اولین و مهمترین امر در این بحث این است که معلوم و آشکار گردد که ملت عرب با جنگ و غارتگری چه نسبتی دارد؟ هر ملتی دارای خصوصیات ویژهای است که اخلاق و عادات، رسوم و معاملات، اوصاف و محاسن، معایب و نقاط ضعف، و خلاصه تمام زندگی اجتماعی و ملی آن، از همانجا سرچشمه میگیرد. بنابراین، مهمترین شاخصه اجتماعی در میان اعراب، «جنگ و غارتگری» بود و انگیزۀ آن را چنین بیان میکنند که سرزمین عرب سرزمین بایر و ویرانی بود، در آنجا هیچ نوع محصولی به دست نمیآمد، مردم بیسواد و نادان بودند، تمام کالای زندگی آنان منحصر در گوسفند و شتر بود که از شیر و گوشت آنها میخوردند و از پشم و موی آنها لباس تهیه میکردند، ولی این کالای گرانبها نیز نصیب هرکس نشده بود و یا عامه مردم در حد بسیار پایینی از آن برخوردار بودند.
از این جهت، جنگ و غارتگری و تعدّی و تجاوز به حقوق دیگران را آغاز کردند و بزرگترین وسیلۀ امرار معاش، بلکه یگانه وسیلۀ آن، چپاول و غارت قرار گرفت. ابوعلی قالی در کتاب «الأمالی» مینویسد:
«وذلک أنهم کانوا یکرهون أن تتوالى علیهم ثلاثه أشهر لا تمکنهم الإغاره فیها لأن معاشهم کان من الإغاره»([۱]).
«برای این که آنها نمیپسندیدند که بر آنها سه ماه پیاپی بگذرد و در این سه ماه دست به چپاول و غارتگری نزنند، زیرا تنها وسیلۀ معاش آنان همین بود».
چون بیشتر در غارتگری، گوسفند به دست میآمد و گوسفند را به عربی «غنم» میگویند. از این جهت، مالی را که از این طریق حاصل میشد «غنیمت» نام نهادند([۲]). سپس این عنوان به قدری توسعه یافت که وقتی تاج و تخت قیصر و کسری به دست مسلمانان افتاد، بر آن نیز عنوان «غنیمت» گذاشته شد، و رفته رفته این عنوان محبوبترین، روشنترین و افتخارانگیزترین لفظ تاریخ ادبیات عرب قرار گرفت. امروز نیز هنگامی که یک فرد عرب با یکی از عزیزان و دوستان خود در وقت سفر خداحافظی میکند چنین میگوید: «سالماً غانماً» یعنی با سلامتی و با غنیمت برگردی. در زبان ما (زبان اردو) نیز به عزیزترین چیز «غنیمت» میگویند. مثلاً: میگویند تشریفآوری شما «غنیمت» بزرگی است و این از همان عنوان عربی اخذ گردیده است.
جنگ و غارتگری برای رفع نیازهای زندگی، میان تمام اعراب عام شده بود و تمام قبایل یکدیگر را مورد غارت و حمله قرار میدادند و اموال یکدیگر را به تاراج میبردند. فقط در موسم حج به پاس احترام ماههای حج و بر حسب عقیدۀ مذهبی، چهار ماه را استثنا کرده و به آنها «اشهر حرم» (ماههای حرام) میگفتند که در آن چهار ماه، از جنگ و غارتگری اجتناب میکردند. اجتناب از چپاول و غارتگری در سه ماه پیاپی باعث معطلشدن زندگی آنان میشد. از این جهت، رسم «نسیء» را ایجاد کردند، یعنی این ماهها را بر حسب ضرورت با ماههای دیگر جا به جا میکردند. حافظ ابن حجر در شرح صحیح بخاری در تفسیر سوره توبه مرقوم میدارد:
«کانوا یجعلون المحرم صفراً ویجعلون صفرا المحرم لئلا یتوالی علیهم ثلاثه أشهر لا یتعاطون فیها القتال… إلخ» (فتح الباری ۸ / ۲۴۳).
«آنها محرم را به جای صفر و صفر را به جای محرم قرار میدادند تا سه ماه پیاپی از جنگ محروم نمانند».
[۱]– کتاب الأمالی ۱ / ۶٫
[۲]– این نظر شخصی مؤلف است و از کتب لغت تأیید این مطلب به دست نیامد.