برابری میان افراد بشر، بستگی به میزان سازگاری و مشابهت آنان در خصوصیات جسمانی و رفتاری دارد. یعنی هر اندازه که این خصوصیات با همدیگر سازگارتر و به هم نزدیکتر باشند، برابری و همگونی انسانها نیز دقیقتر و بیشتر خواهد بود، و اگر با هم متفاوت باشند، نتایج مختلفی را در پی خواهد داشت.
با توجّه به این مقدمه، نمیتوان به برابری مطلق میان افراد بشر اعتقاد جازم داشت. البته ما معتقدیم که برابری واقعی، برابری در حقوق و وظائف است، زیرا همهی افراد بشر در توانائیهای بدنی و ذهنی حداقل مشابهت را با هم دارند و این مشابهت حداقلی،آنان را در فهم نظم و قوانین، فراگیری، اجرا و پذیرش آنها و بازخواست در قبال آنها توانا میسازد.
امّا واضح است که اصل خلقت بشر در استعدادها و اخلاق متفاوت است، و در نتیجه موانعی ذاتی، اجتماعی و سیاسی را در مسیر برابری مطلق قرار میدهد که در سؤالات مطرح شده نیز به برخی از این موانع اشاره شده است.
بعضی از این موانع، موقتی، بعضی دائمی، بعضی نادر و بعضی شایع و فراگیر است. امّا مهم این است که هرکدام از این موانع فقط بخشی از حقوق را در بر میگیرد و تساوی در حقوق دیگر را نفی نمیکند. امّا در زمینههای دیگر، حقوقی یکسان دارند. چنین تفاوتهایی میان انسان هوشمند و انسان کودن وجود دارد و زن نیز در خصوصیات و استعدادها و توانائیهای جسمانی با مـرد تفاوت دارد که در جای خود بحث مستقلی را در این باره خواهیم آورد. -به امید خدا-.
این موارد که در مثال اخیر ذکر شد، نمونهای از موانع ذاتی برابری مطلق هستند. امّا از جمله موانع اجتماعی یعنی موانعی که هر جامعهای بر اساس تجربه و تمرین زندگی به آن دست یافته و از لحاظ عقلی پذیرفته است که در این صفات، تفاوت وجود دارد، از جمله این موانع میتوان به برابر نبودن عالم و جاهل اشاره کرد، زیرا مردم همه بر این باورند که انسان جاهل شایستگی ریاست و مسئولیت پذیری را ندارد و نمیتوان در امور مربوط به اجتماع بر وی اعتماد کرد.
از موانع سیاسی نیز میتوان به مواردی اشاره کرد که اهل حکومت و اداره مملکت بر آن اتفاق دارند مانند اینکه بعضی گروهها را از پذیرش مسئولیتهای دولتی بنا به دلایل سیاسی یا نظامی منع میکنند و این مسئلهای است که همه ملتها بدون استثنا پذیرفتهاند. مانند اینکه به افراد بیگانه هیچگونه مسئولیت دولتی را واگذار نمیکنند و این مسئولیتها و وظایف فقط به افراد میهنی و محلی تعلق میگیرد. واگذاری حق انتخاب و ممنوعیت از برخی مشاغل نیز از جمله این موارد است. نظم و برنامه مخصوص نظامیان و اهل سیاست و منع آنان از ازدواج با زنان بیگانه جزو همین موانع سیاسی است. در حکومت اسلامی نیز اهل ذمّه از انجام برخی مسئولیتها منع میشوند و حق ازدواج با زنان مسلمان را ندارند که تفصیل این مسئله در آینده خواهد آمد.
این دو مثال اخیر را میتوان جزو موانع شرعی نیز به حساب آورد، زیرا این احکام در شریعت اسلامی ثابت است و همانگونه که خواننده محترم میداند مبتنی بر مسائل منطقی و عرف اجتماعی پسندیده است.
در نتیجه این مثالها امکان فهم قوانین [اسلام] فراهم شده و این باور حاصل می شود که برابری مطلق میان مردم امکان پذیر نیست، و حتی اعتقاد به برابری مطلق منجر به اموری خارج از توان بشر می شود و مردم را وادار به فروگذاشتن نعمتها و هدر دادن استعدادها و نیروهایشان می کند، که این مسئله فساد زشت و آشکاری است و نظام جهان در اعطای امتیازات و حقوقی که سبب آبادانی و اصلاح و پیشرفت آن می شود به آشفتگی می گراید. سقوط نظام کمونیستی که اکنون هم شاهد آن هستیم دلیل قاطع و عینی این مسئله نزد اهل عقل و حکمت است.