دربارهی تفسیر آیهی: ﴿ٱلظَّآنِّینَ بِٱللَّهِ ظَنَّ ٱلسَّوۡءِۚ عَلَیۡهِمۡ دَآئِرَهُ ٱلسَّوۡءِ﴾ [الفتح: ۶]. «پیشامدهای بد روزگار بر آنان باد!». که مؤلف آورده ابن کثیر میگوید: «یعنی خدای متعال را در حکمتش متهم میکنند و دربارهی پیامبر صلی الله علیه و سلم و یارانش گمان میکنند که کشته میشوند و به طور کلی از بین میروند. از این رو خدا در ادامه میفرماید: ﴿عَلَیۡهِمۡ دَآئِرَهُ ٱلسَّوۡءِۖ وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ﴾ [الفتح: ۶]: «بدیها و بلاها تنها ایشان را در بر میگیرد (و فقط بر آنان چنبره میزند) و خداوند بر ایشان خشمگین میگردد». ﴿وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرٗا﴾ «و دوزخ را برایشان آماده ساخت؛ و دوزخ چه جای بدی است![۱]».
مؤلف میگوید: (قال ابن قیم فی الآیه الأولی: فُسِّر هذا الظن بأنه سبحانه لا ینصر رسوله، وأن أمره سیضمحل، وفُسِّر بأن ما أصابه لم یکن بقدر الله وحکمته. ففُسِّر بإنکار الحکمه، وإنکار القدر، وإنکار أن یتم أمر رسوله، وأن یظهره الله على الدین کله. وهذا هو ظن السوء الذی ظنَّه المنافقون والمشرکون فی سوره الفتح. وإنما کان هذا ظن السوء لأنه ظن غیر ما یلیق به سبحانه. وما یلیق بحکمته وحمده ووعده الصادق. فمن ظنَّ أن یدیل الباطل على الحق إدالهً مستقرهً یضمحل معها الحق، أو أنکر أن یکون ما جری بقضائه وقدره. أو أنکر أن یکون قدَّره لحکمهٍ بالغهٍ یستحق علیها الحمد، بل زعم أن ذلک لمشیئه مجرده. ﴿ذَٰلِکَ ظَنُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ﴾.
و أکثر الناس یظنون بالله ظن السوء فیما یختص بهم، وفیما یفعله بغیرهم، ولا یسلم من ذلک إلا من عرف الله وأسماءه وصفاته، وموجب حکمته وحمده فلیعتن اللبیب الناصح لنفسه بهذا، ولیتب إلی الله، ولیستغفره من ظنه بربه ظن السوء ولو فتشت من فتشت لرأیت عنده تعنتاً على القدر وملامهً له، وأنه کان ینبغی أن یکون کذا وکذا. فمستقل ومستکثر. وفتش نفسک، هل أنت سالم؛ فإن تنج منها تنج من ذی عظیمه وإلا فإنی لا أخالک ناجیاً) [۲]»[۳]).
(ابن قیم در تفسیر آیهی نخست میگوید: این بدگمانی چنین تفسیر شده که خداوند، دیگر پیامبرش را یاری نمیکند و رسالت او به زودی فرو میپاشد. همچنین این بدگمانی تفسیر شده به اینکه آنچه به پیامبر صلی الله علیه و سلم رسیده، بنا به قدر و حکمت خدا نبوده است. پس بدگمانی نسبت به خدا، به انکار حکمت و تقدیر خدا، انکار اینکه خدا رسالت پیامبرش را به انجام میرساند و انکار اینکه خدا، دین اسلام را بر تمامی ادیان پیروز میگرداند، تفسیر کرده است. این بدگمانیای است که منافقان و مشرکان داشتند و در سورهی فتح آمده است. این گمان از آن جهت گمان بد است که دربارهی خدا گمانی رفته که در شأن او نیست و در شأن حکمت و حمد و ستایش خدا و وعدهی راستین اش نیست. پس هرکس گمان کند خدا باطل را بر حق غالب میگرداند به گونه ای که حق از بین رود، یا انکار کند حوادث و پیشامدها بر اساس قضا و قدر خداست، یا انکار کند که خدا این حوادث و پیشامدها را به خاطر حکمتی سرشار مقدر کرده و به خاطر آن مستحق حمد و شکرگزاری است و گمان کند که این حوادث و پیشامدها از روی مشیت صرف بوده و حکمتی در آن نیست، این گمان کسانی است که کفر ورزیده اند: ﴿ذَٰلِکَ ظَنُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ﴾ [ص: ۲۷]: «این، گمان کافران است (و انگاره اندیشه بیمار ایشان) . وای بر کافران! به آتش دوزخ دچار میآیند».
اغلب مردم در رابطه با پیشامدهایی که برایشان رخ میدهد و در رابطه با حوادث و اتفاقاتی که برای دیگران پیش میآید، نسبت به خدا گمان بد دارند. هیچ کس از این بدگمانی نسبت به خدا جان سالم به در نمیبرد مگر کسی که خدا و اسماء و صفاتش و موجبات حکمت و حمد و ستایش خدا را بشناسد.
پس باید انسان خردمند و خیرخواه خودش، به این مهم توجه کند و به سوی خدا باز گردد و توبهی واقعی بکند و از بدگمانیاش نسبت به خدا، طلب آمرزش نماید.
اگر در احوال دیگران دقت کنی، میبینی که نسبت به تقدیر دلِ خوشی ندارند و آن را سرزنش میکنند و میگویند: باید چنین و چنان باشد. مردم در این زمینه درجات مختلفی دارند؛ بعضی، این حالت در آنان کم است و عده ای این حالت در آنان زیاد است. در خودت دقت کن که آیا در این زمینه جان سالم به در بردهای.
اگر از این حالت، نجات پیدا کنی از امر عظیمی نجات پیدا کردهای وگرنه، من راه نجاتی برایت سراغ ندارم».)
راجع به عبارت (فُسِّر هذا الظن بأنه سبحانه لا ینصُرُ رسولَه . . .) باید گفت: این تفسیر، تفسیر تعدادی از مفسران است و از تفسیر قتاده و سدی گرفته شده است و ابن جریر و دیگران، معنا و مفهوم رأی قتاده و سدی در خصوص تفسیر این آیه، از آنان نقل کردهاند.[۴]
گفتهی: (وإن أمره سیضمحل) یعنی رسالت وی به کلی از بین میرود و حتی اثری از آن باقی نمیماند. «اضمحلال» به معنای رفتن یک چیز به طور کلی میباشد.
راجع به عبارت: (وفُسِّر[۵] أن ما أصابهم لم یکن بقدر الله وحکمته) قرطبی میگوید: «جُوَیبر[۶]از ضحاک از ابن عباس دربارهی آیهی: ﴿یَظُنُّونَ بِٱللَّهِ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ ظَنَّ ٱلۡجَٰهِلِیَّهِ﴾ روایت کرده که میگوید: «منظور از گمان جاهلیت و ناحق به الله، تکذیب قدر است؛ چون آنان دربارهی قضا و قدر سخن گفتهاند. از این رو خدا میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَمۡرَ کُلَّهُۥ لِلَّهِ﴾ یعنی تقدیر خیر و شر، همه از جانب الله است».[۷]
اما دربارهی تفسیر آیهی مذکور به انکار حکمت، باید گفت این تفسیر را از سلف صالح ندیدهام، اما تفسیر صحیحی است؛ چون هرکس انکار کند که آن حوادث ناگوار و شکست مسلمانان از روی حکمت سرشار خدا بوده که به خاطر آن مستحق حمد و شکرگزاری و ستایش است، به خدا گمان بد داشته است. الله تعالی به برخی حکمتها و اهداف والا و پسندیده دربارهی آن در سورهی آل عمران اشاره کرده است. بسیاری از آن حکمت و اهداف را در همین آیهی: ﴿وَلِیَبۡتَلِیَ ٱللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمۡ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ﴾ که تفسیرش کردیم، آورده است. آنچه در این آیه آمده، برخی از حکمتها در این باره است. پس هرکس این حکمتها را انکار نماید، به خدا، حکمت، علم، رحمت و قدرت خدا گمان بد داشته است؛ چون یکی از اسماء خدا، اسم «حق» میباشد و این اسم، موجب الوهیت و ربوبیت خداست.
عبارت: (فی سوره الفتح) یعنی در آیات: ﴿وَیُعَذِّبَ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡمُشۡرِکِینَ وَٱلۡمُشۡرِکَٰتِ ٱلظَّآنِّینَ بِٱللَّهِ ظَنَّ ٱلسَّوۡءِۚ عَلَیۡهِمۡ دَآئِرَهُ ٱلسَّوۡءِۖ وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ وَلَعَنَهُمۡ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرٗا ۶ وَلِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا ٧ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗا ٨ لِّتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُۚ وَتُسَبِّحُوهُ بُکۡرَهٗ وَأَصِیلًا ٩ إِنَّ ٱلَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ ٱللَّهَ یَدُ ٱللَّهِ فَوۡقَ أَیۡدِیهِمۡۚ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِمَا عَٰهَدَ عَلَیۡهُ ٱللَّهَ فَسَیُؤۡتِیهِ أَجۡرًا عَظِیمٗا ١٠ سَیَقُولُ لَکَ ٱلۡمُخَلَّفُونَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ شَغَلَتۡنَآ أَمۡوَٰلُنَا وَأَهۡلُونَا فَٱسۡتَغۡفِرۡ لَنَاۚ یَقُولُونَ بِأَلۡسِنَتِهِم مَّا لَیۡسَ فِی قُلُوبِهِمۡۚ قُلۡ فَمَن یَمۡلِکُ لَکُم مِّنَ ٱللَّهِ شَیًۡٔا إِنۡ أَرَادَ بِکُمۡ ضَرًّا أَوۡ أَرَادَ بِکُمۡ نَفۡعَۢاۚ بَلۡ کَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرَۢا ١١ بَلۡ ظَنَنتُمۡ أَن لَّن یَنقَلِبَ ٱلرَّسُولُ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِلَىٰٓ أَهۡلِیهِمۡ أَبَدٗا وَزُیِّنَ ذَٰلِکَ فِی قُلُوبِکُمۡ وَظَنَنتُمۡ ظَنَّ ٱلسَّوۡءِ وَکُنتُمۡ قَوۡمَۢا بُورٗا ١٢﴾ [الفتح: ۶-۱۲]: «و نیز مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به الله گمان بد دارند، عذاب نماید. پیشامدهای بد روزگار بر آنان باد! و الله بر آنان خشم گرفت و آنان را نفرین و از رحمتش دور کرد و دوزخ را برایشان آماده ساخت؛ و دوزخ چه جای بدی است! و سپاهیان آسمان و زمین از آنِ الله میباشد؛ و الله، توانای چیره و حکیم است. همانا ما، تو را گواه و مژدهرسان و هشداردهنده فرستادهایم. تا شما (ای مردم!) به الله و پیامبرش ایمان بیاورید و (دین) او را یاری دهید و به بزرگی باورش بدارید و او را صبح و شام به پاکی یاد کنید. بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند، جز این نیست که با الله بیعت مینمایند؛ دست الله بالای دستانشان است. پس هر کس پیمانشکنی کند، تنها به زیان خود پیمان میشکند؛ و هر کس به پیمانی که با الله بسته، وفا نماید، الله پاداش بزرگی به او خواهد داد. صحرانشینان بازمانده از جهاد به تو خواهند گفت: «خانواده و اموالمان، ما را به خود مشغول کردند؛ پس برای ما درخواست آمرزش کن». به زبان چیزی میگویند که در دلهایشان نیست. بگو: اگر الله، سود یا زیانی برای شما بخواهد، چه کسی میتواند در برابرش برای شما کاری انجام دهد؟ آری؛ الله به کردارتان آگاه است. بلکه شما گمان کردید که پیامبر و مؤمنان هرگز نزد خانوادههایشان باز نخواهند گشت. و این پندار نادرست در دلهایتان آراسته شد و گمان بد بردید و مردمانی درخورِ هلاکت بودید.»
(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– تفسیر ابن کثیر، ۴/۱۸۵٫
[۲]– این بیت را ابن مبارک در «الزهد»، ص ۷۹؛ ابن سعد در «الطبقات»، ۷/۱۵۳ و اسحاق بن ابراهیم خُتّلی در کتاب «الدیباج»، ص ۱۰۷ از عسعس بن سلامه تمیمی نقل کردهاند. ابن قتیبه در کتاب «المعارف»، ص ۵۵۷ این بیت را به اسود بن سریع نسبت داده و اظهار داشته که فرزدق آن را سرقت کرده است. امام احمد در «الزهد»، ص ۲۰۷ و ابونعیم در «الحلیه»، ۲/۲۴۱ این بیت را از قول صِله بن أشیم نقل کرده است.
[۳]– نگا: زاد المعاد، ۳/۲۲۸- ۲۳۵٫
[۴]– نگا: تفسیر عبدالرزاق، ۱/۱۳۷؛ تفسیر ابن جریر، ۴/۱۴۰ و بعد از آن، تفسیر ابن ابی حاتم؛ ۳/۷۹۴ و «الدر المنثور»، ۲/۳۵۳- ۳۵۴٫
[۵]– در نسخهی «ب»، عبارت: «وفُسِّر بظلمهم» آمده است.
[۶]– جُوَیبِر، تصغیر جابر است. گفته میشود: نام او جابر بوده و جوبیر لقبش است. او پسر سعید ازدی، ابوالقاسم بلخی، مقیم کوفه و راوی تفسیر و خیلی ضعیف است. وی بعد از سال ۲۴۰ هجری وفات یافت. نگا: تقریب التهذیب، ص ۱۴۳٫
[۷]– تفسیر قرطبی، ۴/۲۴۲٫