برخی از اقوال در مورد تقلید علما(۵)

قول هشتم:

بعضی دیگر از علما با استناد به حدیث:« اقتدوا باللذین من بعدی ابی بکرو عمر».([۱])و ([۲]) فقط تقلید از ابوبکر و عمر  رضی الله عنهما را جایز دانسته‌اند و تقلید از غیر آن را جایز نمی‌دانند.([۳])

 

 

([۱])(صحیح): ابوداود (ش۴۶۰۹) / ترمذی (ش۲۶۷۶) / ابن ماجه (ش۴۲۰) / بیهقی، السنن الکبری (ش۲۰۸۳۵) / طبرانی، المعجم الکبیر (ج۱۸ص۲۴۵و۲۴۶) و مسند الشامیین (ش۱۳۷۹) / ابن حبان (ش۵) / دارمی (ش۹۵) / طحاوی، شرح مشکل الآثار (ج۳ص۱۴۱) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۴۰ص۱۷۹) / احمد (ش۱۷۱۴۴و۱۷۱۴۵) / تمام رازی، الفوائد (ش۳۵۵) / ابن ابی عاصم، السنن (ش۵۴و۵۶و۵۷) / محمد بن نصر مروزی، السنن (ش۶۹و۷۰) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ش۱و۲) و حلیه الاولیاء (ج۵ص۲۲۰وج۱۰ص۱۱۴) / ابن بشران، امالی (ش۵۶) / آجری، الشریعه (ص۴۴) و الاربعون حدیثا (ش۸) / فسوی، المعرفه و التاریخ (ج۲ص۳۴۴) / ابوعمرو الدانی، السنن الوارده فی الفتن (ش۱۲۳) / لالکائی، اعتقاد اهل السنه (ش۸۰و۸۱) / مشیخه ابن البخاری (ج۱ص۱۳۵) / ابوالفضل المقریء، احادیث فی ذم الکلام و اهله (ج۴ص۲۶) از طریق (خالد بن معدان و یحیی بن جابر و ضمره بن حبیب) روایت کرده اند: «حدثنی عبدالرحمن بن عمرو السلمی وحجر بن حجر الکلاعی قالا: أتینا العرباض بن ساریه وهو ممن نزل فیه «وَلَا عَلَى الَّذِینَ إِذَا مَا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ» فسلمنا وقلنا: أتیناک زائرین وعائدین ومقتبسین.. فقال العرباض صلى بنا رسول الله (صلی الله علیه وسلم) ذات یوم ثم أقبل علینا فوعظنا موعظه بلیغه ذرفت منها العیون ووجلت منها القلوب فقال قائل یا رسول الله کأن هذه موعظه مودع فماذا تعهد إلینا فقال (صلی الله علیه وسلم): أوصیکم بتقوى الله والسمع والطاعه وإن عبدا حبشیا فإنه من یعش منکم بعدى فسیرى اختلافا کثیرا فعلیکم بسنتى وسنه الخلفاء المهدیین الراشدین تمسکوا بها وعضوا علیها بالنواجذ وإیاکم ومحدثات الأمور فإن کل محدثه بدعه وکل بدعه ضلاله.» وعرباض بن ساریه السلمی صحابی جلیل می‌باشد که نیازی به ترجمه نیست. و عبدالرحمن بن عمرو بن عبسه السلمى: امام ذهبی می‌گوید: «صدوقٌ» و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است و امامان ترمذی و ابن حبان و حاکم هم احادیثش را «تصحیح» کرده‌اند و امام ابن حجر می‌گوید: «مقبولٌ» و امام ابن القطان فاسی می‌گوید: «لایصح لجهاله حاله» اما امام حافظ عراقی در جوابش گفته است: «معروف العین والحال معاً» و امام ابونعیم درباره‌ی عبدالرحمن بن عمرو السلمى وحجر بن حجر گفته است: «من معروفی تابعی الشام» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۶ص۲۳۷) و تقریب التهذیب (ش۳۹۶۶) / حافظ عراقی، ذیل میزان الاعتدال (ج۱ص۱۴۶) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ج۱ص۳۶)]. وحجر بن حجر الکلاعى: امام حاکم حدیثش را «تصحیح» کرده و گفته که: «کان من الثقات» و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است و امام ابونعیم درباره‌ی عبد الرحمن بن عمرو السلمى وحجر بن حجر گفته است: «من معروفی تابعی الشام» و امام ابن حجر می‌گوید: «مقبولٌ» و امام ابن القطان گفته است: «لایعرف» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۲ص۲۱۴) و تقریب التهذیب (ش۱۱۴۳) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ج۱ص۳۶)]. لذا این اسناد «صحیح» می‌باشد.

همچنین متابعه هم شده‌اندو ابن ماجه (ش۴۲) / بزار (ش۴۲۰۱) / ابونعیم، المستخرج علی مسلم (ش۴) / الامعجم الاوسط (ش۶۶) المعجم الکبیر (ج۱۸ص۲۴۸) / تمام رازی، الفوائد (ش۲۲۵) / ابن ابی عاصم، السنه (ش۵۵) / ابن عساکر، تاریخ دمشق (ج۳۱ص۲۷وج۶۴ص۳۷۴) از طریق (الولید بن المسلم و ابراهیم بن عبدالله بن علاء و محمد بن مروان طاطری) روایت کرده‌اند: «حدثنا عبد الله بن العلاء بن زبر حدثنی یحیى بن أبی المطاع قال: سمعت العرباض ابن ساریه یقول قال فینا رسول الله  صلی الله علیه و سلم ذات یوم فوعظنا موعظه بلیغه وجلت منها القلوب وذرفت منها العیون. فقیل یا رسول الله  صلی الله علیه و سلم وعظتنا موعظه مودع. فاعهد إلینا بعهد. فقال  صلی الله علیه و سلم: علیکم بتقوى الله والسمع والطاعه وإن عبدا حبشیا وسترون من بعدی اختلافا شدیدا فعلیکم بسنتی وسنه الخلفاء الراشدین المهدیین عضوا علیها بالنواجذ وإیاکم والأمور المحدثات فان کل بدعه ضلاله» وعرباض بن ساریه، همچنان که گفتیم صحابی می‌باشد. و عبد الله بن العلاء بن زبر هم «رجال صحیح» است. ویحیى بن أبى المطاع القرشى الشامى ابن اخت بلال الموذن: امام دحیم می‌گوید: «ثقه معروف» و امام ذهبی هم می‌گوید: «ثقهٌ» و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است و امام ابن حجر می‌گوید: «صدوقٌ و أشار دحیم إلى أن روایته عن العرباص مرسلهٌ» امّا امامان بخاری و یعقوب بن سفیان صراحتاً می‌گویند: «سمع عرباض بن ساریه» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۱۱ص۲۷۹) و تقریب التهذیب (ش) / ذهبی، الکاشف (ش۶۲۴۸) / بخاری، التاریخ الکبیر (ج۸ص۳۰۶) / فسوی، المعرفه و التاریخ (ج۲ص۳۴۵)] لذا «ثقه» بوده و این اسناد هم «صحیح» می‌باشد.

ومتابعه­ی دیگری هم دارد و طبرانی در مسند الشامیین (ش۶۹۷) از طریق (ابوالمغیره عبدالقدوس بن حجاج و اسماعیل بن عیاش) روایت کرده است: «قالا ثنا أرطاه بن المنذر عن المهاصر بن حبیب عن العرباض بن ساریه قال: وعظنا رسول الله  صلی الله علیه و سلم: بعد صلاه الغداه موعظه بلیغه ذرفت منها العیون ووجلت منها القلوب فقال رجل من أصحابه یا رسول الله کأنها موعظه مودع. فقال أوصیکم بتقوى الله والسمع والطاعه وإن کان عبدا حبشیا فإنه من یعش منکم بعدی یرى اختلافا کثیرا فعلیکم بسنتی وسنه الخلفاء الراشدین المهدیین بعدی عضوا علیها بالنواجذ». وعرباض بن ساریه صحابی جلیل بوده، و أرطاه بن المنذر هم «ثقه» و مترجم در تهذیب می­باشد ومهاصر بن حبیب الشامی الزبیدی: امام ابوحاتم رازی می­گوید: «لابأس به» و امام ابن حبان هم وی را در «ثقات» آورده است و امام عجلی هم می‌گوید: «شامی تابعی ثقهٌ» وامام ابن سعد هم می­گوید: «کان معروفاً» و امام بخاری هم وی را در التاریخ الکبیر آورده وجرحی نکرده است [بخاری، التاریخ الکبیر (ج۸ص۶۶) و مسند الشامیین (ش۶۹۷) / ابن ابی حاتم، الجرح والتعدیل (ج۸ص۴۳۹) / ابن حبان، الثقات (ج۵ص۴۵۴) / عجلی، الثقات (ج۲ص۳۰۱) / ابن سعد، الطبقات الکبری (ج۷ص۴۶۰)] و این اسناد هم «حسن» است. لذا متن روایت کاملاً «صحیح» می‌باشد. ولله الحمد.

([۲])سمعانی، قواطع الادله فی الاصول، ۲/۳۴۲   .

([۳]) همان.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …