مانند اینکه حضرت عمر و حضرت ابوبکر برای نابودی احادیث مربوط به حضرت علی و غدیر و... نوشتن حدیث را ممنوع کرده و احادیث موجود را سوزانده و از میان بردند. ولی جای تعجب است که پس چگونه فقط واقعه غدیر توسط ۱۱۰ نفر از اصحاب روایت شده و به دست ما هم رسیده است؟ مگر اینکه معتقد باشیم فقط مواردی که اکنون امکان داشته مورد پاسخ واقع شود از میان رفته و مواردی که به نفع ما میتواند واقع شود از میان نرفته است. گرچه فقط یک ذهن بیمار مالیخولیایی چنین استدلال مغشوشی را قبول میکند.
شیعه معتقد است پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم توسط جبرییل از غیب خبر داشته و همچنین چهره باطنی افراد را میدیدهاند. شما معتقدید حضرت عمر و ابوبکر باعث تحریف اسلام شدند. با این وجود، چگونه ممکن است پیامبر صلی الله علیه وسلم آنها را این همه به خود نزدیک کرده. از آنها دختر گرفته، علمدار لشکر و امیر حجاج و امام جماعت قرار داده. اجازه داده برای خرید زمین مسجد و تدارک جنگها و آزاد کردن بردهها هزینه کنند… در حالیکه پیامبر صلی الله علیه وسلم آخرین رسول خدا بوده و پس از آن همه سختیها و شهدا این دو نفر بیایند موجب تحریف اسلام (این آخرین دین) شوند؟!!! با عنایت به اینکه میدانیم ابوبکر به پشتوانه مواردی که ذکر شد توانست به خلافت برسد. چگونه است که خداوند برای حفظ اسلام (در موارد متعددی مانند نبرد خندق و غار ثور و لیلهالمبیت و نبرد بدر و…) به طرق مختلف حافظ اسلام بوده ولی دقیقاً آنجا که باید میوه و ثمره کار چیده شود با زمین قهر میکند؟ براستی آیا انتخاب حضرت ابوبکر از امدادهای الهی نبود. به خصوص با توجه به وقایع بعدی و شورش اهل رده و احتمال نابودی اسلام و متعاقب آن تثبیت اسلام به نحوی که در زمان حضرت عمر دو ابرقدرت ایران و روم به زانو در میآیند.
خداوند دشمن پیامبر صلی الله علیه وسلم را ابتر و دم بریده مینامد و میفرماید: پیامبر نسلش دائم و برقرار است. وقتی خداوند بقاء نسل پیامبر صلی الله علیه وسلم را تضمین کرده چگونه ممکن است -بنا بر اولی- بقاء آیین او را تضمین نکند؟
اگر جامعه ما منحرف نشده و ما سنیها را منحرف شده میدانیم، انصافاً و بالاغیرتاً اکنون: ما مسلمانتریم یا سنیها؟
اگر بناست کوچکترین خطای هر رییس حکومتی دامنهاش تا قیام قیامت کشیده شود به این ترتیب، جایگاه بیشتر مسئوولین جمهوری اسلامی در اعماق جهنم خواهد بود!.
هیچ کجای تاریخ سراغ نداریم که یک تمدن یا ابرقدرت پس از طی مراحل قدرت و اوج، سقوط نکرده باشد. شاید این یکی از قوانین و سنن تغییر ناپذیر الهی است. از تمدن ایران گرفته تا روم و مصر و چین. در زمان خود ما ابرقدرت شوری که براحتی از هر فرو پاشید و مطمئن باشید چنین بلایی بزودی بر سر آمریکا نیز خواهد آمد. پس چرا علت انحطاط تمدن اسلامی را حضرت عمر و حضرت ابوبکر میدانید؟
امام خمینی در اوایل انقلاب میگفتند: «ما نمیگوییم میتوانیم اسلام را کامل پیاده کنیم زیرا ما وارث قرنها خرابکاری و ظلم و ستم و… هستیم». پس چرا ما از حضرت عمر و حضرت ابوبکر، انتظار داریم فرهنگ چند هزارساله اعراب جاهلی را یک شبه تغییر داده باشند تا به شهادت امام حسین علیه السلام منجر نشود؟
با این شیوه استدلالات بچه گانه، به نظر میرسد منحرفین و پایهگذاران اصلی خط انحراف، بسیار زیرکانه از دید محققین تیز بین! شیعه فرار کردهاند. زیرا ما طبق متون معتبر که مورد تایید شیعه و سنی است میدانیم که ابتدا انصار در سقیفه مشغول انتخاب خلیفه بودند و بعد از آن به حضرت عمر و حضرت ابوبکر، خبر میرسد و آنها با عجله خود را به آن محل میرسانند. پس این انصار، بودند که قبل از دفن پیامبر صلی الله علیه وسلم به فکر انتخاب خلیفه افتادند و آنها بودند که باعث تحریک حضرت عمر و حضرت ابوبکر و روی کار آمدن حضرت ابوبکر شدند. آنها (به خصوص قبیله اوس) بودند که ابتدا با ابوبکر بیعت کردند (برای چشم و همچشمی با خزرج و خلیفه نشدن سعد ابن عباده) و در یک کلام، آنها سنگ اول بدعت و شکستن بیعت و انحراف را گذاشتند[۱]. همانطور که آنها اولین حامیان و بیعت کنندگان با پیامبر صلی الله علیه وسلم بودند!!![۲].
[۱]– البته این نظر شیعه است و انصار بسیار درست و به جا عمل کردند زیرا آنها بهتر از ما شرایط خطرناک حمله قبایل راهزن به مدینه و شورش اهل رده و نقشههای ابوسفیان و عادات بد قومی و قبیلهای جاهلیت را میدانستند. ایکاش محقق شیعه در تجزیه و تحلیلها یی که میکند خودش را به همان زمان و همان فرهنگ میبرد.
[۲]– پیداست که سلیم ابن قیس از آقایان امروزی زرنگتر بوده که در کتابش نوشته پس از رحلت پیامبر اکرم همه مرتد شدند به جز ۴ نفر!!! البته آقایان میدانند احادیثی که در ستایش عمر و ابوبکر است را با هر دوز و کلکلی میشود انکار کرد ولی با احادیث بی شماری که در ستایش اصحاب وارد شده چه کنند؟