بر اساس سرگذشت ماریاجینا گوتانگ

اشاره: بعد از به تصویب رساندن قانون منع حجاب در فرانسه بسیاری از دختران محجبه یا از کار برکنار شدند یا از ادامه تحصیل بازماندند؛ اما اخیراً در کشور امارات عربی اتفاقی افتاده است که جنجال مطبوعاتی در پی داشته است، آنچه در زیر می‌خوانید اتفاقاتی است که برای فاطمه افتاده است:
«به شرکت برگرد، آنها حقوقت را می‌دهند و همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت…»
«ما تو را دوست می‌داریم ومی‌دانیم که بشر خطا می‌کند ولی تو اشتباه بزرگی را مرتکب شده‌ایی…»
«تو با این چه چیز را می‌خواهی ثابت کنی، آیا فکر کردی کسی مدال شجاعت به تو عطا خواهد کرد؟…»
اینها پیامهای کوتاهیست که بر روی پیام گیر تلفن همراه «ماریا جینا گوتانگ»، که از طرف دوستانش فرستاده شده، ضبط شده است. ماریا اهل فیلیپین است. او بعد از اسلام اسمش را به «فاطمه» تغییر داده است. او کارمند یکی از شرکتهای خصوصی در امارات است که اخیراً به علت پوشیدن حجاب از کار بر کنار شده است. او داستانش را اینگونه بازگو می‌کند: از وقتی مسلمان شده‌ام کارفرمایم مرا تحت فشار قرار داده است. اولین بار که در ماه رمضان گذشته با حجاب کامل به سر کارم رفتم تهدیدهای او نیز عملی‌تر شد به طوری که در روز آخر ماه مبارک رمضان به من گفت: «اگر از فردا با حجاب سر کار حاضر شوی اخراج خواهی شد»! ولی من این تهدید او را نشنیده گرفته و در پوشیدن حجاب اصرار می‌کردم. از طرف دیگر فشارهای او بر من بیشتر می‌شد و با کلماتی رکیک مرا به باد انتقاد می‌گرفت. از من خواست تا استعفایم را تقدیم کنم، اما من امتناع کردم چون نمی‌خواستم شغلم را از دست بدهم تا اینکه شرکت مرا از کار اخراج کرد واز دادن حق و حقوقم خود داری کرد.
چیزی که باعث تعجب من شده‌ این است که اصلاً انتظارش را نداشتم که در یک کشور اسلامی و در میان جامعۀ مسلمانان این چنین رفتاری با من صورت گیرد. نمی‌دانم فقط برای من این مسئله رخ داده است یا افراد دیگری نیز دچار این مشکل شده‌اند. به هر حال چون این قضیه به دین و عقیده‌ام مربوط می‌شد، آنرا به دادگاه ارجاع دادم و از آنها به خاطر این عملشان شکایت کردم. مدیرعامل شرکت نیز تا اسم شکایت را شنیده، مصرانه از من خواسته است تا از شکایتم صرفنظر کنم و در مقابل تمام حق و حقوقم بلکه بیشتر از آن را پرداخت خواهند کرد. حتی اخیراً به همکاران فیلیپینی‌ام که در همان شرکت کار می‌کنند متوسل شده‌اند و آنها نیز برایم پیامهایی از طریق تلفن همراهم فرستاده‌اند. اما من معتقدم این قضیه جدای از ناراحتی روحی که برای من به دنبال داشته فراتر از حقوق مادی و دنیوی است و نباید هیچ مسامحه‌ای در این امر صورت بگیرد. در ادامه حفصه القبیسی که داوطلبانه او را پذیرفته است و هیچ دستمزدی بابت دفاع از او در دادگاه نمی‌گیرد، می‌گوید: البته این بار اولی نیست که چنین اتفاقی در کشور امارات می‌افتد، ولی برای بار اول است که شخصی برای دفاع از حق خویش به دادگاه مراجعه کرده است، و گرنه قبلاً نیز با چند تازه مسلمان دیگر هم اینگونه رفتاری شده بود ولی چون آنها نمی‌خواستند مسئلۀ‌شان به جنجال کشیده شود و از طرفی انسانهای فقیری هم بودند حقشان را به خدا واگذار کردند و بدون هیچ دعوا و مرافعه‌ای به جستجوی شغل جدیدی پرداختند؛ اما من می‌خواهم این مسئله همچون پیغامی برای افکار عمومی علی‌الخصوص شرکتهای تجاری که در امارات فعالیت دارند برسد. زیرا کشور امارات عقاید و ادیان را در خاکش آزاد گذاشته است، و اجازه نمی‌دهد هیچ فردی به هر مذهبی که معتقد با شد را تحت فشار قرار دهند. آن وقت چگونه کسانی پیدا می‌شوند که دینمان را در سرزمین‌مان زیر سؤال ببرند. او اضافه می‌کند این قضیه دارای دو بُعد است: اول اینکه موکلم از اینکه در یک کشور اسلامی این چنین رفتاری با او شده دچار دهشت شده است، زیرا او در جامعۀ اسلامی و در کشوری مسلمان به دین اسلام گرویده است. بُعد دوم نیز به جامعه مربوط می‌شود که قاضی پرونده نیز باید آنرا مد نظر قرار دهد زیرا جامعه دارای ارزشهایی است و این ارزشها جزئی از اساس و هویت این جامعه را تشکیل می‌دهند. اگر این اتفاق در یک کشور غیر مسلمان افتاده بود تمام وسائل ارتباط جمعی کشورهای اسلامی این مسئله را دنبال می‌کردند ولی در این مورد سکوت کرده‌اند. البته شاید دادگاه آن شرکت را موظف به پرداخت خسارت مالی به موکلم کند اما همانطور که موکلم بیان کرد هدف او غرامت مالی نیست چون آن شرکت خیلی بیشتر از حقوقش را به او پیشنهاد داده بود تا از شکایتش صرفنظر کند. هدف ما از کشاندن این قضیه به دادگاه، اولاً این است که از دین اسلام دفاع کرده باشیم ودیگر اینکه در آینده هیچ کس جرأت چنین برخوردی را با کسانی که تازه به اسلام گرویده‌اند را نداشته باشند.

ترجمه و تنظیم: شفیق شمس

مقاله پیشنهادی

دلداری به مصیبت‌زدگان (۲)

یکی از پادشاهان، حکیمی از حکمای خود را به زندان انداخت؛ حکیم، برای او نامه‌ای …