خداوند می فرماید: ﴿أَفَرَأَیْتُمْ اللاَتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاهَ الثَّالِثَهَ الأُخْرَى﴾ [النجم: ۱۹و۲۰]
ترجمه: آیا لات و عزا را دیده اید, و منات آن بت سومی دیگر را.
از ابو واقد لیثی روایت است:
خرجنا مع رسول الله -صلى الله علیه وسلم- إِلَى حُنَیْنٍ و نحن حدثاء عهدٍ بکفر و للمشرکین سِدْرَهٌ یَعْکُفُونَ عِنْدَهَا و ینوطون بِهَا أَسْلِحَتَهُمْ یُقَالُ لَهَا ذَاتُ أَنْوَاطٍ فَمَرَرْنَا بِسِدْرَهٍ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ! اجْعَلْ لَنَا ذَاتَ أَنْوَاطٍ کمالهم ذات أنواط. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم-: «الله اکبر! إنها السُّنن!، قلتم وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ کَمَا قَالت بنو إسرائیل لمُوسَى: ﴿اجْعَل لَنَا إِلَهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَهٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ[ [الأعراف:۱۳۸] لترکبن سُنَنَ من کان قبلَکم». ( ترمذی با تصحیح)
ترجمه: ما در حالی که تازه مسلمان شده بودیم با رسول الله -صلی الله علیه وسلم- ، به سوی حنین می رفتیم. مشرکین آن دیار، درخت سدری داشتند که آنرا عبادت می کردند و سلاحهای خود را بخاطر تبرک به آن آویزان می نمودند. آن درخت، معروف به ذات انواط بود. ما به رسول الله -صلی الله علیه وسلم- گفتیم: برای ما نیز ذات انواط، مقرر کنید. رسول الله -صلی الله علیه وسلم- فرمود: الله اکبر! اینگونه خواسته ها، روش پیشینیان است و شما بخدا سوگند همان سخنی را گفتید که بنی إسرائیل به موسی گفتند. آنها به موسی گفتند: برای ما نیز، معبودی مقرر کن همانطور که آنها (مشرکین) معبود دارند. موسی گفت: شما نادان هستید. آنگاه رسول خدا -صلی الله علیه وسلم- افزود: شما نیز از روشهای آنان پیروی خواهید کرد.
حکم افرادی که چنین می کنند چیست؟
جواب اینکه آنها مشرک می شوند.
تبرک: یعنی طلب خیر فراوان و دائمی که طبق تصریح نصوص قرآن و سنت، فقط خداوند می تواند خیر و برکت عطا کند نه کسی دیگر چنانکه می فرماید: ﴿تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ﴾ یعنی کسیکه قرآن را بر بنده اش نازل کرد، دارای خیر فراوان و دائم است . همچنین می فرماید: ﴿وبارَکنا عَلیه وعلى إسحاق﴾ ترجمه: ما به او و اسحاق خیر فراوان دادیم.
﴿وجَعَلنی مُبارکاً﴾ ترجمه: خداوند مرا مبارک و پر از خیر فراوان قرار داد.
پس روشن شد که بخشیدن خیر و برکت کار ویژه پرودگار عالم است. از اینرو برای احدی از مخلوق، روا نخواهد بود که بگوید: من به فلانی برکت دادم، یا برکت خواهم داد یا قدوم شما با برکت بود. چون کلمه برکت بمعنی خیر کثیر و دایم است که فقط به ذات یکتای الله اختصاص دارد. نصوص کتاب و سنت دلالت بر این دارد, چیزهایی که در آنها برکت قرار داده شده, سه نوع می باشد:
۱ـ بعضی از مکانها
۲ـ بعضی از زمانها
۳ـ بعضی از انسانها
در روشنی آیات و احادیث در می یابیم که خداوند، بیت الله الحرام و اطراف بیت المقدس و … را برکت داده است. یعنی خداوند آنها را مبروک قرار داده و در آنجا خیر فراوان و ثابت و دایم نازل کرده است. این چیز، در مردم انگیزه بوجود بیاورد که به زیارت آنجا بروند و همواره آن مکانها را زنده نگه بدارند. البته این برکت، مساله معنوی است و قابل انتقال نیست. به این معنی که شما بوسیله دست زدن و بوسه گرفتن و با دفن شدن در آنجا، متبرک نمی شوید. و قتی می گوئیم این مکان مبارکی است یعنی شما قلباً وابسته به آنجا باشید و آنجا اعمال با برکتی وجود دارد که شما با انجام آن می توانید از برکت و خیر فراوان بهره مند شوید. مانند طواف بیت الله و عبادت در آن و سلام کردن حجرالأسود که سنگ مبارکی است چون رسول الله -صلی الله علیه وسلم- آنرا بوسه زده است ما نیز به پیروی از ایشان آنرا بوسه می زنیم. و از برکت پیروی رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بهره مند می شویم. از اینرو وقتی عمر – رضی الله عنه- حجر الأسود را بوسه زد گفت: می دانم که سنگی بیش نیستی و ضرر و فایده ای نمی رسانی.
زمانهای مبارکی مانند رمضان و بعضی دیگر از روزهای سال که اگر کسی آنها را گرامی بدارد به این معنی که در آنها عبادتی را که شرعاً منقول است، انجام دهد، از خیر فراوان آن عبادتها بهره مند می گردد که آن خیر را در ایام دیگر نمی تواند بدست بیاورد.
و اما انسانهای مبروک مانند انبیاء و پیامبران الهی که خداوند ذات آنها را مبروک و مبارک قرار داده است، که می توان با دست زدن به جسم مبارک یا عرق و موهایشان تبرک جست.
چنانکه اصحاب رسول الله -صلی الله علیه وسلم- به عرق و مو و آب وضوی ایشان تبرک می جستند. و این برکتی است ذاتی و قابل انتقال نیست وفقط مخصوص پیامبران و انبیاء است.
و اما تبرک جستن به آثار دیگران غیر از پیامبران و انبیاء چیزی است که هیچگونه دلیلی برای اثبات آن وجود ندارد. چنانکه از اصحاب و تابعین و مخضرمین ثابت نیست که به آثار برجسته ترین افراد این امت که ابوبکر و عمر و عثمان و علی می باشند، تبرک بجویند.
یقیناً اینها بذاته انسانهای مبارکی نبوده اند بلکه بوسیله اعمال مبارکی، مبروک شده اند. بنابراین می گویئم: هر انسان مسلمانی مبارک است ولی نه اینکه وجودش دارای برکت است بلکه اسلام و ایمان و عظمت الله که در قلبش وجود دارد و پیروی از رسول الله -صلی الله علیه وسلم- و علم و عمل و اخلاص، اینها همه برکاتی هستند که صاحب خود را مبارک می کنند. و تبرک جستن به اینگونه انسانهای صالح، به پیروی وحرف شنوی واستفاده از علم، آنان است و گرنه برکتی که به سبب اعمال خود بدست آورده اند، قابل انتقال به شما نیست.
یقیناً دست زدن آنان به نیت تبرک و یا استفاده از آب دهن و دیگر آثار وجودشان، جایز نخواهد بود زیرا بطور قطع برجسته ترین افراد این امت با خلفای راشدین و دیگر اصحاب رسول الله -صلی الله علیه وسلم- ، چنین کاری نکرده اند.
اما تبرک جستن مشرکین عبارت بود از طلب خیرکثیر و ثابت و دایم از معبودانشان؛ از درختان و سنگها و گنبد ها و غارهای معین و قبرها و چشمه های مخصوص و دیگر چیزها.
حال اگر کسی معتقد باشد که این چیزها بین او و بین خدا وسیله قرار می گیرند و مشکلش حل خواهد شد، چنین اعتقادی، شرک اکبر است. زیرا بمعنی شریک گرفتن با خدا است. و مشرکین زمان جاهلیت همین اعتقاد را نسبت به بتها و درختان و سنگهائی که به آنان تبرک می جستند و آنها را صدا می کردند، داشتند. آنها گمان می کردند که ایشان خواسته های اینان را به خدا منتقل می کنند. قبرهایی که جاهلان به آنها تبرک می جویند, اعتقاد جاهلان بر این است که اگر نزد این قبر بنشینند و آن را مسح کنند یا خاک آن را بر خود بریزند, صاحب این قبر برای ایشان نزد خداوند شفاعت خواهد کرد.
چنانکه خداوند می فرماید: ﴿وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَانَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى﴾ ترجمه: آنهائی که غیر خدا و دیگران را کارساز خویش قرار داده اند می گویند. ما آنها را نمی پرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خدا نزدیک بکنند.
اما اگر خاک قبر را به سر و صورت پاشید یا بر آن غلط زدن به نیت اینکه این خاک مبارکی است و او را مبارک می گرداند، چنین اعتقادی شرک اصغر محسوب می شود.
خداوند می فرماید: ﴿أَفَرَأَیْتُمْ اللاَتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاهَ الثَّالِثَهَ الأُخْرَى﴾.
«اللات» تخته سنگ سفیدی بود در طائف. رسول خدا -صلی الله علیه وسلم- پس از اینکه ثقیفیان مسلمان شدند، مغیره بن شعبه را فرستاد که آنرا ویران کند. در آنجا اطاقی بود و پرده دار و خدمتگذارانی.
«العزا» درختی بود در فاصله مکه و طائف. بعداً در آنجا بنائی در جوار سه درخت ساخته شد و زنی جادوگر پرده دار آنجا بود.
رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بعد از فتح مکه، خالد بن ولید را فرستاد. و آن سه درخت را قطع نمود و زن جادوگر را که جنیان را احضار می کرد و مردم را گمراه می ساخت، به قتل رسانید. و در حقیقت وابستگی مردم به آن درخت و زنی بود که خادم آن مکان شرکی بود.
﴿وَمَنَاهَ الثَّالِثَهَ الأُخْرَى﴾ منات نیز تخته سنگی بود. آنرا منات نامیدند بخاطر خونهای زیاد حیوانات که در آنجا ذبح می شدند.
وجه مناسبت این آیه با عنوان بحث، اینست که لات و منات دو تخته سنگ بودند و عزا درختی بود و آنچه مشرکین آنزمان نزد آنها انجام می دادند، عیناً همان چیزی است که مشرکین مسلمان نمای زمان ما نزد بسیاری از درختان و سنگها بویژه قبرها انجام می دهند. اینها روی به قبرها می کنند و آنها را می پرستند.
این حدیث، حدیثی صحیح و با عظمت است. مشرکین درختی داشتند و اعتقاداتشان به آن درخت عبارت بود از:
۱ـ آنرا تعظیم می کردند.
۲ـ نزد آن اعتکاف می نشستند, بخاطر تعظیم و قرب.
۳ـ سلاحهای خود را بقصد تبرک به آن آویزان می کردند.
آنها با این اعتقادات مرتکب شرک اکبر می شدند.
بعضی از یاران رسول الله -صلی الله علیه وسلم- که تازه مسلمان شده بودند گمان می کردند این کار با توحید، تضادی ندارد، بخاطر همین از رسول الله -صلی الله علیه وسلم- ، درخواست نمودند که برای آنها نیز چنین چیزی مقرر بکند.
از اینرو علما می گویند: چه بسا بعضی از انواع شرک بر فضلا نیز مشتبه می شود. همانطور که بر عده ای از اصحاب پیامبر که تازه مسلمان شده بودند بخشهائی از توحید عبودیت، هنوز مشتبه بود در حالی که آشنائی آنها نسبت به لغت عرب از دیگران بیشتر بود.
رسول الله -صلی الله علیه وسلم- با شنیدن این سخن تعجب کرد و گفت: الله اکبر! آنگاه این سخن آنان را به سخن قوم موسی تشبیه کرد که از او خواسته بودند برای آنها معبودی قرار بدهد همانطور که دیگر اقوام معبودانی باطل داشتند. وقتی رسول الله -صلی الله علیه وسلم- با این شدت به آنها پاسخ داد، آنها خواسته خویش را پس گرفتند. چون اگر این خواسته آنان عملی می شد مرتکب شرک اکبر می شدند ولی چون خواسته ای بیش نبود، شرک اصغر بحساب می رفت. زیرا آنها ابراز علاقه به عبادت غیر الله نشان دادند. و چون شرک اکبر نبود، رسول الله -صلی الله علیه وسلم- آنها را به تجدید اسلام، وادار نساخت.
اما آنچه در کنار ذات انواط انجام می دادند طبیعی است که شرک اکبر بود و هر کس به درخت، سنگ و چیز دیگری به نیت اینکه آن چیز او را به خدا نزدیک می گرداند، تبرک جوید یا نیاز های خود را بر آن عرضه نماید، یا گمان کند که با تبرک جستن به اینجا مشکلاتشان بهتر حل خواهد شد، و یا اینکه دعاهایشان در آنجا بهتر اجابت خواهد شد, چنین شخصی مرتکب شرک اکبر شده است.
و اگر به آنچه قبرپرستان در زمان حاضر انجام می دهند، توجه بکنید متوجه خواهید شد که آنها نسبت به صاحب قبر، عیناً همان اعتقادی را دارند که مشرکین سابق، به لات و عزی و منات و ذات انواط داشتند. حتی نسبت به حصار آهنی قبر، اعتقاداتی دارند. شما اگر به زیارتگاه های شهر هایی که شرک به خدا، در آنجا شایع است، سر بزنید خواهید دید که آنها دیوار و نرده های آهنی قبر را مقدس می شمارند و به نیت تبرک به آنها دست می زنند. و دست زدن به در و دیوار ضریح بمنزله دست زدن به خود شخصی است که در آنجا مدفون است. و معتقد اند که او به خواسته هایشان پاسخ می دهد یا حداقل خواسته هایشان را به خدا منعکس می کند که چنین اعتقادی، شرک اکبر محسوب می شود. زیرا آنان یکی از بندگان خدا را صدا می کنند و معتقد اند که او در نفع و ضرر متصرف است. یا اینکه وسیله و رابطی بین آنها و بین الله می باشند که این هم بهانه مشرکین سابق بود چنانکه قرآن به نقل از آنان می گوید: ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى﴾
ترجمه: ما آنها را نمی پرستیم مگر برای اینکه ما را به خدا نزدیک بکنند.
اما اینکه بعضی از انسانهای نادان، درب و دیوار و ستونهای مسجد الحرام و دیگر اماکن مقدس را بقصد تبرک دست می کشند از دو حال خارج نیست یا معتقد اند که در اینجا فرشته و یا روح فلان پیامبر یا ولی نهفته است و شفاعت آنان را خواهند کرد، اگر چنین اعتقادی داشته باشند. مرتکب شرک اکبر شده اند.
اما اگر فقط بخاطر اینکه اینها اماکن مقدس و مبارکی هستند و به نیت شفا یافتن چنین بکنند، مرتکب شرک اصغر شده اند.
خلاصه آنچه در این باب بیان شد:
۱ـ تفسیر آیه سوره نجم.
۲ـ آشنائی با درخواست اصحاب از رسول الله -صلی الله علیه وسلم-.
۳ـ آنچه درخواست کردند انجام نداده بودند.
۴ـ هدفشان از این درخواست، تقرب الی الله بود چون فکر می کردند خدا این کار را دوست می دارد.
۵ـ وقتی این مسأله برای اصحاب مشتبه باشد برای دیگران بطریق اولی مشتبه خواهد بود.
۶ـ در حالی که آنها از دیگر افراد امت نیکیهای بیشتری کسب نموده اند و به آنان وعده مغفرت نیز داده شده است.
۷ـ رسول الله -صلی الله علیه وسلم- آنها را معذور نپنداشت بلکه شدیداً سخن آنان را رد کرد و فرمود: الله اکبر! این روش پیشینیان است. شما کاملاً از روش قبلیها پیروی می کنید.
۸ـ این درخواست بقدری خطرناک بود که رسول الله -صلی الله علیه وسلم- آنرا برابر با درخواست قوم موسی دانست که گفته بودند: برای ما نیز معبودی همچون معبودان آنها مقرر کن.
۹ـ ممنوعیت اینگونه موارد از مطالبات «لا إله إلا الله» می باشد ولی باز هم برای آنان غیر قابل تشخیص و مشتبه بود.
۱۰ـ سوگند خوردن رسول الله -صلی الله علیه وسلم- بر این مطلب. فقط بوقت مصلحتهای بزرگ سوگند یاد می کرد.
۱۱ـ این درخواست آنان شرک اصغر تلقی شد و مرتد شناخته نشدند.
۱۲ـ این سخن راوی که ما تازه مسلمان بودیم، بیانگر آنست که در خواست کنندگان از مسلمانان کهنه کار نبودند چون آنها می دانستند که این از اعمال شرکیه می باشد.
۱۳ـ تکبیر گفتن بوقت تعجب از چیزی. بر خلاف کسیکه آنرا مکروه دانسته است.
۱۴ـ بستن راه هائی که به شرک می انجامد.
۱۵ـ ممنوعیت تشابه با اهل جاهلیت.
۱۶ـعصبانی شدن هنگام آموزش دادن مطلبی.
۱۷ـ بیان یک اصل قانون کلی که فرمود:«إنها السنن». یعنی: یعنی این راه و روش پیشینیان است.
۱۸ـ این از علامتهای نبوت ایشان بود. زیرا بعداً همانطور که فرموده بود، اتفاق افتاد.
۱۹ـ هر آنچیزی که در قرآن، یهود و نصارا بخاطر آن نکوهش شده اند برای ما نیز هست.
۲۰ـ این اصل شناخته شده ای نزد اصحاب بود که اساس مسایل عبادی به دستور شارع مربوط می شود.
و از اینجا می توان پرسشهای سه گانه را که در قبر می پرسند استنباط کرد:
۱ـ من ربک؟( پروردگارت کیست؟) که پرودگار مشخص است.
۲ـ من نبیک؟ ( پیامبرت کیست؟)یقیناً کسی که از غیب خبر می آورد نبی است.
۳ـ من دینک ( دینت چیست؟ ) جواب این سؤال در ضمن این فرمایش خداوند است که فرمود: ﴿اجْعَل لَنَا إِلَهًا﴾ یعنی معبود و عبادت معبود یعنی دین.
۲۱ـ روش پیشینیان(یهود و نصاری) مانند راه و روش مشرکین ناپسندیده است.
۲۲ـ کسیکه تازه از باطلی که بر آن خو گرفته برگشته باشد، احتمال دارد هنوز بقایائی از آن در وجودش نهفته باشد. چنانکه آنها گفتند: ما هنوز تازه مسلمان بودیم.
تالیف: شیخ صالح عبدالعزیز آل شیخ