ابن تیمیه میگوید: «دفع هر آنچه که ضد محبت خداست، بدین صورت است که انسان از ضد ایمان بدش آید همان طور که بدش میآید به جهنم افکنده شود».
میگویم: انسان تنها به این خاطر از ضد ایمان و ضد محبت خدا بدش میآید که محبت خدا وارد قلبش شده است و به وسیلهی نور محبت، محاسن و خوبیهای اسلام و رذائل و بدیهای جهل و کفر برایش آشکار شده است. این شخص، دوستدار و همراه کسی است که دوستش دارد؛ همان طور که در صحیحین از انس آمده که مردی از پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسید: «قیامت کی برپا میشود؟» فرمود: «ما أعددت لها»: «چه چیزی برای قیامت،آماده کردهای؟» گفت: «نماز، روزه و زکات زیادی برای آن آماده نکردهام، ولی خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم را دوست دارم». رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «أنت مع من أحببت»[۱]: «تو همراه کسانی هستی که دوستشان داری». در روایتی از آنِ بخاری آمده است: «گفتیم: آیا برای ما نیز همینگونه است؟» پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «بله». انس گوید: «آن روز خیلی خوشحال شدیم»[۲].
در عبارت: (مما سواهما)، ضمیر مربوط به پروردگار و ضمیر مربوط به پیامبر صلی الله علیه و سلم با هم آمده است. در حالی که پیامبر صلی الله علیه و سلم آن خطیب را سرزنش کرد وقتی که گفت: «ومن یعصهما، فقد غوی»[۳]: «و هرکس آن دو را (خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم) را نافرمانی کند، سرکشی نموده است». بهترین سخنی که در این زمینه گفته شده، دو قول است:
اول – آنچه که بیضاوی و دیگران گفتهاند[۴]: در اینجا ضمیر را به صورت مثنی آورده تا به این مطلب اشاره کند که آنچه معتبر و مطلوب است، محبت خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم با هم است نه فقط محبت یکی از آنها؛ چون فقط محبت یکی از آنها بیهوده است و در حدیث خطیب، پیامبر امر کرده که ضمیر را به صورت مفرد بیاورد و بگوید: «ومن یعصه» و نگوید: «ومن یعصهما»، تا به این مطلب اشاره کند که هر کدام از نافرمانی خدا و نافرمانی پیامبر صلی الله علیه و سلم در مستلزمبودن سرکشی، مستقل است؛ چون عطف در تقدیر تکرار هردو نافرمانی، میباشد و اصل آن است که هر یک از دو معطوف حکم جداگانهای داشته باشد.
میگویم: واقعاً این جواب بسیار عالی است.
دوم ـ حدیث خطیب بر رعایت ادب اولی حمل میشود و این حدیث (منظور فرمودهی: أحب إلیه مما سواهما میباشد که ضمیر مربوط به خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم باهم آمده است) بر جایز بودن آوردن ضمیر به صورت مثنی، حمل میشود.
عبارت: (کما یکره أن یقذف فی النار) یعنی باید به گونهای باشد که افتادن در دوزخ و بازگشت به کفر برایش یکسان باشد.
میگویم: در این حدیث، چندین فایده وجود دارد؛ از جمله:
-
مؤمنان الله تعالی را دوست دارند و خدا هم مؤمنان را دوست دارد؛ همان طور که در جای دیگری میفرماید:﴿یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُ﴾ [المائده: ۵۴]. «خداوند دوستشان میدارد و آنان هم خدا را دوست میدارند».
-
این حدیث ردی است بر کسانی که معتقدند هرکس بر حالت مسلمانی به دنیا آمده، برتر از کافری است که بعداً اسلام آورده است؛ چون هرکس متصف به این خصلتها باشد، برتر از کسی است که به آنها متصف نیست. به همین دلیل پیشگامان نخستین برتر از کسانیاند که بر حالت اسلام به دنیا آمدهاند.
-
این حدیث ردی است بر افراد تندرو و افراطی که تصور میکنند صدور گناه از بنده، به طور مطلق نقص برایش محسوب میشود. درست این است که شخص گناهکار در صورتی که از گناهش توبه نکند، صدور گناه از او برایش نقص محسوب میشود و اگر توبه کند، برایش نقص محسوب نمیشود. به همین دلیل مهاجرین و انصار برترین افراد این امتاند هر چند اول، کافر و بت پرست بودند. بلکه هرکس از گمراهی به سوی هدایت و از گناهان و بدیها به سوی نیکیها منتقل شود، پاداش دو چندانی دارد. شیخ الاسلام ابن تیمیه این گفته را اظهار داشته است[۵].
حدیث مذکور بر دشمنی و کینهتوزی نسبت به مشرکان دلالت دارد؛ چون هرکس از چیزی بدش آید، از کسی که متصف به آن چیز است، نیز بدش میآید. پس وقتی از کفر بدش میآید، همان طور که بدش میآید به دوزخ افکنده شود، به همین صورت از کسی که به کفر متصف است، بدش میآید.
(برگرفته ارکتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– بخاری در صحیحش، به شمارهی ۳۴۸۵ و مسلم در صحیحش به شمارهی ۲۶۳۹ آن را روایت کرده اند.
[۲]– صحیح بخاری، شمارهی ۵۸۱۵٫
[۳]– مسلم در صحیحش به شمارهی:۷۸۰ از طریق روایت عدی بن حاتم رضی الله عنه روایتش کرده است.
[۴]– نگا: فتح الباری۱/۶۱ – ۶۲٫
[۵]– نگا: منهاج السنه النبویه۷/۱۳۴ – ۱۳۵٫