دستهای از تارکانِ سنت، غالیانِ تجاوزکارِ سرکشاند و دستهای هم کمکارانِ ناآگاه یا جاهل.
-(بسیاری از اهل بدعت از جمله: خوارج، روافض، قدریه، جهمیه و مُمَثّله، اعتقاد پوچ و باطلی را معتقدند و آن را حقّ و درست میدانند و مخالفین این باور را کافر میخوانند. در انکار حق و ظلم به خَلق، آمیختهای بسیار قوی از اهل کتاب را دارند. چه بسا اکثر این تکفیر کنندگان، بر اساس باوری دیگران را کافر میدانند که حقیقت و ادلهی این باور، قابل درک و فهم نیست.
در مقابل این دسته که به نا حق تکفیر میکنند، گروه دیگری قرار دارند که اعتقاد اهل سنت و جماعت را آنگونه که باید بفهمند، نمیفهمند. یا بخشی را دانسته و بخشی دیگر را نمیدانند. و آنچه را هم که بدانند به مردم بیان نمیکنند، از بدعتهای معارض با قرآن و سنت، باز نمیدارند. اهل بدعت را نکوهش و مجازات نمیکنند؛ بلکه شاید به صورت مطلق، زبان درازی علیه سنت و دین را مذمت نمایند ولی میان دلالت قرآن، سنت و اجماع و میان گفتار اهل بدعت، فرق قایل نیستند. یا همان گونه که علما را در مسایل اجتهادی که گنجایش اختلاف نظر در آنها وجود دارد، تأیید میکنند، همه را با باورهای گوناگونشان تأیید مینمایند. این شاخصه (تأیید همگان) در بسیاری از مرجئه، فقیهنماها، صوفیان و فیلسوفنمایان، غالب آمده است. همان گونه که بغاوت و تجاوز، ویژگی و شاخصهی اهل بدعت و کلامیها است؛ هر دو ویژگی (بغاوت و تفریط) انحراف محسوب شده و از دایره قرآن و سنت خارج است)[۱].
[۱]– همان: ج ۱۲ ص ۴۶۶ – ۴۶۷.