کلمه (استغاثه) – که بمعنای طلب کمک و فریاد رسی است – (در زبان عربی) گاهی به واسطۀ حرف (باء) و گاهی هم بدون واسطه، متعدی میگردد. مثلا کسی میگوید: (استغثت فلانا) یا (استغثت بفلان) که مضاف الیه در اینجا کسی است که از او طلب غوث و کمک شده، و او مورد طلب قرار گرفته، و از او درخواست شده است، مانند قول الله تعالی که میفرماید: ﴿إِذۡ تَسۡتَغِیثُونَ رَبَّکُمۡ﴾ [الأنفال: ۹]. «بیاد آورید زمانی را که از پروردکار خود درخواست کمک و یاری مینمودید».
و این فرمودۀ او تعالی: ﴿فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِی مِن شِیعَتِهِۦ﴾ [القصص: ۱۵]. «فردی که از قبیله او (موسی) بود، علیه کسیکه از دشمنانش بود، از موسی کمک خواست».
سبب متعدی شدن کلمۀ (استغاثه) با حرف (باء) تضمین معنای (استعانه) میباشد.
و (تضمین) در لغت: قرار دادن معنای لفظ معروفی در لفظ دیگری است، در حالیکه معنای لفظ اول همچنان باقی بماند، پس از آنجا که معنای (استعانه) در لفظ (استغاثه) قرار داده شد، با آنچه که لفظ (استعانه) متعدی میگردد که آن حرف جر (باء) باشد، لفظ (استغاثه) هم با آن متعدی میشود، برای اینکه در لفظ (استعانه) گفته میشود: (استعنت بکذا).
اما کلمۀ (توسل) فقط با حرف (باء) متعدی میگردد، مثلا گفته میشود: (توسلت بفلان) و مضاف به حرف (باء) وسیلهای است که با آن طلب توسل میگردد، نه اینکه از او طلب شود.
اما کلمۀ (سوال) (درخواست) پس گاهی بدون واسطه و گاهی هم بواسطۀ حرف (باء) متعدی میگردد. مثلا اگر کسی بگوید: (سألت فلانا) پس در اینجا مسؤل (درخواست شونده) کسی است که از او سوال (درخواست) شده است، لیکن اگر با حرف (باء) متعدی گردد، مانند: (سألت بفلان) در اینجا مضاف به حرف (باء) چیزی است که به وسیله او سوال (درخواست) شده است، نه اینکه از خود او سوال شده است.
پس (استغثت فلانا) و (استغثت به) یعنی اینکه از او طلب کردم نه اینکه به او توسل جستهام (و فرق است بین استغاثه و توسل) بناء برای انسان جایز نیست که از غیر الله متعال استغاثه جوید (فریادرسی خواهد) در مورد چیزی که جز الله بر آن قادر نیست، و این چنین استغاثه به مردگان و غائبان هرگز روا نمیباشد، چنانکه قبلا گذشت که این کار شرک به الله محسوب میشود، پس هر کس از بجای لفظ (استغاثه) لفظ (توسل) را یاد کند بدین صورت که بگوید: (یجوز التوسل بفلان) و مقصودش اینکه: استغاثه جستن به فلانی جایز است، او بر علم لغت و علم شرع، دروغ بسته است.