بعضی از مردم، معبودانی غیر از الله بر می گزینند که آنها را همانند الله دوست می دارند(۲)

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا یُحِبُّونَهُمۡ کَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ وَلَوۡ یَرَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِذۡ یَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ أَنَّ ٱلۡقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعٗا وَأَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعَذَابِ١۶۵﴾ [البقره: ۱۶۵].  «بعضی از مردم، معبودانی غیر از الله بر می­گزینند که آنها را همانند الله دوست می­دارند ولی مؤمنان، الله را بیشتر دوست دارند. البته کسانی که ستم کردند و معبودانی غیر از الله برگزیدند هنگامِ مشاهده­ی عذاب الهی، خواهند فهمید که تمام قدرت از آنِ الله است و عذاب الله بس سخت و دشوار». (البقره: ۱۶۵)

از آنجا که محبت خدای سبحان، اساس دین اسلام است و آسیاب اسلام روی آن می‌چرخد و با کامل شدن محبت خدا ایمان کامل و با نقص آن، توحید انسان ناقص می‌شود مؤلف رحمه الله وجوب محبت خدا بر تک تک انسان‌ها را خاطر نشان ساخته است. به همین دلیل در حدیث آمده است: «أحبوا الله لما یغذوکم من نعمه …»: «خدا را به خاطر ارزانی داشتن نعمت‌هایش بر خویشتن دوست بدارید . . . تا آخر حدیث». ترمذی و حاکم روایتش کرده‌اند[۱]. در حدیثی دیگر آن حضرت صلی الله علیه و سلم می‌فرمایند: «أحبوا الله بکل قلوبکم»[۲]: «خدا را با تمام دل و وجودتان دوست بدارید». در حدیث معاذ بن جبل آمده است: «أسألک حُبّک وحبّ من یحبک وحبّ عمل یقرب إلی حبّک»: «محبت تو و محبت کسی که تو را دوست دارد و محبت عملی که انسان را به محبت تو نزدیک می‌گرداند را از تو می‌خواهم». احمد و ترمذی این حدیث را روایت نموده‌اند و ترمذی آن را صحیح دانسته است[۳].

 ابن قیم در توصیف محبت خدا چه خوب می‌گوید: «محبت خدا، منزلتی است که رقابت کنندگان در آن رقابت می‌کنند و پیشگامان به متخلق شدن به آن آستین شان را بالا زده و محبت کنندگان خود را به آن آراسته‌اند. محبت خدا غذای دل‌، روح و مایه‌ی چشم روشنی است. حیاتی است که هرکس از داشتن آن محروم باشد، از زمره‌ی مردگان بوده و نوری است که هرکس آن را نداشته باشد، در دریاهای تاریک است و شفایی است که هرکس آن را نداشته باشد، دلش انواع امراض و دردها را می‌گیرد و لذتی است که هرکس بدان دست نیابد، تمام زندگی‌اش در درد و رنج است. محبت خدا روح ایمان، کردار، مقامات و احوال است و هر وقت درون انسان خالی از آن باشد، همچون جسدی بی‌جان و بی‌روح است. محبت خدا بار سنگین روندگان به سرزمین‌هایی را بر می‌دارد که جز با سختی و مشقت فراوان نمی‌توانند آنجا برسند و آنان را به جاهایی می‌رساند که بدون داشتن این محبت، هرگز به آن جاها نمی‌رسند و آنها را در جایگاه صدق جای می‌دهد که اگر محبت خدا نبود، هرگز به آن وارد نمی‌شدند.

به خدا قسم اهل محبتِ خدا شرف افتخار دنیا و آخرت را بردند. خدای متعال در روزی که همه‌ی تقدیراتِ مخلوقات را مقدر نمود، با مشیت و حکمت فراوانش تقدیر نمود که انسان همراه کسی است که دوستش دارد. محبت خدا چه نعمت خوب و گرانبهایی برای محبان خداست. به خدا قسم این جماعت برای خوشبختی پیشقدم شدند و آنان روی فرش‌های بهشت می‌خوابند. از قافله در همه‌ی مسیرها پیش افتادند در حالی که در مسیرخودشان ایستاده‌اند و به ندا دهنده پاسخ مثبت دادند آنگاه که آنان را ندا داد که: بشتابید به سوی رستگاری. اینان جهت رسیدن به محبوب شان، از ته دل و با رضایت کامل، جان و مال‌شان را فدا کرده‌اند و این مسیر را به تدریج و در صبحگاهان و شامگاهان طی کرده‌اند. به خدا قسم، اینان وقتی به مقصد خود رسیدند، مولای خود را به خاطر نعمت‌هایی که به آنان ارزانی داشت، شکرگزاری و ستایش کردند و این جماعت در صبحگاهان، تمجید و ستایش شدند». ابن قیم در توصیف محبت خدا سخن را به درازا کشانده و سخنان زیبایی در این زمینه اظهار داشته است. جهت اطلاع بیشتر به کتاب «مدارج السالکین» مراجعه کنید.[۴]

 

[۱]– بخاری در «التاریخ الکبیر» ۱/۱۸۳، ترمذی در سننش شماره‌ی ۳۷۸۹، عبدالله بن امام احمد در زوائدش بر فضائل صحابه ۲/۹۸۶، طبرانی در «المعجم الکبیر» ۳/۴۶، ابونعیم در «الحلیه» ۳/۲۱۱، حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» ۳/۱۴۹ و ۱۵۰، بیهقی در «شعب الإیمان» ۱/۳۶۶ و در «الإعتقاد»  ص ۳۲۸  و دیگران روایتش کرده‌اند. در اسناد این حدیث قاضی عبدالله بن سلیمان نوفلی وجود دارد که ذهبی در کتاب «میزان الإعتدال» ۴/۱۱۳ درباره‌اش می‌گوید: او مقداری ناشناخته است. ترمذی درباره‌ی این حدیث می‌گوید: حسن غریب است و حاکم صحیحش دانسته و ذهبی با وی موافقت نموده و ابن عساکر در «الأربعین»  ص ۴۹  آن را حسن دانسته است.

[۲] _ ابن اسحاق  آن گونه که در سیره ابن هشام ۳/۳۰ آمده آن را روایت نموده است. وی گوید: از ابوسلمه بن عبدالرحمن به من خبر رسیده است. وی اولین خطبه‌ی پیامبر  صلی الله علیه و سلم در مدینه را آورده و این حدیث را در آن بیان کرده است. هناد در «الزهد» شماره‌ی ۴۹۲ و بیهقی در «دلائل النبوه» ۲/۵۲۴ از ابن اسحاق از مغیره بن عثمان بن محمد بن عثمان اخنسی از ابوسلمه بن عبدالرحمن به طور مرسل آن را روایت نموده‌اند. این سند ضعیف است؛ چون مغیره و محمد مجهول‌اند و نزد هناد شاهدی برای این حدیث وجود ندارد.

[۳]– امام احمد در «المسند» ۵/۲۴۳، ترمذی در سننش شماره‌ی ۳۲۳۵، طبرانی در «المعجم الکبیر»، ۲۰/۱۰۹ و ۱۴۱ و حاکم در «المستدرک»، ۱/۵۲۱ آن را روایت کرده‌اند. ترمذی گوید: این حدیث حسن صحیح است. از بخاری نقل شده که درباره‌ی این حدیث گفته است: «این حدیث حسن صحیح است».

[۴]– مدارج الساکین، ۳/۷-۸٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …