عمر بن خطاب میگوید: «جبت یعنی سحر و طاغوت یعنی شیطان»[۱] و همچنین ابن عباس، ابوالعالیه، مجاهد، حسن و دیگران نیز همین را گفتهاند.[۲] و از ابن عباس، عکرمه و أبی مالک روایت است که جبت یعنی شیطان، ابن عباس اضافه کرده که به زبان حبشی یعنی شیطان.[۳]
و از ابن عباس روایت است که جبت یعنی شرک.[۴] همچنین در روایت دیگری از ایشان آمده است که: الجبت یعنی بتها[۵] و جبت یعنی حیی بن أخطب.[۶] و از شعبی روایت است که «الجبت یعنی کاهن»[۷] و از مجاهد روایت است که «الجبت یعنی کعب بن اشرف»[۸].
میگویم: ظاهراً کلمهی جبت همهی این معانی را شامل میشود، چنانکه جوهری میگوید: «جبت کلمهایست که به بت، کاهن، جادوگر و امثال آن اطلاق میگردد».
و در حدیث آمده که بدفالی گرفتن، فالگیری با پرواز در آوردن پرندهها و خط کشی روی زمین به قصد فال زدن از جبت است[۹].
میگوید: این کلمهی عربی خالص نیست چون جیم و باء در یک حرف جمع شدهاند بدون اینکه حرفی از حروف ذَولقی باشد.[۱۰]
مؤلف میگوید: شناخت ایمان به جبت و طاغوت در اینجا که آیا به معنی اعتقاد قلبی است، یا اینکه با وجود تنفر از آن و باطل دانستنش اگر با کافران همآهنگ باشد نیز آیا شامل میشود؟
در مورد طاغوت در اول کتاب سخن گفته شد.
مؤلف میگوید: و خداوند متعال میفرماید: ﴿قُلۡ هَلۡ أُنَبِّئُکُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِکَ مَثُوبَهً عِندَ ٱللَّهِۚ مَن لَّعَنَهُ ٱللَّهُ وَغَضِبَ عَلَیۡهِ وَجَعَلَ مِنۡهُمُ ٱلۡقِرَدَهَ وَٱلۡخَنَازِیرَ وَعَبَدَ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [المائده: ۶۰]. «بگو: آیا شما را از کسانی آگاه کنم که کیفرشان نزد الله از این هم بدتر است؟ کسانی که الله، آنان را از رحمتش دور نمود و بر آنها خشم گرفت و بعضی از آنان را بوزینه و خوک گردانید و برخی از آنها، معبودان باطل را پرستیدهاند».
خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه و سلم میگوید: ای محمد به این کسانی از اهل کتاب که دین شما را به مسخره و بازی گرفتهاند و دین شما را که توحید و یکتاپرستی است مورد عیب جویی قرار دادهاند. ﴿قُلۡ هَلۡ أُنَبِّئُکُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِکَ مَثُوبَهً عِندَ ٱللَّهِ﴾ بگو: آیا شما را پاداش بدتری روز قیامت از آنچه در مورد ما گمان میبرید خبر ندهم شما کسانی هستید که ﴿مَن لَّعَنَهُ ٱللَّهُ﴾ )) خداوند آنها را لعنت کرده و از رحمت خویش دور نموده است. ﴿وَغَضِبَ عَلَیۡهِ﴾ و بر آنان خشم گرفته و از آنها خوشنود نمیشود و﴿وَجَعَلَ مِنۡهُمُ ٱلۡقِرَدَهَ وَٱلۡخَنَازِیرَ﴾ از آنها بوزینه و خوک ساخته یعنی چهرههایشان را مسخ کرده است. چون از فرمان خداوند سرپیچی کردند چنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلَّذِینَ ٱعۡتَدَوۡاْ مِنکُمۡ فِی ٱلسَّبۡتِ فَقُلۡنَا لَهُمۡ کُونُواْ قِرَدَهً خَٰسِِٔینَ۶۵﴾ [البقره: ۶۵]. «و شما حتماً سرگذشت آن دسته از گذشتگانتان را میدانید که چون در روز شنبه (از حدود الهی و ممنوعیت صید ماهی در این روز) تجاوز کردند، آنان را به صورت بوزینگانی زبون و مطرود در آوردیم».
چون خداوند از آنان عهد گرفته بوده که روز شنبه را حرمت بگذارند و فرمان الهی را انجام دهند و روز شنبه شکار نکنند و ماهیها فقط روز شنبه میآمدند از این رو یهودیان نیرنگ کردند و قبل از روز شنبه قلاب ماهیگیری، تور و حوضچه درست کردند و روز شنبه وقتی ماهیها میآمدند در این دامها گیر میکردند و در آن گرفتار میشدند و چون روز شنبه میگذشت در هنگام شب آنها ماهی را بر میداشتند، وقتی این کار را کردند خداوند آنان را مسخ کرد و به صورت بوزینه در آورد که بوزینه شبیهترین حیوان در ظاهر به انسان است اما در حقیقت انسان نیست، پس همچنین اعمال این یهودیان در ظاهر مشابه حق بود و در حقیقت مخالف حق بود، از اینرو سزایشان از نوع عملشان بود.
عوفی از ابن عباس در مورد تفسیر ﴿فَقُلۡنَا لَهُمۡ کُونُواْ قِرَدَهً خَٰسِِٔینَ﴾ [البقره: ۶۵]. روایت میکند که گفت: خداوند از آنها بوزینه و خوک ساخت و گفته شده که جوانها به میمون و پیرها به خوک تبدیل شدند.[۱۱]
(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– بخاری در صحیحش ۴/۱۶۷۳ به صورت معلق روایت کرده و سعید بن منصور در سنن خود کتاب جهاد۲۵۳۴ به صورت موصول روایت کرده است. و در التفسیر ۶۴۹ و حربی در غریب الحدیث ۳/۱۱۷۷، تفسیر ابن جریر۵/۱۳۱، تفسیر ابن ابی حاتم۵۴۴۳ و غیره و حافظ در الفتح ۸/۲۵۲ گفته که اسنادش قوی است.
[۲]– تفسیر طبری ۵/۱۳۱، تفسیر ابن أبی حاتم۳/۹۷۴ و تغلیق التعلیق ۴/۱۹۵- ۱۹۶٫
[۳]– تفسیر ابن أبی حاتم ۳/۹۷۴ از ابن عباس روایت میکند که در اسناد آن نضرالخراز است که متروک الحدیث میباشد. و عبد بن حُمید روایت کرده چنان که در تغلیق التعلیق۴/۱۹۶ از عکرمه با کلمه جبت در زبان حبشی شیطانی است و طاغوت یعنی کاهن و سندش صحیح است و حربی در غریب الحدیث ۳/۱۱۷۷ از أبی مالک روایت کرده و اسنادش حسن است.
[۴]– تفسیر ابن أبی حاتم ۳/۹۷۴ از طریق علی بن أبی طلحه از ابن عباس.
[۵]– تفسیر ابن جریر۵/۱۳۰ و تفسیر ابن ابی حاتم۳/۹۷۵ که سند آن دروغ است.
[۶]– ابن جریر۵/۱۳۲ از طریق علی بن أبی طلحه از ابن عباس با همین سند روایت شده است.
[۷]– ابن أبی حاتم۳/۹۷۵ و اسنادش حسن است.
[۸]– ابن جریر ۵/۱۳۳ و ابن أبی حاتم۳/۹۷۵ و در سندش لیث بن أبی سلیم قرار دارد که ضعیف است.
[۹]– جامع معمر۱۹۵۰۲، مسند احمد۳/۵،۴۷۷/۶۰ مصنف ابن أبی شیبه۵/۳۱۱، طبقات ابن سعد۷/۳۵، غریب الحدیث الحربی۳/۱۱۷۷، التاریخ الکبیر بخاری۷/۱۷۳، سنن ابوداود۳۹۰۷، سنن نسائی الکبری۶/۳۲۴، طحاوی شرح معانی الآثار۴/۳۱۲، المعجم الکبیر طبرانی ش۹۴۱- ۹۴۵، تفسیر ابن ابی حاتم۳/۹۷۴، صحیح ابن حبان۶۱۳۱، سنن کبری بیهقی ۸/۱۳۹ و دیگران روایت کردهاند و در اسنادش حیان قرار دارد که در مورد اسم پدرش اختلاف است و گفته شده حیان بن العلاء و گفته شده ابن مخارق و گفته شده ابن عمیر و اگر ابن عمیر نباشد از او جز عوف اعرابی روایت نکرده است. و ابن حبان او را در زمره ثقات ذکر نموده و کسی او را جرح نکرده پس اگر ابن عمیر باشد ثقه است. و حدیث را ابن حبان صحیح قرار داده است و نووی در ریاض الصالحین۳۸۰ حسن دانسته است.
[۱۰]– الصحاح۱/۱۸۲ مکتبه المشکاه الالکترونیه و لسان العرب۲/۲۱ و در حاشیه میگوید: حروف ذولقی شش تا است که عبارتند از: راء، لام، نون، فاء، باء و میم. نگا: لسان العرب مادهی «ذلق».
[۱۱]– سند این روایت ضعیف است، بغوی در تفسیرش۲/۴۹ از طریق علی بن أبی طلحه از ابن عباس روایت کرده که اسنادش اشکالی ندارد.