شیخ الإسلام ابن تیمیه میگوید: «این تفاوت را انسان در خودش احساس میکند و میداند که دیگری این ایمان خاص را دارد. چون عموم مردم وقتی پس از کفر، اسلام آوردند یا با حالت مسلمانی متولد میشوند و پایبند تکالیف و دستورات دینیاند و از خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم اطاعت میکنند در این صورت مسلماناند و ایمان کلی دارند اما داخل شدن حقیقت ایمان به دل هایشان کم کم حاصل میشود. البته اگر خدا حقیقت ایمان را به آنان عطا کند وگرنه بسیاری از مردم به یقین کامل نمیرسند و مشتاقانه به جهاد نمیروند و اگر در دین اسلام و ایمانشان به آنان شک و شبهه وارد شود، دچار شک میشوند و اگر به جهاد امر شوند، جهاد نمیکنند و کافر و منافق هم نیستند، بلکه واقعیت این است که در دلشان آن قدر علم، معرفت و یقین وجود ندارد که شک و تردید را از بین ببرد و نیز محبتشان نسبت به خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم آن قدر قوی نیست که آنان را بر خانواده، ثروت و دارایی شان مقدم بدارند. اینان اگر از کفر و نفاق جان سالم به در برند و بمیرند، داخل بهشت میشوند هرچند گرفتار کسانی شوند که شبهاتی را بر آنان عرضه دارند که موجب شود آنان در دین و ایمانشان دچار شک و تردید شوند. اما اگر خدا لطف و رحمت خودش را شامل حالشان نکند و علم، معرفت و ایمانی را به آنان عطا نکند که شک و تردید را از آنان دور گرداند، در این صورت همچنان در حالت شک و تردید در دین و ایمانشان باقی مانده و دچار نوعی نفاق شدهاند»[۱].
عبارت: (أحب) که منصوب است، خبر «أکون» میباشد.
عبارت: (والناس أجمعین) عطف عام بر خاص میباشد این امر زیاد پیش میآید. یکی از فواید حدیث مذکور این است که: وقتی محبت نسبت به پیامبر صلی الله علیه و سلم چنین است، پس دربارهی محبت نسبت به خدا چه تصوّری میشود؟
یکی دیگر از فواید حدیث مذکور این است که اعمال نیک از ایمان است؛ چون محبت هم عمل است و ایمان از کسی که پیامبر صلی الله علیه و سلم در نظرش از افراد مذکور در آیه محبوبتر نباشد، نفی شده است.
همچنین حدیث مذکور نشان میدهد که نفی ایمان بر خروج از دایرهی اسلام دلالت نمیکند.
حدیث مذکور نیز این مطلب را میرساند که واجب است پیامبر صلی الله علیه و سلم را بیش از افراد مذکور در آیه دوست داشت. مؤلف این را ذکر کرده است[۲].
مؤلف میگوید: (ولهما عنه قال: قال رسول الله «ثلاث من کن فیه وجد حلاوه الإیمان: أن یکون الله ورسوله أحب إلیه مما سواهما، وأن یحب المرء لایحبه إلا لله، وأن یکره أن یعود فی الکفر بعد إذ أنقذه الله منه، کما یکره أن یقذف فی النار»[۳]وفی روایه «لا یجد أحد حلاوه الإیمان حتی … إلی آخره»[۴]
(برگرفته ارکتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– مجموع الفتاوی۷/۲۷۱٫
[۲]– در قسمت: فیه مسائل: مسألهی سوم و چهارم.
[۳]– بخاری در صحیحش، شمارهی: ۱۶ و مسلم در صحیحش به شمارهی: ۴۳ از طریق حدیث انس بن مالک رضی الله عنهروایتش کردهاند.
[۴]– بخاری در صحیحش به شمارهی: ۵۶۹۴ آن را روایت کرده است.