هر گاه امت من، به دنیا بهاء دهد شکوه اسلام از آنان گرفته میشود. پیامبر گرامی اسلام[۱].
متاسفانه اشتباهی شیطانی در سر برخی از محققین و نویسندگان و وعاظ شیعه جای گرفته است که معتقدند یک یا دو نفر به تنهایی میتوانند موجب صلاح یا فساد یک جامعه شوند (بحث خواص نیز برای توجیه همین تفکر اشتباه براه افتاده است البته به ناچار باید بقیه مردم را عوام کالأنعام بدانیم تا منطق ما درست باشد ولی…) در صورتیکه نگاه تک بعدی و نگاه از یک زاویه همان چیزی بود که باعث بدبخت شدن شیطان شد شیطان نیز آدم را از یک بعد ظاهری یعنی خاک دید و گفت من از آتشم و او از خاک و همین نگاه تک بعدی باعث بدبختی خوارج و ابن ملجم و ابوجهل و بقیه گمراهان تاریخ شده است ولی بیایید به جوامع انسانی و همچنین جامعه و امت صدر اسلام نگاهی همه جانبه و از همه ابعاد و آن هم نگاهی عمیق و دقیق و موشکافانه داشته باشیم. خلاصه میکنم اگر جامعه صدر اسلام (و هر جامعه دیگر را) شبیه یک کالبد انسانی بدانیم پیامبر گرامی اسلام چشم و چراغ آن و قرآن راه نجات این انسان است و بقیه یاران نبی اکرم نیز در این کالبد، جایگاه به خصوصی دارند. حضرت عمر، قوه قهریه و با هوش با روحی ساده و کودکانه و سمج[۲]، علی قوه جنگنده، ابن مسعود و سالم حافظان قرآن ابوذر و سلمان روح متقی و راستگوی این کالبد، طلحه و زبیر و ابودجانه و حتی خالد ابن ولید قوای جنگی وفادار ابوبکر قوه مشورتی و مصلحت بین و پول خرج کن و…. و این مجموعه کامل بود[۳] که توانست با هماهنگی و یکپارچگی مخلصانه باعث پیروزی اسلام (آن هم در آن شرایط جاهلی با کینهتوزیهای خاص خودش) و اعتلای آن در سطح جهان و شکست سه امپراطوری عظیم آن روزگار بشود ولی متاسفانه در سر شیعه اینگونه جا انداختهاند که کل امت اسلامی در یک نفر یعنی علی خلاصه میشده است ولی این تفکر، خلاف تمامی قوانین تاریخی و اصول علمی و منطقی و عرفی و اجماع تمام جوامع بشری و خلاف بسیاری از آیات قرآن و تجارب شخصی تک تک هر انسانی است. و عجیبتر و مضحکتر از این تفکر این است که معتقد باشیم یک یا دو نفر میتوانند در این سیستم یکپارچه و یکدست، اختلال و یا انحرافی ایجاد کنند.
از بین ۱۲۴ هزار نفر پیامبری که خداوند فرستاده است تنها پیامبری که یاران او توانستند کتاب آسمانی او را از خطر تحریف نجات داده و حتی بر مبنای اندیشههای آن پیامبر حکومتی تشکیل داده و بلافاصله سایر ملل را نیز به اسلام دعوت کنند یاران پیامبر اسلام بودهاند. اکنون چرا شیعه انتظار معجزه بیشتر دارند و میگویند باید بر خلاف تمام اصول و قوانین مسلم تاریخی تمدن اسلام فقط مراتب پیروزی و کمال را طی میکرد و به هیچ وجه منحرف نمیشد و تازه مسئولیت این موارد نیز به عهده مسلمانان صدر بوده آیا این عقاید مسخره و خندهآور نیست؟ براستی آیا شعارهای مدعیان اسلام ناب و حکومت عدل علی و جامعهای که ما اول انقلاب داشتیم حتی قابل مقایسه با زمان فعلی هست؟ پس: ﴿فَٱعۡتَبِرُواْ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَبۡصَٰرِ ٢﴾ [الحشر: ۲].
مردم ایران در سال ۱۳۵۷ انقلاب کردند و در فروردین سال ۵۸ با ۹۸ درصد به جمهوری اسلامی رای دادند. در طی ۸ سال نبرد با عراق از فرزند و جان و مال و خانه و زندگی و همه چیز خود گذشتند. تمامی شئونات کشوری و مملکتی و مجلس و… را به دست روحانیون دادند یا به مشورت آنها. ولی فقیه نیز روی کار بود. عقیده هم دارید که مذهب شما بهترین مذهب است و همه چیز را هم خوب میدانید و مروج و مفسر آراء و عقاید اهل بیت هستید. خدا و امام زمان هم حافظ شماست! با این همه ظرف ۲۰ سال تعداد نمازنخوانها چندین برابر شد و آنها هم که به ظاهر مسلمانند اسلامشان بسیار قشری و پوک شده. از وضعیت فساد و فحشاء هم که دیگر نگو. آیا باید طبق تحلیلهای خودتان که حضرت عمر و حضرت ابوبکر را مسئول حوادث ۵۰ سال بعد در فرسنگها آن سوتر میدانید ما هم باید شما را مسئول این وقایع بدانیم؟
جامعه و تمدن بشری مانند رودخانهای عظیم و در حال حرکت است که یک سنگ یا حتی تخته سنگ نیم تواند در مسیر آن تغییر یا مزاحمتی ایجاد کند. حتی اگر سدی بدون دریچه روی آن بستی فشار آب سد را از جا میکند. پس یک یا دو نفر نمیتوانستهاند مسیر جامعه اسلامی را منحرف کنند و این از توهمات عالم صفوی است.
کل دوران نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم ۲۳ سال بود که ۱۳ سال آن در مکه سپری شد و با وجود اینکه این شهر شهر پیامبر بود و افراد سرشناسی مانند حمزه و حضرت عمر و ابوطالب و خدیجه و ابوبکر حامی ایشان بودند اسلام ذرهای پیشرفت نداشت ولی در مدینه بود که اسلام پیشرفت کرد آن هم در عرض ۱۰ سال. این یعنی اینکه کل یک جامعه در تثبیت و رشد یا نابودی و عدم موفقیت یک ایده یا پدیده موثر و مسئولند نه یک یا دو نفر!.
اگر مسیر دین را قابل تحریف یا تحریف شده میدانیم پس تکلیف این آیات چه میشود:
﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَهٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٣﴾ [المائده: ۳]. «امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و رضایت دادم برای شما دین اسلام را».
﴿ٱلۡیَوۡمَ یَئِسَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمۡ﴾ [المائده: ۳].
﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ کَانَ زَهُوقٗا ٨١﴾ [الإسراء: ۸۱].
﴿وَأُخۡرَىٰ تُحِبُّونَهَاۖ نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِیبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٣﴾ [الصف: ۱۳].
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾ [الحجر: ۹].
﴿وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّهٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِینَ ۵﴾ [القصص: ۵].
[۱]– کنز العمال: جلد ۳ ص ۱۸۳٫
[۲]– حتی همین نکته که عمر را انسانی دو رو و یا ترسو یا بدعت گزار و… میدانند نیز به خاطر همان نگاه شیطانی یعنی ظاهر بینی و دیدن ظاهر قضایا است ولی منی که سالها روی شخصیت و طرز تفکر اصحاب پیامبر تفکر و تفحص کرده ام به خوبی میدانم که عمر ابن خطاب چه روحیه ساده و بیغل و غش و کودکانه و رک و صریح و با هوش و بی آلایشی داشته است. خداوند نیز نظر خاصی به این انسانها داشته و شانس و موفقیت نیز بیشتر دور سر اینگونه آدمها میچرخد شکست سه امپراطوری عظیم و جمعآوری قرآن و بالاخره شهادت عمر در مسجد دلایل خوبی بر این مدعا هستند. بگذار روحانی صفوی هرچه میخواهد کینهتوزی کند و حرص بخورد و ناله و نفرین سر دهد.
[۳]– ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُکَّعٗا سُجَّدٗا یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا﴾ [الفتح: ۲۹].