د) اقوال علمای سلف:
۱- از امیرالمومنین عمر بن عبدالعزیز رحمه الله روایت است که به برخی از کارگزارانش چنین می نوشت: «تو را به تقوای الهی و میانه روی در امرش و پیروی از سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم و ترک بدعت هایی که بدعتگزاران پس از رسول خدا ایجاد کرده اند و خودداری از همراهی و یاری آنها توصیه می کنم. بدان که انسان هیچ بدعتی را ایجاد نمی کند مگر اینکه پیش تر دلیلی در رد آن وارد شده است و در مورد آن تذکر داده است. پس پایبندی به سنت را بر خود لازم بگیر که به اذن خداوند سنت برای تو عصمت به همراه خواهد داشت. و بدان که هرکس به سنت ها پایبندی کند و به آنها جامه ی عمل بپوشاند، اشتباهات و لغزش ها و امور نادرست مخالف با سنت را می داند. کسانی که در علم سبقت جستند، توقف کردند و با آگاهی و بصیرت لازم دست نگه داشتند درحالی که آنها در بحث و جدال بسیار قوی تر بودند اما در این میدان وارد نشدند».[۱]
۲- ابن سیرین در مورد بدعت هشدار داده و می گوید: «کسی که بدعت را ایجاد کند به سنت مراجعه نمی کند».[۲]
۳- ایوب سختیانی رحمه الله می گوید: «هرچه بدعتگزار به اجتهاد خود بیفزاید، بیشتر از خداوند دور می شود».[۳]
۴- ابو قلابه می گوید: «انسان بدعتی را ایجاد نمی کند مگر اینکه شمشیر را بر خود حلال می کند».[۴]
۵- سفیان ثوری می گوید: «فقها می گویند: قول صحیح نخواهد بود مگر با عمل؛ و قول و عمل صحیح نخواهد بود مگر با نیت؛ و قول و عمل و نیت صحیح نخواهد بود مگر زمانی که با سنت نبوی موافق باشند».[۵]
۶- ابوالعالیه به برخی از یارانش می گوید: «اسلام را فرا گیرید و چون آن را آموختید از آن روی نگردانید؛ و راه راست را بر خود لازم بگیرید. آگاه باشید که راه راست اسلام است و از راه راست به این سو و آن سو منحرف نشوید. به سنت پیامبرتان پایبند و از بدعت ها برحذر باشید. بدعت هایی که دشمنی و کینه را میان پیروان خود ایجاد می کند».[۶]
۷- ابراهیم نخعی می گوید: «اگر اصحاب محمد بر ناخن ها مسح می کردند، در راستای کسبِ فضلِ پیروی از آنها، ناخن ها را نمی شستیم».[۷]
۸- امام شاطبی رحمه الله می گوید: «بدعتگزار خود را در جایگاهی شبیه به شارع قرار می دهد». (چرا که با ایجاد بدعت، گویا امری را به عنوان دین تثبیت می کند.)
امام دارمی می گوید: «حکم بن مبارک از عمرو بن یحیی روایت نموده که می گوید: شنیدم پدرم از پدرش روایت نموده و می گوید: «ما قبل از نماز صبح پشت در خانه عبدالله بن مسعود می نشستیم و چون از خانه خارج می شد همراه او به مسجد می رفتیم. پس ابوموسی اشعری نزد ما آمده و گفت: ابوعبدالرحمن از خانه خارج شده؟ گفتیم: نه؛ پس همراه ما نشست تا اینکه عبدالله بن مسعود خارج شود. چون از خانه بیرون آمد، همه ما برخاستیم. ابوموسی به او گفت: ای ابوعبدالرحمن، چندی پیش شاهد امری نا آشنا در مسجد بودم و البته بحمدالله چیزی جز خیر ندیدم. ابن مسعود گفت: چه دیدی؟
مردمی را دیدم که در مسجد حلقه زده و به انتظار نماز نشسته بودند و سنگریزه هایی در دست داشتند و در هر حلقه ای مردی با صدای بلند می گفت: صد مرتبه لااله الاالله بگویید و آنها نیز می گفتند. سپس می گفت: صد مرتبه سبحان الله بگویید و آنها نیز می گفتند. ابن مسعود رضی الله عنه گفت: تو به آنها چه گفتی؟ ابوموسی گفت: چیزی نگفتم. منتظر رأی و نظر تو ماندم. ابن مسعود گفت: چرا به آنها نگفتی تا بدی های خود را بشمارند و به آنها ضمانت ندادی که از خوبی های شان چیزی ضایع نمی شود. عبدالله بن مسعود به راه افتاد و ما نیز با او همراه شدیم. تا اینکه در یکی از آن حلقه ها حاضر شده و پرسید: چه می کنید؟ گفتند: ای ابوعبدالرحمن، با این سنگریزه ها اذکار و تسبیحات را می شماریم. ابن مسعود گفت: بهتر است بدی های خود را بشمارید. من تضمین می کنم که چیزی از نیکی های شما ضایع نمی شود. وای بر شما ای امت محمد، چه زود اسباب هلاکت شما فرا رسید. یاران پیامبرتان حضور دارند. هنوز لباس های پیامبرتان کهنه نشده و ظرف های شان هنوز نشکسته اند؛ سوگند به کسی که جانم در دست اوست، یا شما بر دینی برتر از دین محمد هستید و یا اینکه گشایندگان دروازه ی ضلالت و گمراهی هستید. آنها گفتند: ای ابو عبدالرحمن، به خدا سوگند، ما اراده ای جز خیر نداشتیم. ابن مسعود فرمود: چه بسیار افرادی که اراده ی خیر دارند اما بدان دست نمی یابند. رسول خدا به ما فرمودند: «قَوْمًا یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لَا یَتَجَاوَزُ تَرَاقِیَهُمْ»: «گروهی قران را می خوانند ولی قرائت شان از ترقوه (استخوان بالای سینه و زیر گردن) آنان نمی گذرد». سوگند به الله، نمی دانم شاید اکثر آن افراد از میان شما باشند. سپس از آنان روی گردانده و بازگشت.
عمرو بن سلمه می گوید: بیشتر کسانی که در این حلقه ها بودند، در جنگ نهروان همراه خوارج با ما می جنگیدند».[۸]
اولین کسی که ذکر دسته جمعی را ایجاد نموده و بدعت نهاد، معضد بن یزید عجلی و یارانش در کوفه بودند که ابن مسعود آنها را از این عمل نهی کرد و به سوی آنها سنگریزه پرتاب کرد.[۹] پس از این عمل دست کشیدند؛ اما صوفیه و روافض در زمان مأمون و پس از وی بدان روی آوردند. در مأمون گرایش به تشیع وجود داشت. او کسی بود که تکبیر دسته جمعی پس از صلوات را در مساجد بدعت نهاد.[۱۰]
و عبدالله بن ابو هزیل عنبری می گوید: «همراه عبدالله بن خباب بن ارت نشسته بودیم که می گفت: این تعداد و آن تعداد سبحان الله بگویید و و به این تعداد الله اکبر بگویید. درحالی که مشغول این امر بود، خباب از کنار وی گذشت، به وی نگاه کرد (و گویا عملکرد وی را بررسی نمود) سپس به دنبال وی فرستاد و او را نزد خود فرا خواند، پس شلاق را برداشته و با آن به سر عبدالله می زد درحالی که عبدالله می گفت: پدرم چرا می زنی؟ خباب گفت: تو امر بزرگی در دین مرتکب شدی، در امر بسیار خطرناک و مهلکی گام نهادی. این شاخ شیطان است که طلوع کرده یا بر آمده است».[۱۱]
ظهور بدعت گفتن الله اکبر به هنگام قرائت قرآن:
عبدالرحمن بن ابوبکر می گوید: «نزد اسود بن سریع نشسته بودم. مجلس او در انتهای مسجد جامع بود. پس سوره ی بنی اسرائیل (اسراء) را آغاز نمود تا اینکه به این بخش از آیه رسید که می فرماید: «وَکَبِّرْهُ تَکْبِیراً» که ناگهان صدای اطرافیان وی بلند شد؛ مجالد بن مسعود به عصایش تکیه کرده بود، چون این عده او را دیدند، گفتند: خوش آمدی، خوش آمدی، بنشین. وی گفت: با شما نمی نشینم هرچند مجلس تان نیک باشد، شما پیش تر مرتکب عملی شدید که مسلمانان آن را انکار می کنند. از آنچه مسلمانان انکار می کنند، برحذر باشید و دوری کنید».[۱۲]
[۱] – ابوداود: ۵/۱۹؛ ابن وضاح، البدع و النهی عنها، ص: ۳۰؛ ابن بطه، ابانه الکبری: ۱/۳۲۱؛ آلبانی می گوید: این روایت صحیح مقطوع است. صحیح سنن ابوداود: ۴۶۱۲
[۲] – دارمی: ۱/۸۰-۲۰۸؛ ابن بطه، ابانه الصغری، ص: ۱۳۱؛ سیوطی، الامر و الاتباع، ص: ۷۸
[۳] – ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص: ۱۸؛ سیوطی فی الامر و الاتباع و النهی عن الابتداع، ص: ۸۱
[۴] – دارمی: ۱/۵۸
[۵] – ابن بطه، ابانه الکبری: ۱/۳۳۳، ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص: ۱۱
[۶] – مروزی فی السنه، ص: ۸؛ ابن بطه، ابانه الکبری، ۱/۲۴۲
[۷] – ابن بطه، ابانه الکبری: ۱/۳۶۱؛ دارمی در همین معنا: ۱/۸۳-۲۱۸
[۸] – سنن دارمی: ۶۸، ۶۹
[۹] – مجموع الفتاوی: ۳۵/۴۱
[۱۰] – نگا: البدایه و النهایه: ۱۰/۲۷۰
[۱۱] – البدع و النهی عنها: ۲۱
[۱۲] – البدع و النهی عنها: ۱۶-۱۷