بررسی کلی این قول: هر که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است! (۲)

طبق این روایت کسی که امام خود(منظور ائمۀ شیعه) را نشناسد به مرگ جاهلیت نمرده است!!! پس باز هم میگویم: این قول چگونه با حدیث “مات میته جاهلیه” و عقیدۀ شیعه قابل جمع کردن است؟
از این روایت اینگونه استفاده می شود که هر که منکر امامت را کافر بخواند … او خارجی است!! و اگر شیعه ای بخواهد ما را به کفر نسبت دهد باید بداند که در آن محل خودش به خوارج می پیوندد.چنانکه جناب قاضی نور الله منکر امامت را چنین توصیف می کند:« لیس بمؤمن و لا مسلم فأن الغلاه والخوارج» (احقاق حق ص۱۹۷) = منکر امامت نه مومن است و نه مسلمان بلکه غالی و از خوارج است!!» این جناب ما را از خوارج میداند ولی طبق روایتی که نقل شد خودش به خوارج میپیوندد!! البته این را بگویم که ما اهل سنت به این اقوال هیچ نیازی نداریم و ما امام خود را شناخته ایم و امام ما حی و ظاهر و در دسترس است که به آن خواهم پرداخت.

۴٫ ما عیناً، شیعیان را میبینیم که عقیدۀ آنها مطابق با اعراب جاهلیت است، مثلاً نوحه خوانی میکنند که از اعمال جاهلیت است … قبور را تعظیم و ترمیم و تزئین میکنند که از اعمال جاهلیت است و …… آیا شناختن این امام همام شیعیان را از این جهالت و اوهام نجات میدهد؟

۵٫ این شناختن باید چگونه باشد؟ آیا صرف شناختن نام او کافیست؟ آیا اینکه معترف شویم به امامت شخصی که ۱۲۰۰ سال پیش غائب شده، از مرگ جاهلیت نجات پیدا می کنیم ولو اینکه حتّی یک بار هم او را نبینیم و از او استفاده نکنیم؟
اگر تنها شناختن یک اسم کافیست پس باید بگویید که اصحاب پیامبر بهترین انسانها هستند چون آنها نه تنها امام زمان خودشان را میشناختند بلکه تا محمد بن حسن عسکری(خیالی) را نیز از حفظ بوده اند و در مورد همۀ آنها از رسول الله  صلى الله علیه وسلم شنیده بودند و البته این دروغی بیش نیست ولی شیعه این را قبول دارد و ما نیز از او در این مورد جواب میخواهیم.
من در عجبم، مگر کسی که بگوید بله من امام زمان موهوم شیعه را میشناسم .. فیل هوا کرده که به این وسیله (بِمَنْزِلَهِ مَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ) (الکافی)= به درجۀ شهدایی میرسد که همراه رسول خدا جان باخته اند؟!!!
معرفت به یک اسم خالی و خیالی چه نفعی به ما می رساند؟؟ این معرفت به بی ارزشی معرفت بت پرستان به بت هایشان می باشد زیرا این امام! نه نفعی برایم دارد و نه ضرری!!

۶٫ «قال أبو عبد الله علیه السلام: من مات ولیس علیه إمام حی ظاهر مات میته جاهلیه» (بحارالانوار مجلسی ج۲۳ ص ۹۳ _ بیروت و مفید در الاختصاص ص۲۶۹ _ بیروت)
«امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی مرد بدون امامی حاضر و ظاهر به مرگ جاهلیت مرده است.»
«عن أبی الجارود قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام یقول: من مات ولیس علیه إمام حی ظاهر مات میته جاهلیه، قال: قلت: إمام حی جعلت فداک ؟ قال: إمام حی، إمام حی» (بحارالانوار ج۲۳ ص۹۳ و مفید در الاختصاص ص۲۶۹  و مستدرک وسائل و..)
«امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی مرد بدون داشتن امامی که حاضر و ظاهر باشد به مرگ جاهلیت مرده است. راوی پرسید: فدایت شوم، امام حی؟ فرمود: امام حی امام حی!!»

«عن عمر بن یزید، عن أبی الحسن الاول (علیه السلام)، قال: سمعته یقول: ” من مات بغیر إمام، مات میته جاهلیه، امام حی یعرفه ” قلت: لم أسمع اباک یذکر هذا، یعنی إماما حیا، فقال: ” قد والله قال ذلک رسول الله (صلى الله علیه وآله)، قال: وقال رسول الله (صلى الله علیه وآله): من مات ولیس له امام یسمع له ویطیع، مات میته جاهلیه ».( بحارالانوار ج۲۳ ص۹۲ و  الاختصاص شیخ مفید صص ۲۶۸-۲۶۹ و…) «یعنی: هر کس بغیر امام حاضر و معروفی بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است… راوی پرسید: از پدرت چنین چیزی نشنیده ام .. یعنی امامی حاضر؟ پس گفت: به خدا چنین گفته رسول خدا و فرموده: هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد که از او بشنود و اطاعت کند به مرگ جاهلیت مرده است!!»

از این سه روایت سه خصوصیت از خصوصیتهای آن امام مشخص می شود.
۱٫ظاهر باشد … ۲٫حاضر باشد…. ۳٫ باید خلق را ارشاد کند و به وقت نیاز، خلق بتوانند به وی رجوع کنند تا بشنوند و اطاعت کنند!
اما این صفات %۱۰۰ با امام زمانشان در تضاد است … زیرا: اولین صفت این امام این است که ظاهر باشد ولی همه میدانیم که امام زمان آنها از ترس ذبح مخفی است و فی الحال مجهول المکان است .. دومین صفت این امام این است که حاضر باشد …که امام زمان آنها غائب است و یکی از القاب وی نیز امام غائب است؛ سومین نشانۀ آن امام این است که از او بشنوند و توصیه ها و ارشادات وی را به کار ببندند که چنین چیزی از امام زمانشان سر نزده و خود او میگوید که هر کس بگوید مرا دیده او کاذب و افترا زننده است!!
پس با استفاده از این سه روایت مشخص میشود که امام مورد نظر امام زمان آنها نیست!

۷. برای تأیید و تأکید روایات فوق چند قول دیگر از کتاب الکافی ایشان نقل میشود:
الف: « أَبِی عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلّا وَ فِیهَا إِمَامٌ کَیْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمّهُ لَهُمْ‏»=«امام صادق مى‏فرمود: همانا زمین در هیچ حالى از امام خالى نگردد براى آنکه اگر مؤمنین چیزى (در اصول یا فروع دین) افزودند آنها را برگرداند و اگر چیزى کم کردند براى آنها تکمیل کند.»(الکافی ج۱ ص۱۷۸ باب: أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّهٍ؛ روایه:۲؛ تحقیق: غفاری)
باز هم میگویم: امام غائب هیچ ارشادی نکرده و فی الحال میبینیم که شیعیان خمس را اضافه کرده اند … فتوای ازدواج با ۱۰۰۰ زن را صادر کرده اند و اذان را دنباله دار کرده اند و روز به روز بر اذان اضافه میکنند که در حال حاضر در بعضی شهرهای عراق، جدای شهادت به ولایت حضرت علی نام اهل بیت را نیز در آن داخل کرده اند و ۵ وعده نماز را به ۳ وعده تقلیل داده اند ولی این امام قدر قدرت و ذی قیمت، خم به ابروی مبارک نیاورده؛ تو گویی دین شیعیان همان دینی است که خداوند در موردش میفرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»

ب: « أَبِی عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلّا وَ لِلّهِ فِیهَا الْحُجّهُ یُعَرّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ یَدْعُو النّاسَ إِلَى سَبِیلِ اللّهِ‏» = «امام صادق علیه السلام فرمود: زمین از حالى به حالى نگردد جز آنکه براى خدا در آن حجتى باشد که حلال و حرام را به مردم بفهماند و ایشان را به راه خدا خواند.» (الکافی ج۱ ص۱۷۸ باب: أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّهٍ؛ روایه:۳)
خب جواب دهید که این امام شما در طی این ۱۲۰۰ سال کدام حلال و حرام را به شما فهمانده است!!! در حال حاضر در بین مراجع شیعه اختلاف شدیدی است در بارۀ قمه زنی … عده ای آن را تحریم کرده اند وعده ای آن را پر فضیلت میدانند … چرا آن امام این مشکل را حل نمیکند و حلال و حرام را به مردم نمی فهماند؟؟؟؟؟؟

پ: « عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْیَنَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ ع مَنْ لَمْ یَعْرِفْ شَیْئاً هَلْ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ قَالَ لَا» = «عبدالاعلى گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم کسى که چیزى را نشناسد مسؤلیتى دارد؟ فرمود: نه»(الکافی ج۱ ص۱۶۴ باب: حُجَجِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ؛ روایه:۲)
ت: « أَبِی عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ مَا حَجَبَ اللّهُ عَنِ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ‏» = « امام صادق فرمود: هر چه را خدا از بندگان پوشیده داشته از گردن ایشان ساقط است .» (الکافی ج۱ ص۱۶۴ باب: حُجَجِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ؛ روایه:۳)
«ابْنِ أُذَیْنَهَ قَالَ حَدّثَنَا غَیْرُ وَاحِدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنّهُ قَالَ لَا یَکُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتّى یَعْرِفَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمّهَ کُلّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ وَ یَرُدّ إِلَیْهِ وَ یُسَلّمَ لَهُ ثُمّ قَالَ کَیْفَ یَعْرِفُ الْ‏آخِرَ وَ هُوَ یَجْهَلُ الْأَوّلَ‏»=«یکى از دو امام باقر و صادق علیه السلام فرمود: بنده خدا مؤمن نباشد تا آنکه رسولش و همه ائمه و امام زمانش را بشناسد و در امورش به امام زمانش رجوع کند و تسلیمش باشد، سپس فرمود: چگونه ممکن است کسى امام آخر را (که امام زمان اوست) بشناسد و امام اول را نشناسد.» (الکافی ج۱ ص۱۸۰ باب: مَعْرِفَهِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَیْهِ؛ روایه:۲)
ابتدا اینکه امام زمان خیالی شیعیان بر بندگان پوشیده است پس معرفت داشتن به چنین امامی بر احدی واجب نیست!!! و من نمیتوانم در امورم به این امام رجوع کنم!!!

دوم: کجاست این امام زمان شیعیان تا به آنها بگوید که: دست به دامان اهل بیت شدید، دست به دامان فلان پیر و شیخ شدید … دیگر چه کار به درخت بدبخت دارید که او را با میخ سوراخ سوراخ کردید تا حاجتتان را بدهد!!؟؟؟ چرا شیعیان را از این اعمال جاهلانۀ بدتر از اعمال جاهلیت باز نمی دارد؟؟!
یکی مانند آیت الله حاج آقا حسین قمی نماز جمعه را در زمان غیبت، واجب عینی میدانست، دیگری مانند شیخ عبدالنّبی عراقی، نماز جمعه را در غیبت امام، حرام قطعی میشمارد!!! چرا این امام ذو الکرام نمی آید تا خاتمه دهد به این اوهام؟

۸٫ بعد از اینکه مهدی مرد چه میشود؟ مردم با چه کسی بیعت کنند؟ بعد از مهدی امام کیست؟؟؟
۹٫شیعیان دیگری هم هستند که به امامان کمتری عقیده دارند و هر کدام از این فرقه های شیعه، امام زمانی غیر از امام زمان امامیه دارند که اتفاقاً امام اکثر آنها نیز در غیبت به سر می برد و قرار است ظهور کند!! (سبحان الله! چه اندازه امام زمان غائب داریم که قرار است ظهور کنند!)

۱۰٫ حضرت صادق -علیه السلام- پس از خود فرزند خود اسماعیل را برای امامت تعیین کرد، و حضرت هادی امام دهم فرزند خود سید محمد را برای امامت تعیین کرد، و اتفاقاً حضرت اسماعیل و حضرت سید محمد هر دو قبل از وفات پدر از دنیا رفتند و معلوم شد حضرت صادق و حضرت هادی از شخص امام پس از خود اطلاعی نداشته‌اند، و نمی‌دانستند امامان پس از خودشان کیست!

۱۱٫ حضرت علی علیه السلام می فرماید: بزودى دو گروه به سبب من هلاک شوند.
یکى، دوستى که در دوستى من افراط کند و این دوستى او را از راه حق دور سازد و دیگر، دشمنى که در دشمنى من افراط کند و دشمنى با من او را از راه حق دور سازد. بهترین مردم کسانى هستند که راه میانه را برگزیدند، پس همراه آنان باشید، همراه جماعت بزرگتر. زیرا دست خدا با جماعت است و از تفرقه حذر کنید، زیرا کسانى که از جماعت کنارى مى گیرند طعمه شیطان اند مانند گوسفندى که از گله جدا مى افتد و گرگ او را بر مى درد. آگاه باشید، هر که مردم را به این شعار دعوت کند، بکشیدش اگر چه زیر این عمامه باشد.  (نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷)
چرا حضرت علی علیه السلام نمی گوید: پیرو امام زمان خود باشید؟ طبق این قول، شیعیان که در حال حاضر اقل هستند باید به سواد اعظم مسلمین یعنی اهل سنت و جماعت که اکثر هستند بپیوندند وگر نه طعمۀ شیطان خواهد بود!

۱۲٫ از زمان حضرت عیسی تا پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلّم هیچ نبی و امامی (امام با تعریف شیعه) نبوده و خداوند میفرماید:«قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ  (المائده: ۱۹) = فرو فرستاده ما پس از دوران نبودن پیغمبران نزد شما آمده و برایتان بیان میکند.»
حضرت علی نیز می فرماید:«أَرْسَلَهُ عَلَى حِینِ فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ= خدای تعالی هنگامی او را فرستاد که مدتی هیچ پیامبری ارسال نشده بود» (نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳)
پس آیا میتوان گفت کسانی که بعد از حضرت عیسی تا زمان پیامبر ما از دنیا رفته اند به مرگ جاهلیت مرده اند؟ کار به مسیحیانی که دین را تغییر دادند نداریم منظور ما مسیحیان مخلص و متدین به دین بدون تحریف است!! آنها چه گناهی داشتند که هیچ امام معصومی نداشتند تا او را بشناسند و به امامتش معترف شوند!!؟

۱۳٫ بسیاری از بزرگان شیعه که از راویان معتبر آنها نیز هستند! امامت را قبول نداشته یا امام زمان خود را نمی شناختند، مثلاً:
الف:امام صادق در مورد زراره می گوید:« اگر مریض شد حالش را نپرسید، اگر مُرد در تشییع جنازه اش شرکت نکنید، کسی با تعجب پرسید: زراره ؟ فرمودند بله زراره، از یهود و نصاری بدتر است، کسی که گفته است خداوند یکی از سه تاست ( ثالثُ ثَلاثه عقیده مسیحیان است) خداوند سرنگون کند زراره را، وفرمودند: زراره در امامت من شک کرد!!» (رجال کشی ص۱۳۸)

ب: (ابو بصیر) روزی از موسی کاظم پرسید: «اگر مردی بازن شوهر داری ازدواج کند چه حکمی دارد؟» امام فرمودند:« سنگسار میشود البته اگر کسی چیزی نداند عیبی نیست » ابوبصیر استهزاء کنان گفت:« طوری که معلوم میشود دوستمان هنوز علمش کامل نشده! » (رجال کشی ص۱۵۴)
پ: روزی ابن ابویعفور با أبو بصیر(لیث ابن البختری) درباره دنیا گفتگو میکردند ابوبصیر گفت:« اگر دوست شما(امام جعفر صادق علیه السلام ) دسترسی پیداکند دنیا را به کس دیگری نخواهد داد!! » (رجال کشی ص۱۴۵)

پ: نوبختی در فرق الشیعه (ص ۵۲، چاپ سال ۱۹۳۱) روایت می کند که: عمربن رباح از جعفر؛ در مورد مسأله ای سوالی پرسید، و او جواب او را داد. سپس نزد او آمد و دوباره این سوال را از او پرسید ولی این بار جوابی بر خلاف جواب قبلی به او داد!! پس به أبو جعفر گفت: این بر خلاف جوابی است که سال گذشته در جواب این مسأله به من دادی.
أبو جعفر گفت: جواب ما در سال گذشته به خاطر تقیه اینگونه بود. پس عمربن رباح در مورد صداقت أبو جعفر و امامت او مشکوک شد و با یکی از یاران أبو جعفر به نام محمدبن قیس روبرو شد و به او گفت: من از أبو جعفر در مورد مسأله ای سوال نمودم، و او جوابی به من داد که سال بعد در قبال همین مسأله جواب دیگری به من داد که بر خلاف جواب سال پیش بود و وقتی من به او گفتم چرا چنین کردی؟ گفت که من این کار را به خاطر تقیه انجام دادم. در حالیکه خداوند شاهد است که من هنگامی که نزد او آمدم و این سوال را از او پرسیدم، کاملاً آمادۀ پیروی نمودن از فتوای او بودم و اینکه حتماً فتوای او را به کار بندم، اما می بینم که او به من می گوید که به خاطر تقیه آن را به تو گفتم و این حال و وضع من است. پس محمدبن قیس به او گفت: شاید هنگامی که تو از او سوال نموده ای، در مجلسی که تو حضور داشته ای کسی بوده که او تقیه ی آن شخص را نموده است. اما او گفت که: در هیچ کدام از دو باری که نزد او رفتم کسی غیر از من نزد او نبود اما هر بار جوابش از روی پنهان کاری بود و او جواب سال قبلش را حفظ نکرده بود تا جوابی مثل آن را به من بدهد، پس او از امامت خارج گشته است. و گفت که: کسی که برای من فتوای باطل بدهد، امام من نیست.)  و اشخاصی دیگر نیز هستند مثلاً: حسن بن سماعه و بنی فضال و عمر بن سعید و غیرهم من رواه

ت:در میان روایان ثقۀ اهل تشیع تعداد زیادی از واقفیه وجود دارند که در امامت ” موسی کاظم” توقف کرده اند و امامی را بعد از این امام قبول ندارند.
۱۴٫ نه تنها راویان بلکه خود ائمه نیز به امامت خودشان معترف نبوده اند!!!
الف: «عن سعید الأعرج أنه قال:کنا عند أبی عبد الله فاستأذن رجلان، فأذن لهما فقال أحدهما: أفیکم إمام مفترض الطاعه ؟ قال جعفر: ما أعرف ذلک فینا !قال: بالکوفه قوم یزعمون أن فیکم إماماً مفترض الطاعه، وهم لا یکذبون أصحاب ورع واجتهاد.. منهم عبد الله بن یعفور وفلان وفلان، فقال أبو عبد الله: ما أمرتهم بذلک، ولا قلت لهم أن یقولوه ! ثم قال: فما ذنبی ! واحمر وجهه وغضب غضباً شدیداً، قال: فلما رأیا الغضب فی وجهه قاما فخرجا .. » (رجال الکشی: ص۴۲۷ )

سعید بن الاعرج مى گوید:«ما نزد ابى عبدالله بودیم که دو مردى اجازه دخول خواستند به آنها اجازه ورود داده شده .یکى از آنها سوال کرد آیا بین شما امام واجب الاطاعه ای هست» امام صادق مى گوید: «خیر من کسى را در بینمان نمى شناسم.» مرد گفت:« در کوفه اقوامى هستند که مى گویند در بین شما امام واجب الاطاعه وجود دارد وآنها دروغ نمى گویند اهل راى واجتهادند واز آنها عبدالله بن یعفور وفلان وفلان هستند.» امام صادق مى گوید: «ما آنها را به این چیز امر نکردیم و چنین چیزى به آنها نگفته ایم که بگویند.سپس مى گوید گناه من چیست؟ واز غضب شدید صورتش سرخ شده بود وقتى دیدند که غضبناک شده بلند شده ورفتند.»

ب: فضیل بن مرزوق میگوید: از عمر بن علی و حسین بن علی دو عموی امام جعفر صادق پرسیدم آیا در میان شما اهل بیت کسی وجود داردکه اطاعت او واجب باشد و این امر را بدانید؟ و چنانکه کسی این امر را درباره او بداند و بمیرد(در حالی که آن را نپذیرفته باشد)به مرگ جاهلیت بمیرد؟
گفتند: (لا والله ما هذا فینا من قال هذا فینا فهو کذاب)= نه به خدا،چنین فردی در میان ما نیست و هر کس درباره ما چنین سخنی بگوید دروغگوست.
می‌گوید: به عمر بن علی گفتم: «خداوند تو را رحمت کند. این جایگاه [والایی] است. آنها گمان می‌کنند که پیامبر صلی الله علیه وسلّم به علی وصیت کرد و علی به حسن و حسن به حسین و حسین به پسرش علی [سجاد] و علی به پسرش محمد بن علی [امام باقر] وصیت کرده‌اند.»
گفت: «به خدا قسم پدرم از دنیا رفت در حالی که حتی دو حرف هم برایم وصیت نکرد. آنها را چه شده است؟ خداوند آنها را بکشد! اینها از مال و نام ما روزی می‌خورند. این خنیس است. خنیس حر! این خنیس عجب آدمی است!»
گفت: به او گفتم: «منظورت معلّی بن خنیس است؟» گفت: «آری. معلی بن خنیس. به خدا قسم در بسترم بسیار فکر کردم. از مردمی که خداوند عقلهایشان را پوشیده است، تعجب می‌کنم تا جایی که معلی بن خنیس آنها را گمراه کرده است.»
(جزء ابن عاصم اصفهانی ص  ۱۲۴ با سند صحیح)

۱۵٫در آن واحد چندین امام با هم وجود داشته اند مثلاً حضرت علی و حسن و حسین و زین العابدین با هم بوده اند! کدام امام باید با دیگری بیعت کند؟ و در آن دوران باید به کدام امام معرفت میداشتند تا از مرگ جاهلیت نجات پیدا می کردند؟

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …