ابن قیم رحمه الله
در مورد تأثیر شناخت اسماء صفاتو اوامر و افعال خداوند در نهان انسان میگوید:
«یکی از اسرار قرآن کریم این است ;
که پروردگار جهانیان را با بیان صفاتش به بندگانش معرفی مینماید؛
گاهی خداوند متعال در آیات قرآن کریم در لباس هیبت و عظمت و جاه و جلال ظاهر میشود که باعث تواضع و فروتنی انسان، پایین آمدن صدا و ذوب شدن تکبر مانند ذوب شدن آب در نمک میگردد.
گاهی هم با صفات جمال و کمال، یعنی کمال اسماء و جمال صفات و افعال ظاهر میگردد و این امر نیز باعث غرس محبت کامل در دل انسان میگردد و بنا بر میزان معرفت انسان از صفات جمال و کمال الهی، دل انسان از محبت غیر خدا تهی میگردد. و اگر دیگران بخواهند این محبت را به بسوی خود سوق دهند، دل انسان از آنها فاصله میگیرد و هرگز حاضر نیست به چنین محبتی تن دهد.
و هرگاه که خداوند با صفات رحمت، بخشش، لطف و احسانش تجلی پیدا کند، نیروی امید در انسان شکوفا میگردد، آرزوهایش افقی فراتر را در برمیگیرد، طمع وی به پروردگارش افزایش مییابد، در راه پروردگارش گام برمیدارد و در این مسیر، امید هم رکاب وی میگردد. و هر اندازه که طمعش بیشتر شود، تلاش وی نیز بیشتر خواهد شد. همانگونه که کشاورز هر اندازه که امید بیشتری به محصول داشته باشد، بذر بیشتری در زمین میکارد؛ اما اگر امید اندکی به محصول داشته باشد، بذر کمتری در زمین میپاشد.
و هرگاه که خداوند با صفات عدل و انتقام و عصبانیت و عقوبت متجلی گردد، نفس اماره به گوشهای میخزد و نیروی شهوانی و لهو و لعب انسانی و پافشاری بر انجام محرمات فروکش کرده و یا ضعیف میگردد و افسار بیپروایی آن از بین رفته و راه خوف وخشیت الهی و پرهیز از گناه را در پیش میگیرد.
و هر گاه که با صفات امر و نهی و عهد و وصیت و فرستادن پیامبران، نازل نمودن کتب و تشریع قوانین ظاهر شود، آنگاه در انسان نیروی اجرا و تنفیذ اوامر خداوند، تبلیغ دین الهی، توصیهی مردم به آن و ذکر و تصدیق او برانگیخته میگردد.
و هرگاه با صفات سمع و بصر و علم تجلی پیدا کند، نیروی حیا در انسان شکوفا میگردد؛
در نتیجه، بنده شرم میکند که خداوند وی را در کاری ببیند که مورد پسند او نیست یا اینکه خداوند از او چیزی بشنود که از آن کراهیت دارد و یا در دلش چیزی را مخفی نگه دارد که مورد پسند خداوند نباشد. اینجاست که حرکات و اقوال و افعال و خواطر وی آزاد و رها یا تابع هوا و هوس نیست؛ بلکه در میزان شرع قرار میگیرد.
و هرگاه خداوند با صفات کفایت، محبت، انجام مصالح بندگان، روزی رسان، دفع مصایب، کمک از دوستان و حمایت از آنها تجلی پیدا کند، نیروی توکل بر خداوند، سپردن کارها به او، راضی بودن به رضایت وی و به هر آنچه که با بندگانش انجام میدهد، در درون انسان نهادینه میشود.
قابل یادآوری است که توکل، مفهومی است که از شناخت انسان نسبت به اینکه خدا برای وی کافی است و خداوند هر آنچه را که شایسته است برای بندگانش انتخاب میکند و اطمینان داشتن به خداوند و راضی بودن به آنچه که او برای ما انتخاب مینماید، شکل میگیرد.
و هر گاه با صفات عزت و کبریاء ظاهر شود، انسان در برابر عظمت و قدرت و بزرگی وی سر تعظیم فرود میآورد و دل و درون و همهی اعضای انسان بیشتر و بیشتر خاشع میگردد و دیگر توان و قدرت انسان در برابر قدرت و توان خداوند ناچیز خواهد بود.