بعضی از مردم، معبودانی غیر از الله بر می گزینند که آنها را همانند الله دوست می دارند(۱۲)

فرموده‌ی: (وعادی فی الله) بیان کننده‌ی چیزی است که لازمه‌ی آن بد آمدن از کسی به خاطر خداست و آن هم اظهار دشمنی با دشمنان خدا در عمل و جهاد با آنان و بیزاری و دوری از آنان در ظاهر و پنهان می‌باشد. این عبارت اشاره به این مطلب دارد که صرف بدآمدن از دشمنان خدا در قلب کفایت نمی‌کند بلکه باید همراه آن ملازمش هم آورده شود؛ همان طور که الله تعالی می‌فرماید: ﴿قَدۡ کَانَتۡ لَکُمۡ أُسۡوَهٌ حَسَنَهٞ فِیٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ إِذۡ قَالُواْ لِقَوۡمِهِمۡ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُاْ مِنکُمۡ وَمِمَّا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ کَفَرۡنَا بِکُمۡ وَبَدَا بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَهُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُ﴾ [الممتحنه: ۴]. «(رفتار و کردار) ابراهیم و کسانی که بدو گرویده بودند، الگوی خوبی برای شما است، بدانگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از چیزهایی که بغیر از خدا می‌پرستید، بیزار و گریزانیم، و شما را قبول نداریم و در حق شما بی‌اعتناییم، و دشمنانگی و کینه‌توزی همیشگی میان ما و شما پدیدار آمده است، تا زمانی که به خدای یگانه ایمان می‌آورید». این نشانه‌ی صداقت در بدآمدن از کسی به خاطر الله می‌باشد.

در عبارت: (فإنما تنال ولایه الله بذلک) فتحه‌ی واو و کسره‌ی آن هر دو جایز است. معنایش این است که: بنده ولی و دوست خدا نمی‌شود و ولایت و دوستی خدا برایش حاصل نمی‌شود مگر به وسیله‌ی متصف شدن به صفاتی که ذکر شدند. صفاتی همچون دوست داشتن به خاطر خدا. همان طور که امام احمد و طبرانی از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت کرده‌اند که آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «لا یجد العبد صریح الإیمان حتی یحب لله، ویبغض لله، فإذا أحب لله وأبغض لله، فقد استحق الولایه لله»[۱]: «بنده، مزه‌ی ایمان را نمی‌چشد تا اینکه به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا از چیزی یا کسی بدش آید. هر گاه به خاطر خدا دوست داشت و به خاطر خدا از چیزی یا کسی بدش آمد، مستحق ولایت و دوستی به خاطر خدا می‌شود». در حدیثی دیگر آمده است: «أوثق عری الإیمان الحب فی الله، والبغض فی الله ﻷ»: «محکم‌ترین بندهای ایمان، محبت به خاطر خدا و دشمنی به خاطر خدا می‌باشد». طبرانی و دیگران روایتش کرده‌اند[۲].

کسی که شخصی را به خاطر خدا دوست دارد شایسته است که به خانه‌اش برود و به اطلاعش برساند که او را به خاطر خدا دوست دارد؛ همان طور که امام احمد و ضیاء از ابوذر به طور مرفوع روایت کرده که آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «إذا أحب أحدکم صاحبه فلیأته فی منزله فلیخبره أنه یحبه لله»[۳]: «هرگاه یکی از شما رفیقش را دوست داشت به خانه‌اش برود و به او بگوید که وی را به خاطر خدا دوست دارد». در حدیث ابن عمر نزد بیهقی در کتاب «الشعب» آمده است: «فإنه یجد مثل الذی یجد له»[۴]: «همانا کسی که از طرف شخصی دیگر دوست داشته شده مانند محبتی که در درون شخص دیگر ایجاد شده برای او هم ایجاد می‌شود و او نیز شخص دیگر را دوست می‌دارد».

 

(برگرفته ارکتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– امام احمد در «المسند» ۳/۴۳۰ و دیلمی در مسندش شماره‌ی ۷۷۸۹ از طریق روایت عمرو بن جَموح  رضی الله عنه روایتش کرده‌اند. طبرانی آن گونه که در «مجمع الزوائد» ۱/۸۹ آمده  از طریق روایت عمروبن حَمِق  رضی الله عنه این حدیث را روایت کرده است. مدار این حدیث بر رِشدین بن سَعد است که ضعیف می‌باشد. هثیمی در «مجمع الزوائد» ۱/۸۹ درباره‌ی روایت مسند امام احمد می‌گوید: «در سند این روایت، رِشدین بن سعد وجود دارد که منقطع و ضعیف است» و درباره‌ی روایت طبرانی می‌گوید: «در سند این روایت، رِشدین وجود دارد که ضعیف است».

[۲]– طبرانی در «المعجم الکبیر» ۱۱/۲۱۵ از طریق حدیث ابن عباس آن را روایت کرده است. در سند آن حَنَش وجود دارد که متروک است. این حدیث به وسیله‌ی شواهدش حسن است. شواهدی از تعدادی از صحابه از جمله: براء بن عازب، عبدالله بن مسعود، معاذ بن انس جُهنی، ابوذر و دیگران دارد. اما حدیث براء را ابوداود طیالسی در مسندش ص ۱۰۱، ابن ابی شیبه در «المصنف» ۶/۱۷۰و ۷/۸۰ ، ابن ابی الدنیا در «الإخوان» ص ۳۵، بیهقی در «شعب الإیمان» ۱/۴۶ و دیگران روایتش کرده‌اند. مدار این حدیث بر لیث بن أبی سلیم است که ضعیف می‌باشد. به تخریج بقیه‌ی احادیث در «سلسله الأحادیث الصحیحه» شماره‌ی ۹۹۸، کتاب «المتحابین فی الله» اثر ابن قدامه مقدسی و مسند امام احمد چاپ مؤسسه الرساله ۳۰/۴۸۸-۴۸۹ مراجعه کنید».

[۳]– عبدالله بن مبارک در «الزهد» ص ۲۴۸، امام احمد در «المسند» ۵/۱۴۵ و ۱۷۳، خرائطی در «اعتلال القلوب» شماره‌ی ۴۶۵ آن را روایت کرده‌اند. اسناد این حدیث حسن بوده و شاهدی صحیح از طریق حدیث مقدام بن معدی کرب دارد.

[۴]– بیهقی در «شعب الإیمان» ۶/۴۸۹، خرائطی در «اعتلال القلوب»، شماره‌ی ۴۶۱ و دیگران روایتش کرده‌اند که اسنادش صحیح است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …