﴿قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ ۚ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَٰلِکَ ۖ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ ۞ قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ﴾ [البقره/۶۸،۶۹].
«گفتند: از خدای خود بخواه که برای ما روشن کند که آن چگونه (گاوی) است؟ (موسی) گفت: (خداوند) میفرماید: آن گاوی است که نه پیر و نه جوان، بلکه میان سالی بین این دو باشد، پس آنچه به شما دستور داده شده است؛ انجام دهید».
گفتند: از پروردگارت بخواه تا برای ما روشن سازد، رنگ آن چگونه است؟ (موسی) گفت: (خداوند) می فرماید: آن گاو زرد پر رنگی است که بینندگان را شاد می کند».
اگر اعتراض نمیکردند ذبح هر گاوی کفایت میکرد ولی چون سخت گیری کردند الله نیز بر آنها سخت گرفت تا اینکه گاوی که الله به ذبح آن فرمان داده بود را نزد مردی یافتند که غیر آن گاو را نداشت، صاحب آن گفت کمتر از این که پوستش را برایم پر از طلا بکنید نمیفروشم، پس آن را گرفتند و ذبح کردند. ابن کثیر: ۱۰۳/۱.