بطلان مذهب پیروان تأویل کلامی(۱)

۱-  سلف صالح می توانند بگویند مسائل اعتقادی را که اثبات می کنند، از جانب الله متعال است؛ چنانکه در کتاب و سنت وارد شده  و دلالت کتاب و سنت بر آنها تاکید دارند. اما هیچیک از تأویل کنندگان (متاوله) نمی توانند چنین ادعایی داشته باشند که آنچه از دلالت نصوص نفی می کنند یا معانی بعیدی که نصوص را به آنان تأویل می کنند، از جانب الله است.

۲- اما اگر حق همان باشد که تأویل کنندگان می گویند، کسانی که معانی نصوص ثابت شده در کتاب و سنت را با این عبارات و احتمالات و مانند آنها نفی می کنند بدون اینکه چنین تأویلی از نص یا ظاهر کتاب و سنت برآید؛ چگونه بر الله متعال، سپس رسول خدا و پس از او بهترین امت و برترین آنها، صحابه و تابعین جایز است  به نص یا معنای آشکاری بر خلاف حق سخن بگویند؟! و آن را به فرزندان و همسران و کنیزان شان[۱] بیاموزند. و اینچنین باطل و کفر و تشبیه را آموزش دهند تا اینکه شاگردان صابئی ها و فلاسفه آمدند و به بیان حق پرداخته و آن را آشکار نمودند؟!»[۲]. سبحانک هذا بهتان عظیم.

۳- بنا بر مذهب تأویل، صحابه و سلف صالح بر یکی از دو روش زیر بودند که هر دوی آنها باطل است:[۳]

الف) یا صحابه و سلف، حق را در این زمینه نفهمیدند و ظاهر این نصوص باطل است.

ب) یا اینکه آنها حق را دانستند و فهمیدند اما آن را کتمان کردند و به نصیحت مسلمانان که واجب است، نپرداختند.

۴- متاوله تلاش می کند تمام مورادی را که نصوص بر آن دلالت می کند، به صورت تفصیلی بداند و آن را در معرض سنجش عقل و حس قرار دهد. و اینگونه و با این روش از حد متصف بودن به ایمان به غیب خارج شده اند.

۵- کسی که نصوص را تأویل می کند قاعده و ضابطه ی مشخص و معینی برای نصی که تأویل آن جایز است و نصی که تأویل آن جایز نیست، ارائه نمی دهد. و تفاوتی صحیح و آشکار میان آنها بیان نمی کند. بلکه هر نصی را که ادعا می کند تأویل در آن جایز و روا نیست، از جنس همان نص است که آن را تأویل می کند. و عکس این مهم صادق است. و بر این اساس پذیرفتن و انتخاب کردن یکی از سه حالت زیر بر او لازم می آید:[۴]

الف) ایمان به تمام نصوص و اثبات آنچه بر آن دلالت می کنند و موافقت با حق از جهت لفظ و معنی؛

ب) انکار تمام مواردی که نصوص بر آن دلالت می کنند که در این صورت از تناقض خارج شده و به کافران می پیوندد.

ج) بین نصوص – که تفاوت گذاشتن میان آنها جایز نیست – تفاوت بگذارد. و اینگونه به برخی از نصوص ایمان آورده و به برخی از نصوص کفر ورزد؛ و این روش نیز عین تناقض و اضطرابی است که روش و سنت جمهور متکلمان می باشد.

 

 

[۱] – مانند کنیزی که صاحبش او را نزد رسول خدا  صلی الله علیه و سلم آورد و قصد آزاد کردنش را داشت و رسول خدا از او پرسید: «اَینَ الله؟»: «خداوند کجاست؟» گفت: در آسمان. فرمودند: من کیستم؟ گفت: تو رسول خدا هستی. فرمودند: «أَعْتِقْهَا، فَإِنَّهَا مُؤْمِنَهٌ»: «او را آزاد کن که مومن است». صحیح مسلم، ۱/۳۸۲، کتاب المساجد، باب تحریم الکلام فی الصلاه، حدیث: ۵۳۷

[۲] – نگا: مجموع الفتاوی، ابن تیمیه: ۵/۱۵، ۱۶

[۳] – نگا: ایثار الحق، ص: ۱۳۸-۱۳۹، ذم التاویل، موفق الدین ابن قدامه مقدسی رحمه الله:۱۱، ۱۲؛ تحقیق شیخ بدر البدر حفظه الله  

[۴] – نگا: الصواعق المرسله: ۱/۲۲۸-۲۳۰

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …