بر اساس سرگذشت: ام خالد ــ دانمارک

***کودکی ونوجوانی
من در شهر “اهوش ” دانمارک به دنیا آمده ام.پدر ومادرم هردو مسیحی بودند.در کودکی انجیل را به طور کامل خوانده ام اما هیچگاه جوابگوی سؤالاتی که در ذهن داشتم نبود.همیشه دوست داشتم در زمینه ی ادیان مطالعه کنم؛زیرا همواره دنبال دین حق می گشتم.قبل از اینکه مسلمان شوم با جوانی دانمارکی ازدواج کردم که یک طراح لباس بود،ومن لباسهای طراحی شده او را به دید همگان می رساندم.قبل ازاینکه از او جدا بشوم از او سه فرزند به دنیا آوردم .

چون در جستجوی دین حق بودم وبه ترجمه مختلف قرآن روی آوردم؛متأسفانه متوجه شدم بیشتر ترجمه های قرآن که مطالعه می کردم حامل افکار قادیانیها بود.بامسلمانان ترک وپاکستانی دیدار داشتم اما چهره اسلام در نزد آنان مشوش بود و مانند آنهایی که من می خواستم نبود.این چهره ای که آنها از اسلام ساخته بودند  مرا راضی نمی کرد به خاطر همین به کتابخانه های مختلفی مراجعه می کردم  تا کتب اسلامی ترجمه شده مختلفی را مطالعه کنم.

***ازدواج
روزی با یک مصری که حسابدار بود آشنا شدم؛او به عنوان یک دعوتگر اسلامی توانست به خوبی چهره زیبای دین اسلام را برای من ترسیم کند.وقتی او به من می گفت که خداوند هر گناهی را می بخشد به جز شرک به گریه می افتادم.من مسلمان شدم واو بعد از اسلامم از من خواستگاری کرد وبه ازدواج با او در آمدم.اسم او “محمد فهیم ” بود؛هنگام نماز با او می ایستادم ومانند او به نماز می خواندم.
شوهرم نقش به سزایی در معرفی اسلام به من داشت؛بعد از اینکه اطلاعاتم را در مورد اسلام افزایش دادم فعالیتهای خود را در زمینه ی دعوت اسلامی شروع کردم.خوشبختانه توانستم سه فرزندم(خالدویعقوب وامینه)همچنین مادر ومادر بزرگم به دین اسلام وارد کنم؛بعد از این که این اقدامات را انجام دادم دامنه فعالیتهایم را خارج از دایره خانواده ام توسعه دادم.

***فعالیتهای دعوی
متأسفانه اکثر دانمارکیها از اسلام چیزی نمی دانند؛من به همراه سه خواهر دیگر که دانمارکی بودند به اجاره اتاقی در منزلی جنب مسجد پرداختیم واز آنجا فعالیت خود را شروع کردیم.بعد از آن به نشر وپخش آگهی پرداختیم وبرای مردم محل توزیع کردیم.این آگهی از این قرار بود:

اگرمی خواهید  جواب منطقی برای سؤالاتتان در مورد اسلام بیابید؛اگر می خواهید حقیقت را بیابید پس با [گروه] خواهران مسلمان دانمارک تماس بگیرید.”

ما فعالیتمان را بیشتر گسترش دادیم ودر مدارس دانمارکی نیز به تبلیغ می پرداختیم.ما پارا از این نیز فراتر گذاشتیم وبه پخش برنامه هایی در مورد دین اسلام در رادیوی محلی پرداختیم؛
سپس به تأسیس مدرسه وکودکستان برای بچه های مسلمان پرداختیم تا بدین وسیله به پرورش فکری کودکان نیز کمک کرده باشیم.خوشبختانه با آزادی که در دانمارک وجود دارد ما توانسته ایم به نحو احسن به سود خودمان در تبلیغ دین اسلام استفاده کنیم.

***کمبودها وکاستی ها
مهمترین دست اندازهایی که پیش پای ما وجود دارد بودجه کم واختلافاتی که مسلمانان با خود دارند می باشد.بعد از نشر آگهی ها عده ای از کشیشان با ما تماس گرفتند وبه ما گفتند:”ما می خواهیم شمارا از آتش جهنم نجات بدهیم ؛وخیلی از این بابت دلمان برایتان می سوزد.”آنها در تلاش بودند تا بعضی از تازه مسلمانان را از دینشان برگردانند که ما به آنها گفتیم:”خواهیم دید که در روز قیامت چه کسی دلش می سوزد.الحمدلله تا به امروز بعد از اینکه چهارنفر بودیم تعدادمان به ۴۵ نفر افزایش پیدا کرده است.  والسلام.

تهیه و ترجمه: شفیق شمس

مقاله پیشنهادی

دلداری به مصیبت‌زدگان (۲)

یکی از پادشاهان، حکیمی از حکمای خود را به زندان انداخت؛ حکیم، برای او نامه‌ای …