مقدمه: دکتر میلریکی از مستبشرین فعال درزمینه دعوت به مسیحیت بود؛و از کسانی است که در مورد کتاب مقدس(انجیل)مطالعات فراوانی داشته است ودر این زمینه دانش فراوانی را کسب کرده است.اوبر اساس رشته تحصیلی که داشته است ریاضیات را خیلی دوست دارد به خاطر همین در کارهای مختلف براساس منطق عقلی عمل می کند.سرگذشت اسلام آوردنش را از زبان خودش می شنویم:
“روزی که یکی از افراد مرا دعوت به خواندن قرآن کریم کرد فقط به قصد اینکه آن را حاوی اشتباهات می پنداشتم ومی خواستم این اشتباهات را خودم بیابم تا در مناظراتی که برای دعوت مسلمانان به مسیحیت داشتم از این اشتباهات نهایت استفاده را بکنم بنابراین به مطالعه این کتاب آسمانی روی آوردم.انتظار داشتم در کتابی که قبل از ۱۴قرن نازل شده است مطالبی را درمورد محیط اطراف عربستان وبیابانهای گرم وسوزان آن حوالی مطالبی را بیابم اما برخلاف انتظارم آن را حاوی مطالبی یافتم که اصلا ً انتظارش را نداشتم….
***قرآن کتابی معجزه آمیز
قرآن را حاوی مطالبی می پنداشتم که بر پیامبر اسلام گذشته است مانند بعضی از اتفاقات تلخ از قبیل وفات همسرش خدیجه ویا وفات فرزندانش ویا…اما تعجب من زمانی بیشتر شد که در قرآن سوره ای را به نام مریم رادیدم!و در آن چنان از مقام والای حضرت مریم تجلیل شده است که در کتابهای انجیل مسیحیان نیز این مطالب یافت نمی شود.در قرآن سوره ای به نام عائشه یا فاطمه (رضی الله عنهما) وجودندارد اما در آن بیست وپنج بار نام حضرت عیسی علیه السلام ذکر شده است این در حالی است که فقط پنج بار نام حضرت محمد در قرآن وجود دارد.هنگامی که آیه ۸۲سوره نساء را خواندم تعجبم بیشتر شد زیرا در این آیه به صراحت خداوند گفته است اگر این قرآن از نزد غیر خدا نازل شده بود در آن اختلافات فراوانی را در آن مشاهده می کردند.عجیب این است که قرآن کریم قاطعانه مسلمانان وغیر مسلمانان را فرا می خواند واز آنها می خواهد اگر توانستند در این کتاب حتی اگر شده یک آیه اشتباه در آن بیابند؛درواقع نویسنده هیچ کتابی در جهان چنین جرأتی به خود نمی دهد تا کتاب خود را عاری از خطا معرفی کند اما قرآن کریم تمام افرادرا فرا می خواند تا اگر شده خطایی را بیابند که نمی یابند.چند آیه است که واقعا ً مرا تکان داده است.
در آیه ۳۰سوره انبیاء خداوند می فرماید:”أوَلَم یرَ الذّین کَفَرُوا أنّ السَّموات والأرضَ کانتا رَتقا ففتقناهما وجعلنا مِنَ الماء کُلَّ شی ٍ حی أفلا یؤمنون.” آیا کافران ندیدند که آسمانها وزمین به یکدیگر چسپیده بودند پس آن دو را از هم جدا کردیم؛وهرچیز زنده ای را از آب پدید آوردیم.این آیه درست موضوع یک تحقیق علمی است که در سال ۱۹۷۳به جائزه نوبل دست یافت.این نظریه همان تئوری انفجار بزرگ یا BIG BANG است که نتیجه این تحقیق این است که جهان موجود نتیجه یک انفجار بزرگ است که آسمانها وکهکشانها بر اثر این انفجار از هم گسیخته شده است.همچنین در آیه ای خداوند می فرماید)وماتَنَزّلت بِهِ الشّیاطین ـ وما ینبَغی لَهُم وَمَا یستطیعون ـ إنّهُم عَنِ السّمع ِ لَمَعزولون)الشعراء ویا در سوره النحل می فرماید:(فَإذا قَرأتَ القُرآنَ فَاستَعذ بالله منَ الشّیطان الرّجیم) با توجه به اینکه در زمان پیامبر به او تهمت می زدند واین آیات را از وحی شیطان می دانستند دیدن این آیات در قرآن خیلی جالب است.اگر کسی کمی تأمل داشته باشد سؤالاتی به ذهنش متبادر می شود از قبیل این که آیا معقول است که شخصی به قول کفار شیطان به او الهام بکند آنگاه به او بگوید قبل از اینکه کتاب را بخوانی باید از من به خدا پناه ببری؟؟به نظر شما این روش کتابت قرآن توسط شیطان است؟؟این آیات یکی از امور اعجازی است که در واقع جوابی است برای کسانی که نسبت به این مسأله دچار شبهه شده اند.
***قصه ابولهب در قرآن
از قصه های جالب در قرآن قصه ابو لهب عموی پیامبر است.او به شدت از اسلام متنفر بودوهمواره در پی این بود که از اهمیت این دین بکاهد؛هرگاه می دید پیامبر با غریبه ها سخن می گوید منتظر می ماند تا پیامبر سخنش را به پایان ببرد سپس به پیش آنها می آمد وبه آنها می گفت:محمد به شما چه گفت؟اگر به شما گفته است این امر سفید است پس آن سیاه است واگر به شما گفته است شب است پس بدانید که روز است؛منظور او از این حرفها فقط وفقط مخالفت با حرفهای پیامبر بود تا در دل مردم شک بیندازد،اما همین ابولهب که ده سال بعد از اینکه سوره مسد برپیامبر نازل شد مرده است (در این سوره آمده است که ابولهب به جهنم خواهد رفت به معنای دیگر یعنی اوهرگز مسلمان نخواهد شد)کافی بود که در این ده سال حتی برای یکبار هم که شده در ملأ عام ظاهر می شد وبرای اینکه با پامبر مخالفت کرده باشد به مردم می گفت:محمد می گوید من مسلمان نخواهم شد وبه آتش جهنم وارد می شود پس بدانید ای مردم من اعلام می کنم که مسلمان شده ام ؛الآن چه می گویید ای مردم آیا محمد با این ادعاها صادق است؟
کافی بود ابولهب با این کلمات برخلاف پیامبر عمل کند همانند کارهای سابقش که تماما ً برضد پیامبر بود؛یعنی این قصه مانند این است که پیامبر به ابو لهب گفته باشد تو از من متنفری،پس فرصت داری که حرفهای مرا نقض کنی!
ولی ابولهب در طی این سالها نه تنها این کار را نکرد بلکه حتی تظاهر به اسلام هم نکرد!!او ده سال کامل فرصت داشت تا در عرض یک دقیقه اسلام را نابود کند؛او می توانست ادعا کند که مسلمان شده است وبه مردم بگوید:محمد می گوید من مسلمان نمی شوم وبه آتش جهنم وارد می شوم ولی الان می خواهم مسلمان شوم پس ای مردم ببینید محمد راستگوست یا خیر؟او ادعا می کند که بر او وحی می شود آیا این وحی از جانب خداست؟
این یکی از سوره هایی است که اعجاز قرآن را می رساند چگونه پیامبر این چنین مطمئن بوده است که او مسلمان نخواهد شد؟مگر نه این است که این کلمات از جانب خدا بوده است؟از دیگر آیاتی که من آن را اعجازی از جانب خداوند می دانم موضوع رابطه یهود ونصاری با مسلمین است.قرآن می گوید یهود شدید ترین دشمن از بین مردم به مسلمانان هستند که این واقعیت را در عصر حاضر نیز ملموس است.در واقع در این آیه خداوند یهودیان را به مبارزه طلبیده است؛یهودیان طی این سالها می توانستند برای حداقل چند سال با مسلمانان رفتار نیکویی داشته باشند وبه مردم بگویند:ما با مسلمانان خوب هستیم وهیچ مشکلی نداریم اما در قرآن آمده است که ما سر سخت ترین دشمنان مسلمانان هستیم پس این قرآن اشتباه است.ولی جالب این است که در طول هزاروچهارصد سال هرگز این اتفاق نیفتاده است ونخواهد افتاد زیرا این قرآن از جانب کسی نازل شده است که علام الغیوب است.این ازاموری بود که با تدبر در قرآن کریم برای هر عاقلی نشانه آشکاری از اعجاز قرآن می باشد.ومن با تدبر در آن توانستم به راه راست هدایت شوم. والسلام.
تهیه و ترجمه: شفیق شمس