الحمدالله أحمده و أستعینه و أستغفره و أتوب الیه و أعوذ بالله من سیئات عملی و أشهد أن لا اله ألا الله وحده لا شریک له فی ألوهیته و فی ربوبیته و فی کمال ذاته و صفاته، شهاده أرجو بها لقاء وجهه و أشهد أن سیدنا محمداً عبدالله و رسوله إمام المتقین و سید المرسلین و قائد الغر المحجلین صلی الله علی و علی آله و أصحابه اجمعین و سلم تسلیماً کثیراً إلی یوم الدین و بعد :
خداوند انسان را با دست با کرامت خود خلق و از روح پاک در آن دمید و او را آمیختهای از روح و جسم قرار داد، روح (به عنوان) جوهر حیات و ضامن بقای او و جسم به عنوان ظرفی برای حمل روح او. جسم قدرت بلندپروازی روح در آفاق هستی را به جز در هنگام خواب محدود میکند :
اَللهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمّیً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیِاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها برمیگیرد. ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده است نگاه میدارد و ارواح دیگر را باز میگرداند تا سرآمد معینی. در این مسأله نشانههای روشنی برای اندیشمندان است.
تنها خداست که هیچ نقضی ندارد و همه مخلوقات در اموال، در نتیجه [کارها] و در نفس خود دارای نقص هستند و این نقص به خاطر حکمتهایی است که خدا خواسته و اسراری که مقتضی آن حکمت الهی است :
وَ لَنَبْلُوَ نَّکُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ
و قطعاً شما را با برخی از (امور همچون) ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کمبود میوهها، آزمایش میکنیم، و مژده بده به بردباران.
انسان یکی از مخلوقات بوده و از روح و جسم خلق شده که بر هر دو بعد او نقایصی در خلقت و خصلت و در شعور و احساس عارض میشود، روح در معرض نقص و کوتاهی است و بیماریهای روحی مثل نگرانی، اضطراب، اندوه، دلشکستگی، فراز و نشیب در مشاعر و ادراکات و وسوسههایی که باعث شک و تردید، ناکامی روحی و بازماندن از راه راست میشوند، بر آن عارض شده و به علاوه جادو و پیامدهای حسادت نیز بر او تأثیر میگذارند.
جسم نیز تا زمانی که روح در آن باشد زنده است و بیماریهای جسمی مختلفی بر قوای شنوایی، بینایی و سایر قوای جسمی درونی و بیرونی عارض میشوند.
خداوند انسان را بر بسیاری از مخلوقات فضیلت و برتری بخشیده و این از طریق اعطای نعمتهایی است از جمله : عقلی که به وسیله آن خیر و شر و هدایت و گمراهی را از هم تشخیص میدهد، قلبی که هوشیاری و بصیرت را میآورد، ادراکاتی که انسان را به آنچه مقتضای فطرت است رهنمود میکنند، قدرت نفوذ در کرانههای علم و دریدن پردههای مجهول آن تا از این طریق خصائص و عجایب و غرایب آن هویدا گردد و قدرت استفاده از این خصائص و عجایب که همین قدرت باعث متمدن شدن انسان و ایجاد تمدنی شده است که در بسیاری از شئون زندگیاش به انسان خدمت کرده است : حقوق انسان را حفظ و از آن حمایت کرده، اسباب سلامتی او را فراهم نموده و قدرت آباد کردن زمین و خلافت در آن را به او بخشیده است همچنانکه کرامت او را تضمین کرده، فضیلت و برتری او بر بسیاری از مخلوقات را حفظ نموده است. علاوه بر این خداوند عنایت ویژهای به اصلاح امور انسان و تیسیر امور وی دارد و این کار را با فرستادن رسولان و انبیاء و نزول کتبی که بیانگر هدایت به صورت کامل و وسیله پند گرفتن و بشارت خردمندانند، تحقق بخشیده است.
بنابراین انسان از همه اسباب سعادت و آرامش برخوردار است، و برتری او بر سایر مخلوقات از طریق تحصیل علم از وحی الهی و کنکاشهای عقلی حاصل میشود و همین امر او را تا رهبری سفینه هستی در زندگی دنیایی بشری پیش برده و دروازههایی از علوم مختلف در عرصههای گوناگون زندگی بر وی گشوده است :
علومی درباره حکمت هستی و اثبات سازنده آن، علومی پیرامون فلسفه هستی، علومی درباره ویژگی جوامع و اسرار وجود، بقا، پیشرفت و سقوط و افول آن جوامع، علومی در مورد طبابت انسانها، حیوانات و گیاهان، علومی پیرامون هستی، زندگی و خوشبختی، و علومی درباره روح و ویژگیهای آن.
آنچه به این مقاله مربوط میشود علم طبابت است : هم روح و هم جسم انسان طبابت خاص خودشان را دارند، طبابت روح، روانپزشکی و طبابت جسم، پزشکی به صورت عام نامیده میشود و هر کدام از این عرصهها پزشکان متخصص و مخصوص به خود را دارند و دواهای هر یک مشخص است.
روح حیّ و موجود بوده و علم به آن مخصوص خداست [ولی آنچه مشخص است اینکه] در راه رساندن جسم به سعادت بیماریهایی بر او عارض میشود که بعضی از بیماریهای آن از طریق استعمال گیاهان دارویی معالجه میشود و بعضی از طریق پاره کردن پردههایی که روح را میپوشانند و بعضی نیز از طریق تعویذ و دعاهای شرعی موجود. و کلینیکهای تخصصی روانپزشکی متعددی برای این منظور ایجاد شدهاند.
موضوع بحث ما مداوای بیماریهای روحی است که بیماریهای حقیقی بوده و متوجه روح میشوند و عامل آن نفوذ شیطان است.
بعضی از افراطکنندگان در بندگی عقل و حواس این بیماریها و مداوای آن را انکار میکنند با این برهان که هر مرضی عبارت است از درد موضعی از جسم، بنابراین چنین بیماریهای توهم و خیال هستند.
این پندار در واقع از قصور و درک و انکار وجود و نقص ایمان و حاکم کردن عقل و حواس نشأت میگیرد. در حالی که هستی منحصر در امور حسی و قابل مشاهده نیست؛ مثلاً جریان الکتریسیته در داخل سیم وجود دارد و در انجام امور مورداستفاده قرار میگیرد، همین قدرت در یکی از دو رشته از سیم برق وجود دارد که تشخیص آن با هیچ یک از حواس ممکن نیست، بادها و … نیز همین گونهاند که گاهی به امر خدا ویرانگر و گاهی مژده و باعث تلقیح گیاهان هستند با این وجود نه چشم آن را میبیند و نه حواس قدرت لمس آن را دارد. ارواح انسانها، جنیان، ملائکه، حیوانات و گیاهان نیز وجودی حقیقی و واقعی دارد که قابل لمس و مشاهده نمیباشد ولی با این وجود هیچ عاقلی آن را انکار نمیکند و برای پی بردن به وجود آن رؤیت آثار آن کافی است.
از آنجا که اهل ادیان آسمانی و مخصوصاً مسلمانان این حقیقت را باور داشته و تسلیم آن هستند، بعضی از مدعیان علم و معرفت که خود را از آگاهان به مداوای بیماریهای روحی خصوصاً تعویذ و تمیمه میدانند به این کار روی آورده و کارشان را با شعبدهبازی، فریبکاری، استعانت از شیاطین و جنیان و پناه بردن به طلسم در آمیختهند و با این کار طب شرعی در مورد امراض روحی را پر از ابهام، گمراهی و اختلاط حق و باطل و حقیقت و خیال کردهاند.
بنابراین بر اهل علم و فضل لازم است که راه درست را برای مسلمانان روشن گردانند و آنان را از پیروی از شعبدهبازان، مکاران و بندگان جن و شیاطین بازدارند و مردم را از اعمال شرکآمیز و گمراهکننده آنان آگاه سازند که آنان درصدد خوردن اموال و دارایی مردم و تسلط بر مردم و آبرویشان و تباه کردن قلوب و عقول مردم هستند. علماء باید تفاوت بین تعویذ شرعی و کار شعبدهبازان مکار را بیان کنند.
تعویذ شرعی و قرآندرمانی، یک طبابت روحی است که در قبول و عمل به آن هیچ جای شک و شبهه نیست مخصوصاً برای مسلمانانی که به ربوبیت و الوهیت خدا شهادت داده و به شفابخشی او ایمان دارند و یقین دارند که هیچ دگرگونی و هیچ حادثهای جز به تقدیر الهی روی نخواهد داد. و آیات و احادیث زیادی شفابخشی قرآن را بیان میکنند. از جمله :
قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدیً وَ شِفَاءٌ
بگو : قرآن برای مؤمنان مایه هدایت و بهبودی است.
و وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّخَسَاراً
ما آیاتی از قرآن را فرو میفرستیم که مایه بهبودی و رحمت مؤمنان است ولی بر ستمگران جز زیان نمیافزاید.
و وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْعٌ فَاسْتِعَذْ بِاللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
و هرگاه وسوسهای از شیطان متوجه تو گردید خود را به خداوند بسپار که او بس شنوا و آگاه است.
و نیز :
وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ
و هنگامی که بیمار شوم اوست که مرا شفا میدهد.
و از احادیث : عائشه(رض) روایت میکند که : چون پیغمبر(ص) بیمار میشد، جبرئیل در تعویذ او میگفت : «بسمالله، تو را سالم میکند و از هر دردی شفا میدهد و از شر چشمزننده و حسود تو را نگه میدارد». این روایت را ابوسعید خدری(رض) نیز روایت کرده است.
و باز از عائشه(رض) روایت شده که هر وقت یکی از ما بیمار میشد، پیغمبر(ص) دست راست خود را [بر موضع درد] میمالید و میفرمود : «ای پروردگار مردم! ناراحتی و بیماری را دور گردان و شفا بده که تنها تو شفا دهندهای و هیچ شفایی جز شفای تو شفا ندهد، شفایی میدهی که دیگر اثری از بیماری باقی نمیماند». عائشه(رض) در ادامه میفرماید : وقتی که پیغمبر(ص) مریض و بد حال شد دست او را گرفتم تا همین دعا را برایش بخوانم، ولی او دستش را از دست من جدا کرده و سپس فرمودند : «پروردگارا! مرا مورد مغفرت خویش قرار ده و به سوی خود بازگردان»، عائشه(رض) گوید : چون به او نگاه کردم دیدم که وفات فرموده است.
عائشه(رض) در جایی دیگر روایت میکند : «هر وقت یکی از اهل بیت پیامبر(ص) مریض میشد با دو سوره فلق و ناس و دمیدن بر او به مداوا میپرداخت. وقتی پیغمبر(ص) بیمار شد – آخرین بیماری حضرت که منجر به مرگ او شد – بر [موضع درد] او میدمیدم و با دستهای خودش آن را مالش میدادم زیرا دستهای او پربرکتتر بود».
باز هم عائشه(رض) روایت میکند که چون یکی از ما بیمار و یا مجروح میشد، پیغمبر(ص) انگشت سبابه خود را به زمین میزد سپس آنرا بلند میکرد و میگفت : «بسمالله، خاک این زمین را با آب دهان یکی از خودمان مخلوط میکنم تا به اذن خدا بیمار ما به وسیله آن شفا یابد»، و باز میفرماید : که رسول اکرم(ص) به او دستور داد که : از چشم خوردن تعویذ کند».
در صحیح مسلم از انس بن مالک(رض) روایت شده که : «پیغمبر(ص) به ما اجازه دادند برای چشم خوردن، تب کردن و مجروح شدن، تعویذ و قرآن درمانی کنیم».
همچنین از عوفالأشجعی روایت شده که پیغمبر(ص) فرمودند : «تعویذهایتان [شیوه تعویذ] را بر من عرضه کنید، تعویذ در صورتی که به شرک نیانجامد، ایرادی ندارد».
باز در صحیح مسلم از ابوسعید خدری نقل شده که تعدادی از اصحاب پیغمبر(ص) در حال مسافرت از کنار یکی از قبایل عرب گذشته و از آنها خواستند به میهمانی قبولشان کنند ولی آن قبیله قبول نکرده و از اصحاب پرسیدند آیا تعویذخوانی همراه شما هست؟ [تا] بزرگ قبیله ما را [که] مار نیش زده و یا اینکه چشم خورده است [مداوا کند]. یکی از اصحاب گفت : بله و سپس رفت و با خواندن سوره فاتحه او را مداوا کرده و رئیس قبیله در عوض رمهای از گوسفندان قبیله را به او داد. صحابی گفت: تا با پیغمبر در جریان نگذارم، نمیتوانم آن را قبول کنم، و سپس آمد و جریان را برای پیغمبر(ص) بازگو کرد و گفت : ای پیغمبر چیزی جز فاتحه نخواندم. پیغمبر(ص) تبسمی زد و فرمود : «چه میدانی، شاید تعویذ کرده باشی» و سپس فرمودند : «رمه گوسفند را از آنان بگیرید و سهم مرا فراموش نکنید».
و در یک روایت دیگر آمده که آن صحابی با قرائت قرآن و جمع کردن بزاق و آب دهانش آن مرد را شفا داد.
این آیات و احادیث بیانگر مشروعیت تعویذ است و بیشک شریعت خدا حق و صحیح بوده و تعویذ شرعی راهی است برای مداوای بیماریهای روحی و جسمی.
ولی باتوجه به پیدایش مدعیان تعویذ که باعث تغییر ریخت و ماهیت این کار شدهاند، تعدادی از علماء شروطی را برای تعویذ وضع کردهاند از جمله :
۱- تعویذ باید با خواندن آیات قرآنی،۲- احادیث پیغمبر(ص) و دعاهای مباحی انجام گیرد که وحدانیت خدا در رساندن خیر و شر و شفابخشی را بیان می۳- کنند.
۴- خالی بودن تعویذ از کلمات نامفهوم و مرموز و طلسم.
۵- تعویذ به زبان عربی باشد زیرا در تعویذ به زبانهای دیگر احتمال وجود خلل و لغزش در دعا وجود دارد.
۶- نباید انتظار داشته باشیم که باید شفا به دنبال تعویذ فوراً حاصل شود،۷- بلکه تعویذ تنها سبب شفا بوده و شفادهنده فقط خداست و بس که تعویذ را سببی برای شفا قرار داده است.
۸- بیمار باید مؤمن بوده و توحید و ربوبیت،۹- الوهیت و تأثیر و قدرت را باور داشته باشد :
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنیِنَ وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّخَسَاراً
ما آیاتی از قرآن را فرو میفرستیم که مایه بهبودی و رحمت مؤمنان است ولی بر ستمگران جز زیان نمیافزاید.
۱۰- تعویذکننده گمراه و منحرف نباشد و با تعویذش متوجه غیر خدا و خواهان تقرب به غیر او نباشد مثلاً شیوه شعبده۱۱- بازان و مکاران و بندگان شیاطین اینگونه است که مقداری از لباس،۱۲- ناخن و موی بیمار و یا معلوماتی درباره خانواده۱۳- اش می۱۴- گیرند.
چنانچه یکی از شروط فوق وجود نداشته باشد، تعویذ به نوعی شعبدهبازی، نیرنگ و خیالپردازی تبدیل شده به شرک میانجامد، و به دلیل فرموده پیغمبر(ص) که «تا زمانی که تعویذ به شرک منجر نشود، بیاشکال است» [حرام خواهد بود].
خلاصه مطلب اینکه انسان از جسم و روح خلق شده و توانایی ادامه زندگیاش در گرو سلامتی روح و جسم اوست، جسد ظرفی است برای روح و روح دارای صفا و راحتی نخواهد بود مگر اینکه جسد از بیماری و ناراحتی در امان باشد و جسد نیز در سلامتی و راحتی نخواهد بود جز در صورت دور بودن روح از بیماری.
بیماریهای جسم و روح متفاوت است و مؤید این مطلب گفته بعضی از پزشکان است به بیماران روحی که میگویند : شما بیمار نیستید، گمان میکنید بیمارید. و البته این از جهل و نادانیشان نسبت به بیماریهای روحی سرچشمه میگیرد.
بیشک بیماری روحی بر روی جسد نیز تأثیر میگذارد : زمانی که بیمار روحی دچار تنگی و فشار، اندوه، آزردگی و کسالت شود نتیجه آن ضعف جریان خون و کاهش مصونیت جسم و در نهایت نفوذ ویروس و ظهور بیماریهای جسمی خواهد بود.
انسان آمیختهای از روح و جسم است، زندگی بدون روح وجود نخواهد داشت و روح بدون جسد بیمعنی است، هر یک از دو جنبه از وجود انسان دارای ویژگیهای خاصی در وجود، رویکرد و بیماریهایشان هستند و بعضی از پزشکان، جامعهشناسان و فیلسوفان ماهر به این حقیقت پی برده و روانپزشکی را ابداع کردهاند که امروزه این علم متخصصانی دارد که در شناخت خصائص و مداوای آن خبرهاند و این علم از جهت اهمیت، اعتبار و تخصص همپای پزشکی بوده و بیمارستانهای تخصصی برای آن تأسیس شده است و مطالعات پیگیری به شکل کنفرانسها، همایشها و جلسات درسی در مورد حالات نفس [= روح] و اوهام، وسوسهها، لغزشها، شک و تردیدهای روحی در تفکر، تمرکز و مشاهده در حال انجام است و بلکه در دانشگاههای جهانی و مراکز علمی دانشکدهها و گروههایی به علوم روانی اختصاص یافته است که در مورد روانشناسی، اسباب خوشحالی و ناراحتی روان و بیماریها و دوای آن بیماریها مطالعه میکنند. این به معنی پذیرش وجود روح و زنده بودن آن و عارض شدن بیماریها و ناراحتیها بر آن است، جز اینکه درک کنه و حقیقت این وجود عجیب مختص خداست:
وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ مَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ أِلاَّ قَلِیلاً
و از تو (ای محمد!) درباره روح میپرسند (که چیست). بگو : روح چیزی است که تنها پروردگارم از آن آگاه است و جز دانش اندکی (درباره آن) به شما داده نشده است.
نزد علما و عقلای بشر مسلّم است که روح جوهر حیات بوده و بیماریهای آن، اغلب حالاتی معنوی است که مادیگراها آثار آن در شفا را انکار میکنند ولی واقعیت خلاف گمان آنها بوده و باعث تحیّر آنان است زیرا میبینند که روحِ بیمار به اذن خدا و اسباب معنوی متمایز با دواهای پزشکی رایج شفا مییابد.
بیشک معالجه روانی مثل معالجه جسمی تأثیرگذار بوده و به اذن خدا باعث شفا میشود همچنانکه مصونیت در برابر بیماریهای روحی مثل مصونیت در برابر بیماریهای جسمی مؤثر است.
بنابراین چشم خوردن حقیقت داشته و خداوند به ما دستور استعاذه از آن را داده است :
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ* مِنْ شَرِّمَا خَلَقَ* وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ* وَ مِنْ شَرِّ النَّفَاثَاتِ فِی الْعُقَدِ* وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ
بگو : پناه میبرم به خداوندگار سپیدهدم. از شر هر آنچه خداوند آفریده است. و از شرّ شب بدانگاه که فرا میرسد و از شر کسانی که در گرهها میدمند (جادوگران) و از شر حسود بدانگاه که حسد میورزد.
مسلم نیز از ابن عباس(رض) روایت کرده است که پیغمبر(ص) فرمودند : «چشم خوردن حقیقت دارد و چنانچه قرار بود قضا و قدر را جلو بیاندازد چشم خوردن این کار را میکرد، [سپس فرمود :] هر وقت از شما خواسته شد که خودتان [دست و پاهایتان] را بشوئید [تا به چشم خورده نوشانده شود] این کار را بکنید».
سحر و جادو نیز حقیقت دارد و خداوند به ما دستور داده که از جادو و دمیدن جادوگران در گرهها به خدا پناه ببریم. و خداوند ما را جز به حقیقت و یا محتمل الوقوع دستور نمیدهد :
وَ اتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیاطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَ مَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَ لَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَروُا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَا أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ وَ مَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللهِ
(گروهی از احبار یهود) به آنچه شیاطین صفتان و گناهپیشگان درباره سلطنت سلیمان میخواندند، باور داشتند و از آن پیروی نمودند، و حال آنکه سلیمان هرگز (دست به سحر نیالوده و) کفر نورزیده است و بلکه (این) شیاطین صفتان گناهپیشه کفر ورزیدهاند، جادو و آنچه در بابل بر دو فرشته هاروت و ماروت نازل شده بود میآموزند (و دو فرشته) به هیچ کس چیزی نمیآموختند مگر اینکه پیشاپیش به آنان میگفتند : ما وسیله آزمایش هستیم پس کافر نشو. از آنان چیزهایی آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی میافکندند. حال آنکه با چنین جادویی نمیتوانند به کسی زیان برسانند مگر اینکه با اجازه و خواست خدا باشد.
با مشاهدات حسی نمیتوان تأثیر چشم زدن و جادو کردن را درک کرد، با این وجود هر دو حقیقت دارند و آثارشان مشاهده شده و محسوس است و دوای این دو بیماری نیز غیرمحسوس و معنوی است که در پیشگیری مداوای بیماری مؤثر بوده و تأثیرشان قابل مشاهده حسی است.
چشم زدن پرتوی از چشم چشمزننده است که قابل مشاهده نیست. همچنانکه معالجه آن از طریق قرائت قرآن و دمیدن در موضع درد بوده که فرآیند تأثیر این کار نیز قابل مشاهده نیست. روح و بیماریهای عارض شده غیر سحر و چشم خوردن نیز همین گونهاند یعنی اغلب آن بیماریها و دواهایشان غیر قابل مشاهده حسی هستند.
امیدوارم با نوشتن این مقاله توانسته باشم در توضیح تفاوت طبابت شرعی و طبابت خرافاتی، شعبدهبازی و مکاری سهمی داشته، و در بیان حالات سلامتی و بیماری عارض بر روح و اینکه واکسن شدن آن تنها در گرو پناه بردن به خداست کوتاهی نکرده باشم. همچنانکه خداوند متعال میفرماید :
أَ مَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ
(آیا بتها بهترند) یا کسی که به فریاد درمانده میرسد و بلا و گرفتاری را برطرف میکند هر گاه او را به کمک طلبد.
و میفرماید :
و إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتِعَذْ بِاللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
و اگر وسوسهای از شیطان به تو رسید به خدا پناه ببر، او شنوای داناست.
و نیز میفرماید :
و قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ* وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ
و بگو : پروردگارا! خویشتن را از وسوسههای اهریمنان در پناه تو میدارم. و خویشتن را در پناه تو میدارم از اینکه با من گرد آیند.
و در جایی دیگر میفرماید :
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ* مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ* وَ مِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ* وَ مِنْ شَرِّ النَّفَاثَاتِ فِی الْعُقَدِ* وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ
بگو : پناه میبرم به خداوندگار سپیدهدم. از شر هر آنچه خداوند آفریده است. و از شرّ شب بدانگاه که فرا میرسد. و از شر کسانی که در گرهها میدمند (جادوگران) و از شرّ حسود بدانگاه که حسد میورزد.
و علاوه بر قرآن التزام به دعاهای پیغمبر(ص) و اوراد صبحگاهی و شامگاهی نیز باعث حفظ و صیانت از بیماریها است.
و بالله التوفیق و صلی الله علی سیدنا محمد و علی آله و صحبه أجمعین، و الحمدلله رب العالمین
مکّه مکرّمه – ۷/۸/۱۴۲۰ ه .
تألیف : علامه عبدالله بن سلیمان