حاکم در مستدرک، این حدیث را روایت کرده است: «هنگامی که حضرت آدم مرتکب خطا شد و از وی خطایی سر زد، به بارگاه خداوند عرض کرد: ای خدا! به میمنت و آبروی محمد صلی الله علیه و سلم خطایم را عفو کن. خداوند فرمود: چگونه محمد صلی الله علیه و سلم را شناختی؟ حضرت آدم گفت: نظرم بر پایههای عرش افتاد که در آنچا چنین نوشته بود «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ» من از دیدن آن فهمیدم، نام کسی را که با نام خود همراه کردهای، حتماً محبوبترین مخلوقات نزد تو خواهد بود، خداوند فرمود: راست گفتی و اگر محمد نبود من تو را هم خلق نمیکردم».
حاکم پس از نقل این حدیث اظهار داشته است: این حدیث صحیح است. علامه ابن تیمیه این قول حاکم را نقل کرده مینویسد:
«وأما تصحیح الحاکم لمثل هذا الحدیث وأمثاله، فهذا مما أنکره علیه أئمه العلم بالحدیث وقالوا: إن الحاکم یصحح أحادیث وهی موضوعه مکذوبه عند أهل المعرفه بالحدیث… وکذلک أحادیث کثیره فی مستدرکه یصححها، وهی عند أئمه أهل العلم بالحدیث موضوعه»([۱]).
«صحیح دانستن حاکم، اینگونه احادیث را مسئلهای است که ائمه حدیث آن را انکار کردهاند و گفتهاند: حاکم، بسیاری از احادیث دروغ و موضوع را صحیح میگوید. همچنین حاکم در مستدرک، احادیث بسیاری آورده و آنها را صحیح گفته در حالی که نزد علمای حدیث موضوع اند».
علامه ابن تیمیه از کتاب ابوالشیخ اصفهانی یاد میکند و مینویسد:
«وفیها أحادیث کثیره قویه صحیحه وحسنه وأحایث کثیره ضعیفه موضوعه واهیه وکذلک ما یرویه خیثمه بن سلیمان فی فضائل الصحابه وما یرویه أبونعیم الأصبهانی فضائل الخلفاء فی کتاب مفرد فی أول حلیه الأولیاء وما یرویه أبوبکر الخطیب وأبوالفضل بن ناصر و أبوموسى المدینی وأبوالقاسم بن عساکر والحافظ عبدالغنی وأمثالهم ممن له معرفه بالحدیث».
«و در آن احادیث بسیاری است که قوی و حسناند و بسیاری ضعیف، موضوع و مهملاند و همچنین احادیثی که خیثمه ابن سلیمان در فضایل صحابه بیان میکند و آن احادیثی که ابونعیم اصفهانی در کتاب مستقلی و در اول حلیه الأولیاء در فضایل خلفا روایت میکند و نیز روایاتی که ابوبکر خطیب و ابوالفضل و ابوموسی مدینی و ابن عساکر و حافظ عبدالغنی و غیره و مانند آنها روایت میکنند».
ابونعیم، خطیب بغدادی، ابن عساکر، حافظ عبدالغنی و… ائمه حدیث و روایت بودند، ولی با وجود این در فضایل خلفا و صحابه احادیث ضعیفی، بیتکلف روایت میکردند؛ علت آن این بود که عموماً این مسئله شایع شده بود که احتیاط و شدت تحقیق فقط در احادیث مربوط به حلال و حرام باید عملی شود و علاوه بر آن در روایات دیگر فقط ذکر سلسله سند کافی است و نیازی به تحقیق و نقد و بررسی نیست. در موضوعات ملا علی قاری مرقوم است:
واعظی در بغداد این حدیث را بیان کرد: «روز قیامت خداوند متعال آن حضرت صلی الله علیه و سلم را همراه با خود بر عرش مینشاند». چون امام ابن جریر طبری این را شنید، شدیداً ناراحت شد و بر دروازۀ خانۀ خود این جمله را نوشت: «برای خدا هیچ همنشینی نیست» مردم عوام بغداد بسیار ناراحت شدند و آنقدر بر خانۀ امام سنگ زدند که دیوارها فرو ریخت([۲]).
در اینجا نکتهای قابل توجه است و آن اینکه مسلّماً در فن حدیث و روایت، احدی ماهرتر از امام بخاری و مسلم پیدا نشده است. ارادت، خلوص و علاقهای که به رسول اکرم صلی الله علیه و سلم داشتند، از این جهت بر تمام محدثین برتری داشتند، با وجود این دربارۀ فضایل و مناقب روایات مبالغهآمیزی که در بیهقی، ابونعیم، بزاز، طبرانی و غیره وجود دارند، در بخاری و مسلم اثری از آنها نیست، حتی این قبیل احادیث که در نسائی، ابن ماجه، ترمذی و غیره یافت میشوند، در صحیحین وجود ندارد. از این قضیه ثابت میشود که هرقدر رتبۀ نقد و تحقیق بالاتر رود، از روایات مبالغهآمیز کاسته میشود، مثلاً این روایت را که وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و سلم متولد شدند چهارده برج از ایوان کسری فرو ریخت، آتشکده فارس خاموش شد، «بحیره طبریه»([۳]) خشک گردید، بیهقی، ابونعیم، خرائطی، ابن عساکر و ابن جریر روایت کردهاند. اما در صحیح بخاری و مسلم بلکه در هیچ کتابی از صحاح سته موجود نیست. کتابهایی که در سیرت نوشته شدند، بیشتر از همین نوع کتب (طبرانی، بیهقی، ابونعیم و غیره) مأخوذند. به همین لحاظ به کثرت، روایات ضعیفی در آنها موجود است و برهمین اساس، محدثین اظهار داشتهاند که در سیره هرنوع روایات موجود است. اصولی که محدثین تهیه و تنظیم کردهاند در روایات سیرت به آنها توجه نشده است.
اولین اصل محدثین این است که سلسلۀ روایت تا عین واقعه جریان تداوم داشته و منقطع نشود. اما دربارۀ حالات ولادت آن حضرت صلی الله علیه و سلم هرچه روایت وجود دارد، اکثر آنها منقطعاند. هیچیک از اصحاب در زمان ولادت ایشان در سنی قرار نداشت که بتواند روایتی را نقل کند، از همه بزرگتر حضرت ابوبکر صدیق است، او از رسول اکرم دو سال کوچکتر بود. بر همین اساس، هر تعداد روایت که دربارۀ میلاد مسعود وارد شده، اکثر آنها غیر متصلاند و به همین لحاظ، روایات بیاساس در این باره شایع گردید؛ مثلاً ابونعیم از مادر آن حضرت صلی الله علیه و سلم روایت کرده: وقتی ایشان متولد شدند، پرندگان بسیاری به خانه آمدند که منقارشان از زمرد و پرهایشان از یاقوت بود. سپس ابر سفیدی آمد و رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را با خود برد و ندایی به گوش رسید که این طفل را به مشرق و مغرب و تمام دریاها ببرید تا تمام مردم او را بشناسند([۴]).
بیشترین قسمت مغازی از امام زهری منقول است، ولی اکثر روایات او که در سیره ابن هشام و طبقات ابن سعد و غیره مذکوراند، منقطع هستند.
[۱]– کتاب التوسل / ۱۰۱ طبع المنار – تذکرۀ الحفاظ ذهبی، تذکره حاکم.
[۲]– موضوعات ملاعلی قاری طبع دهلی /۱۳٫
[۳]– دریاچهای در شمال فلسطین.
[۴]– این روایت را مواهب لدنیه روایت کرده است و در آن، سخنان مبالغهآمیز دیگری نیز وجود دارد، من فقط قسمتی از آن را ذکر کردم.