کشور تاجیکستان نمونهای است از یک بافت کاملا سنتی. اگر به پایتخت کشور از آسمان بنگری آنرا مجموعهای از روستاهای بهم چسپیده مییابی، نقش و نگار زرین و سراب زندگی شهری بزور خودش را روی گلیم جامعهی سنتی تاجیک جای میدهد. اگر همین روح با ایمان و ضمیر خدا شناس تاجیکان، این جامعه را کنترل نمیکرد امروز تاجیکستان با بحرانهای بسیار عمیقتر اجتماعی و فساد و انحرافات اخلاقی ـ چون موسکو و سایر مستعمرات آن ـ مواجه میشد.
البته فشارهایی که از سوی برخی جهات امنیتی و رسمی بر فعالیتهای اصلاح گرای اسلامی وارد میشود، در دراز مدت میتواند روح ملیگرایی و بافت قومی و شخصیت ایمانی این جامعه که خمیری است از آنچه نیاکان مسلمان این ملت در روان آنها سرشتهاند را تضعیف کرده، ملت را مسخ و کشور را بکلی از بین ببرد.
به گمان غالب اندیشمندان تاجیک بزودی درخواهند یافت که ستیز با فطرت انسانی و اخلاقی جز ویرانی و نابودی هیچ به ارمغان نخواهد آورد، و میبایستی با قواعد اخلاقی، و تحدید چهارچوبهای آزادی و بازگشت زن به کانون گرم خانواده، و مشخص نمودن میدانهای فعالیت زن در تخصصاتی که با خلقت و فطرت او در تضاد نیست، و سعی در اصلاح اخلاق جامعه، و سد راه نهادن جلوی فتنهافروزان و شهوترانان، و کنترل هرج و مرج و فساد و انحراف اخلاقی، و از بین بردن فساد اداری و رشوهگیری، و آزادی و عدالت اجتماعی و برابری ملی، کشور را به یک گلستان سعادت برای همه تاجیکان تبدیل سازند. و الگویی باشند برای جامعهی انسانی…
البته به نظر نگارنده تحقق این امیدها و آرزوها در جامعهای چون تاجیکستان بسیار راحت و ساده است. کشوری با بافت سنتی اسلامی و تصورات ملی که از دین آسمانی اسلام سرچشمه گرفتهاند وبا زمینی حاصل خیز و پر آب، و ملتی زحمتکش و با قناعت..
- تلویزیون تاجیکستان
تلویزیون عمدهترین رسانهی ملی تاجیکستان کاملا با محیط و ملت بیگانه و با درد و رنج آنها نا آشنا بود.
انتظار داشتم در تاجیکستان شاهد تلویزیونی فرهنگی که سعی در بالا بردن سطح فرهنگی و زنده کردن روح سازندگی و امید در ملت است باشم، ولی متأسفانه جز رقص و پایکوبی، و برنامههای بیمحتوا و بی هدف هیچ ندیدم!
تلویزیون بهترین رسانهای است که با آن میتوان ملت را از دیدگاههای پوچ و شهوترانی و کشتن وقت رهایی داد، روح سازندگی و تلاش را در آنها بیدار ساخت. به جوانان آموخت چگونه میتوانند مهرههایی سازنده در کالبد این میهن گردند، به کشاورزان زحمتکش یاد داد چگونه زمین مرده و خشک را به گلستانی شاداب و میوهی زندگی تبدیل کنند.
تلویزیونی که “وقت” بزرگترین ثروت و دارایی یک ملت را بباد فنا میدهد در واقع آیندهی آن سرزمین را در گورستان تاریک نیستی دفن میکند!
و ای کاش این رسانههای ملی و سازندهی کشور از چنگال ثروتمندان جاهل بیرون کشیده شود و مسئولیت ادارهی آن به آکادیمیها و مراکز علمی و تربوی و هدفمند جامعه تحویل گردد.
- ملت و دولت
در افتتاحیه کنفرانس امام اعظم متوجه شدم رئیس جمهور تاجیکستان به چاپلوسانی که بیمورد او را مدح و ستایش میگویند کاملا بیاعتناست و دریافتم که ایشان گفتهی حکیم فارس سعدی شیرازی را خوب بیاد سپردهاند:
از صحبت دوستی برنجم / که اخلاق بدم حُسن نماید
عیبم هنر و کمال بیند / خارم گُل و یاسمن نماید
کو دشمن شوخ چشم ناپاک / تا عیب مرا به من نماید
از دید من دولتمردان تاجیکستان هنوز هویت و شناخت ملی مناسبی برای خود نیافتهاند. پگاهی پیش دم از نیاکانی زدند که تاریخ چندان هنری از آنان بخاطر نداشت. در بین نیاکان بیکمال بسیار دور تا رسیدن به فردوسی و رودکی با کمال، دست و پا زدند و امسال به امام اعظم رسیدند. البته با این نقطه نیز چندان حکیمانه رفتار نشد! تنها دانشگاه اسلامی کشور که به معهد ترمذی مشهور بود را به جامعه امام اعظم تغییر نام دادند! گویا ترمذی تاجیک نبود و امام اعظم تاجیک است!!..
بگمان این قلم هنوز ملت و دولت تاجیک بهم پیوند نخوردهاند. و در حالیکه هویت اسلامی و شخصیت دینی در ملت تاجیک هویداست دولت درپی اهچارهای بیگانه بدینسو و آنسو مینگرد.
این در حالیست که کشوری چون تاجیکستان که هنوز از استحکام لازم برخوردار نیست نیاز به یک همدلی و همزیستی و عشق و علاقهی ویژهای بین شاه و رعیت دارد:
با رعیت صلح کن، وز جنگ خصم ایمن نشین / زآن که شاهنشاه عادل را رعیت لشکر است
و بدون شک هیچ حکومتی که از کمال مصاهره با ملتش برخوردار نباشد نمیتواند در تاریخ قد عَلَم کند و نشانی بر پیشانی زمانه گردد. و ظلم و ستم؛ نقطهی مقابل عدالت و مهر و دادخواهی، آتشی است در هرمن خود:
خبر داری از خسروان عجم / که کردند بر زیر دستان ستم
نه آن شوکت و پادشاهی بماند / نه آن ظلم بر روستایی بماند
چو خواهد که ویران شود عالمی / کند مُلک در پنجه ی ظالمی
بوی شوم فقر از چهارسوی تاجیکستان بمشام میرسید. غبار اندوه و ترس از آینده بر چهرههای زیبا و پرمهر و صمیمی تاجیک لنگر انداخته بود. بارها با خود آرزو کردم؛ ای کاش فقر شخصی میبود تا بتوانم روح از کالبدش بربایم و این ملت پرمهر را از چنگال پستش برهانم.
از بزرگواریها و میهمانوازیهای حکومت تاجیکستان بسی ممنونم. و چون بر پیشانی رئیس جمهور کشور خوانده بودم که از چاپلوسی بیزار است و از اینکه خارش را گل و یاسمین گویم نفرت دارد، به خود اجازه میدهم تا شعور و احساس درونیم را بتصویر کشم.
برایم جلال و عظمت کاخهای شاهی و سفرههای شاهانه بیشتر از آنکه لذت بخش باشد حیرت انگیز بود! حیرت از اینکه این مال و ثروت و دارایی در بین این ملت فقیر از کجاست؟!
سحرگاه چون برای نماز فجر بسوی مسجد روانه بودم، پیرزنان گوژ پشت را دیدم که در سرمای سحرگاهان پاییزی خیابانها را جارو میزنند. در یک آن در جایم خشکم زد، اشکهایم بر گونههای سرد و پریشانم جاری گشت، بیآنکه خودم بخواهم زبانم ابیات دردناک و عبرت انگیز پروین اعتصامی را زمزمه میکرد:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق برسرهر کوی وبام خواست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم کاین تابناک چیست که برتاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژ پشت و گفت این اشک دیده من وخون دل شماست
مارا به رخت وچوب شبانی فریفته است این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک رهزن است آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین به کجروان سخن از راستی چه سود کو آنچنان کسی که نرنجد زحرف راست
در دلم گفتم که اگر فرصتی یاری کند و خدمت رئیس جمهور بدرآیم حتما او را به یاد بیت زیبای پدر تاجیکان سعدی خواهم انداخت:
برو پاس درویش محتاج دار / که شاه از رعیت بود تاجدار
و پیام دیگر آن حکیم فارس را به او میرسانم:
مکُن تا توانی دل خلق ریش / و گر میکُنی، میکَنی بیخ خویش
دگر کشور آباد بیند به خواب / که دارد دل اهل کشور خراب
بدون شک تاجیکستان نیاز به یک وحدت و هماهنگی ملی در سایه هویت و شخصیت ایمانی و دینی دارد. و گمان غالب بر این بود که نامگذاری این سال به نام امام اعظم نقطهی امیدی است بر اینکه دولتمردان کشور هویت ملی خویش را دریافتهاند، ولی متأسفانه چند روز بعد از کنفرانس جهانی امام ابوحنیفه (رحمه الله) در شهر دوشنبه، پنجمین مرکز بزرگ شیعیان اسماعیلی در جهان افتتاح شد! و بدینصورت بار دگر ملتی که درپی اعتماد سازی با دولت بودند یک گام به عقب برگشتند! چرا که تاریخ معاصر بخوبی نشان داده؛ قدرت بخشیدن به گروهها و مذاهبی که از فقر و جهالت ملتها سوء استفاده میکنند نتائج بسیار وخیمی بهمراه خواهد آورد. و کشور همسایه افغانستان و سرزمین امام ابوحنیفه ـ عراق ـ شاهدی است گویا جلوی چشمان همه.
در این لحظاتی که قلم از نگاشتن خاطرات شیرین تاجیکستان مست و مدهوش است، خبر رسید که رئیس جمهور فرمان عفو ۱۰٫۰۰۰ نفر از زندانیان را صادر کرده است.
گر چه بودن چنین عددی در زندانهای کشوری کوچک خود بیانگر عمق فاجعه در این کشور است! با این وضع بصراحت میتوانم ادعا کنم که آفتاب امید در آسمان تاجیکستان هنوز از درخشش ویژهای برخوردار است و بزودی گلهای عدالت اجتماعی بر خاک پاک تاجیک زمین شکوفه خواهند داد، و کبوتران شاد آزادی بر اطراف منارههای مساجد، با ندای پر طنین و ملکوتی اذان به طواف خواهند پرداخت، و تاجیکستان بار دگر ابوحنیفهها و بخاریها و ترمذیهایش را بسوی جهان گسیل خواهد داشت، و در نگارش و قلم زدن تاریخ سهمی بزرگ که شایان اوست، بر دوش خواهد گرفت.