منظور از تجزیهنمودن اجتهاد این است که فردِ عالم فقط در یک مسأله مجتهد باشد و در مسایل دیگر مجتهد نباشد، یعنی به خاطرِ داشتن وسایل و شرایطِ اجتهاد در برخی از مسایل قادر به اجتهاد در همان مسایل باشد، مانند کسی که به همهی ادلّهی میراث و نصوص آن و احادیث وارده در آن و اقوال علما در مورد آن احاطه داشته باشد که چنین کسی میتواند در این مسایل اجتهاد نماید، گرچه به خاطر نداشتنِ شرایط اجتهاد در دیگر مسایل قادر به اجتهاد در آنها نیست.
برخی از علما تجزیهنمودنِ اجتهاد را ممنوع دانستهاند، اما قولِ اول راجح است و سیرهی مجتهدان متقدم هم بر این امر دلالت دارد، چنان که گاهی در مورد مسایل زیادی از یکی از آنان سؤال میشد، ولی وی فقط به برخی از آن سؤالات جواب میداد و در مورد بقیه توقف و سکوت میکرد و میگفت: «نمیدانم».