بیوگرافی امام اعظم و شاگردانِ شاخص و برجسته‌ی ایشان و کشورها و شهرهایی که مذهب احناف در آن‌ها انتشار یافته است

 

مذهب احناف به امام اعظم، ابوحنیفه رحمه الله منتسب است و خوب است که پیش از بیان اصطلاحات و مصادر و منابع مذهب احناف به ذکر پاره‌ای از بیوگرافی امام اعظم و شاگردانِ شاخص و برجسته‌ی ایشان و کشورها و شهرهایی که مذهب احناف در آن‌ها انتشار یافته است بپردازیم.

مؤسس مذهب احناف: «ابوحنیفه[۱] نعمان بن ثابت بن زوطی بن ماه» می‌باشد. ایشان در سال ۸۰ ه‍ . ق در کوفه زاده شد و در همانجا پرورش یافت و بیشتر عمر خویش را سپری نمود.

وی علم ودانش – به ویژه فقه – را از دانشوران و طلایه‌داران بزرگ عرصه‌ی فقاهت و پیشقراولان بزرگ کوفه ازجمله «حمّاد بن ابی سلیمان»[۲] (فقیه مشهور) فراگرفت، و بر طریقه‌ی استادش بود تا از زمره‌ی اهل رأی قرارگرفت.

امام به مدت ۱۸ سال و تا زمان وفات استادش «حماد» در رکاب وی بود و در وقت وفات استادش، چهل بهار از عمرش سپری شده بود.

وی در اثنای ملازمت شیخش، به «بیت الله الحرام» جهت انجام مناسک حج زیاد می‌رفت و با فرهیختگان و دانشوران مکه و مدینه از جمله «عطاء بن ابی رباح» و «نافع مولی ابن عمر»[۳] – از بزرگان تابعین – ملاقات (و از آن‌ها کسب فیض) می‌نمود.

وی پس از وفات استادش (حماد) و بعد از اینکه در فقه به نبوغ و مهارت کاملی دست یافته بود، زینت‌بخش مسند تدریس و تعلیم و تعلّم در مسجد کوفه قرارگرفت که به مردم علم و دانش و حکمت و فرزانگی و درایت و فقه را آموزش می‌داد.

و شاید نبوغ سرشار امام ابوحنیفه به برکت دعای حضرت علی(کرم الله وجهه) باشد که در حق پدرش (ثابت) و اولاد و نوادگانش کرد.[۴]

به علو شأن و جایگاه بس شامخ و والای امام ابوحنیفه، بزرگان عرصه‌ی علم و دانش و علمای معاصر و متأخر معترف‌اند. (دامان نِگه تنگ و گُل حسن تو بسیار)

شخصی به سفیان ثوری گفت: «جئتُ من عِند ابی حنیفه» از نزد ابوحنیفه آمده‌ام. سفیان بدو گفت: «جئتَ من عند اَفقه اهل الارض» از نزد فقیه‌ترین مردمان آمده‌ای.

و امام شافعی می‌گوید: «الناس فی الفقه عیال علی ابی حنیفه» مردم در فقه از خانوار و تحت تکفل و ریزه‌خوار خوان امام ابوحنیفه هستند.

و برخی از علما و دانشوران اسلامی درباره‌ی امام گفته‌اند: «الفقه: زَرعه عبدالله بن مسعود، وسَقٰاه عَلقمه، وحَصَدَه ابراهیم النخعی، ودٰاسَه حماد، وطَحَنه ابوحنیفه، وعَجَنه ابویوسف، وخَبَزه محمد بن الحسن، فسٰائر الناس یأکلونَ من خُبزه»

عبدالله بن مسعودس فقه را کاشت، و علقمه آن را آبیاری کرد، و ابراهیم نخعی آن را درو کرد و برداشت نمود، و حماد آن را خرمن کرد وکوبید، و ابوحنیفه آن را آرد کرد و سایید، و ابویوسف آن را خمیر کرد، و محمد بن حسن آن را پخت، و سائر مردمان ریزه‌خوار خوان گسترده‌ی او هستند.

شاعر این سخن را در قالب نظم، چنین زیبا به تصویر کشیده است:

الفقه زرع ابن مسعود و علقمه حَصاده ثم ابراهیم دواس
نعمان طاحنه، یعقوب عاجنه محمد خابز و الاکل الناس

با اینکه امام اعظم جایگاهی بس شامخ و والا در فقه داشت، از ایشان کتابی را درباب فقه سراغ نداریم که تدوین و نگارش نموده باشد، مگر چند کتاب که پیرامون مسائلی غیر از ابواب فقهی نگاشته است.

از جمله کتاب‌هایی که به ایشان منتسب است، می‌توان به «فقه الاکبر» (که در زمینه‌ی عقاید است) و «رساله العالم والمتعلم» و «کتاب الرد علی القدریه» اشاره نمود که (موضوع هر سه غیرفقهی می‌باشند.)

برخی از علما گفته‌اند: در اصل کتاب «فقه الاکبر» امام اعظم، کتابی فقهی است نه کلامی، که شامل ۶۰ هزار مسئله فقهی یا کمی بیشتر است، لیکن این کتاب به این شکل و صورت موجود نیست و چیزی که میان مردم مشهور و متداول است این است که «فقه الاکبر» کتابی پیرامون مسائل عقیدتی و کلامی است نه فقهی.

به هرحال، اگر چه خود امام اعظم کتابی را در باب مسائل فقهی تدوین نکرده است ولی شاگردان وی، آراء و نظریات استاد خویش را به رشته‌ی تحریر درآورده‌اند و چه بسا که خود امام، مسائل فقهی را برای شاگردانش املا می‌نمود و گاهی اوقات نیز برای تثبیت و یا تغییر مسائل، به دست‌نوشته‌ها و تألیفات شاگردانش، نگاهی می‌انداخت (و آن‌ها را در این زمینه کمک و مساعدت می‌نمود.)

ممکن است که برخی از علما بر همین اساس (یعنی به جهت نظارت امام به دست نوشته‌ها و تألیفات شاگردانش) برخی از کتب فقهی را به ایشان منتسب کرده باشند.[۵]

[۱]– «ابوحنیفه» یا به معنای «ناسک» (زاهد و پارسا) است و یا به معنای «مسلم»، چرا که واژه‌ی «حنف» به معنای میل (تمایل و گرایش) است و «مسلم» نیز گرایش به دین حق دارد. و برخی گفته‌اند: امام را بدین خاطر به «ابوحنیفه» کنیت دادند چرا که ایشان پیوسته با دوات سروکار داشتند و «حنیفه» نیز به لغت عراقی‌ها، به دوات اطلاق می‌شود از این رو ایشان را به «ابوحنیفه» کنیت نهادند.

[۲]– امام ابوحنیفه فقه را از حماد، از ابراهیم نخعی، از علقمه، از ابن مسعود فرا گرفت، از این رو امام ابوحنیفه (با واسطه) از شاگردان ابن مسعود به شمار می‌آید.

[۳]– مشهور است که امام ابوحنیفه از «تبع تابعین» می‌باشد ولی برخی از مؤرخان بر این باورند که وی از «تابعین» به شمار می‌آید چرا که وی از میان صحابه با «انس بن مالک» و «عبدالله بن ابی اوفی» و «سهل بن سعد» و «ابوالطفیل بن وائله» ملاقات کرده و از آن‌ها روایت نیز نموده است. و برخی از علماء بیان داشته‌اند که امام از هشت تن از صحابه، سماع حدیث نموده است. شرح الدر المختار (۱/۱۱)

[۴]– خطیب از اسماعیل بن حماد، نواده‌ی امام ابوحنیفه روایت نموده که گفته است: بخدا سوگند هیچ یک از نیاکان و اجداد ما برده نبوده‌اند، جدم (امام ابوحنیفه) درسال ۸۰ ه‍ . ق دیده به جهان گشود و پدرشان (ثابت) در اوان کودکی نزد علی بن ابی طالب رفت و آن حضرت دعا کرد که خدا بر او و فرزندانش برکت ارزانی دارد. امیدوارم که دعای آن حضرت مقبول بارگاه حق افتاده باشد.(تاریخ بغداد ص۲۶-۳۱۳)

ابوعبدالله بعد از ذکر این مطلب که سیدنا علی در حق ثابت پدر امام ابوحنیفه و فرزندانش دعای خیر نموده، می‌گوید: بی‌تردید خداوند دعای آن حضرت را پذیرفته است زیرا خلفا و فرمانروایان روی زمین و اکثر جمعیت مسلمانان از پیروان ابوحنیفه و از رهروان اویند.(مترجم)

[۵]– علمای شریعت، در صدر اسلام، واژه‌ی «فقه» را به طور مطلق بر «علم به احکام شرعی» اطلاق می‌نمودند، خواه این احکام، متعلق به عقاید باشد یا متعلق به اعمال بندگان و یا متعلق به اخلاق. خداوند می‌فرماید: ﴿فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرۡقَهٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَهٞ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی ٱلدِّینِ﴾ [التوبه: ۱۲۲]

پس از آن دوران، واژه‌ی «فقه»، دچار تطور و تحول گردید، و مدلولش، منحصر به «علم بر احکام شرعی عملی» شد و شاید امام ابوحنیفه، کتابش را به اعتبار معنای عام و گسترده‌ای که در صدر اسلام برای کلمه‌ی «فقه» معمول بوده آن را «فقه الاکبر» گذاشته است.

مقاله پیشنهادی

امام غزالی و حب‌ جاه

در احیاء العلوم عنوانی به نام «بیان سبب کون الجاه محبوباً بالطبع حتی لا یخلو …