تاثیر احادیث ضعیف و موضوع بر دین و عقیده[۱]
بدون شک عقیده به نسبت کل دین، بمانند پایهها و ستونهایی به نسبت یک ساختمان است. پس هر کس بنای خود را بر پایه و اساس محکم بنا نهاد ساختمانش مقاوم و با استقامت خواهد بود، و هر کس آن را بر پایههای سست و ضعیف بناء نمود یقیناً فرو خواهد ریخت. اگر عقیده و اصول یک دین بر سخنان و روایات و ادعاهای سست و بیاساس قراربگیرد، بدون شک راه انحراف و کجی را در پیش خواهد گرفت و هرگز نخواهد توانست تا سعادت بشری را تضمین نماید.
مسئلهی دوم که باید مورد دقت وتوجه قرار گیرد، اینست که گمراهی و انحراف در عقیده همیشه بوده و دائماً در نزدیکی و همراهی انسان بوده است. ادیان سابق یهودیت و نصرانیت، در ابتدا بر راه سالم و درستی قرار گرفتند، ولی بعدها با رفتن پیامبران از میانشان، اندک اندک افکار باطل و منحرف به میان عقیدهی آنها رسوخ یافت تا جائی که خداوند متعال دین آنها را مردود دانستند و اسلام را بر آنها غالب گرداند. اما اسلام نیز از وجود خطر انحراف در امان نبود، هنوز قرن سوم هجری تمام نشده بود که عقاید شرک آلود و بت پرستانه و کفر آمیزی در زیر سایهی اسلام و بنام اسلام شکل گرفت! یک نگاه مختصر به کتب فرق و مذاهب و تاریخ، عمق ظهور عقاید گمراه کننده وشرک آلود را در این امت نمایان و آشکار خواهد کرد. از جمله: اعتقاد به حلول و قرارگرفتن خداوند در موجودات و مخلوقاتش و فنای مخلوق در ذات و صفات خدا، و اعتقاد به وحدت وجود و نیز انکار صفات خداوند عزوجل و یا تشبیه نمودن وی به مخلوقاتش، و یا غلو و زیاده روی در حق پیامبر ج و ائمه و صالحان، و تکفیر و لعن صحابه و طعنه زدن در قرآن و سرانجام طغیان و غلبهی خرافات بر دین صحیح و اموری گمراه کننده و شرک آلود در باب عقاید و اصول دین که شرح و بیان آنها در این اینجا نمیگنجد.
باید متوجه بود که همیشه انحرافات کم کم و با اظهار عقیدهای فاسد از جانب فرد گمراهی شروع میشود. پس اگر مانعی برعلیه آن وجود نداشته باشد، به سرعت از شخصی به شخص دیگر و از گروهی به گروه دیگر منتقل و بصورت عقیده و دین در خواهد آمد. اینجاست که اگر حراست و مراقبت دائمی و مبارزهی مستمر براساس قاعدهی امر به معروف و نهی از منکر وجود نداشته باشد، حق و دین ناب و هادی بر انسانها پوشیده خواهد شد.
اما انحراف از مسیر راست دین، روشهای متفاوت و اسلوب زیادی داشته است؛ محلدان زندیق که قصد مشوش نمودن چهرهی دین را نزد مردم داشتند، خواستند تا تفسیر و تاویل قرآن را بر خلاف مقصود شارع انجام دهند و لباس اسلام را بر کفر و شرک خود بپوشانند و لذا برای رسیدن به این هدف، آیات و احادیث پیامبر ج را هدف گرفته و از آنها استفاده ابزاری نمودند. فرقههای منحرف و مبتدع نیز برای برتری دادن مذهب خود بر دیگران، پس از آنکه تغییر آیات قرآن را چارهی خویش نمیدیدند، احادیث را وسیلهی مناسبی برای خود یافتند. و همچنین دستهای از زاهدان جاهل از روی نادانی و به قصد خدمت به دین! در راستای عمل ملحدین رفتار نمودند و آنها نیز متوجه احادیث گردیدند.
از مهمترین روشهای نیرنگ بر علیه اسلام و مسلمانان و از جمله مهمترین منفذهای گمراهی، نسبت دادن حدیث ساختگی به پیامبر ج مخصوصا در امور عقیده و اصول دین است. چرا که سخن پیامبر ج شرع و قانون و نیز آنچه که در باب عقیده از به اثبات برسد، ایمان به آن واجب و لازم است. به همین دلیل فرمود: «إِنَّ کَذِبًا عَلَیَّ لَیْسَ کَکَذِبٍ عَلَى أَحَدٍ، فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».
یعنی: دروغ نسبت دادن به من مانند دروغ نسبت دادن به هیچ کسی نیست. پس هر کسی به عمد به من دروغی نسبت دهد باید جهنم را بعنوان جایگاه برای خود آماده نماید.
مسلم این حدیث را در صحیح خود از مغیره بن شعبه روایت نموده، و حدیث متواتر است، بیش از شصت صحابه آن را روایت کردهاند.
آری، سخن رسول خدا ج عقیده وقانون بوده و تصدیق آن واجب و عمل به آن فرض و لازم است. چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ﴾ [الحشر: ۷].
یعنی: هرآنچه رسول به شما داد (امر کرد) بگیرید (اطاعت کنید) و هرآنچه که رسول شما را از آن نهی نمود پرهیز کنید.
[۱]– مراجعه شود به: «أثر الأحادیث الضعیفه والموضوع فی العقیده» تألیف: عبدالرحمن عبدالخالق.