در دبیرستان «ابها»، سال اول با تمام توان میکوشیدم تا رتبه بالایی کسب کنم و برای به دست آوردن رتبه اول رقابت میکردم؛ اما خودم را برای رتبه دوم راضی کرده بودم و مجموع نمرههایم در حد ممتاز بود، ولی بعد از این همه تلاش و بیخوابی چه انتظاری داری؟ نتایج اعلام شد و من در درس انگلیسی تجدید شدم؛ انگلیسی برایم سخت بود و نمیتوانستم آن را حفظ کنم و خوب نمیفهمیدم؛ ابر سیاه غم و اندوه، مرا فرا گرفت و چند شب خواب از چشمانم پرید و از شماتت بعضی از دوستانم رنج میبردم؛ چون اصلاً چنین انتظاری نداشتم. بلکه خودم را شاگرد اول حساب میکردم؛ احساساتم جریحهدار شد و به تنگ آمدم و از بس که بیش از حد ناراحت بودم، یکی از اساتید با من صحبت کرد و مرا دلجویی داد و تشویقم نمود. من، این شعر را خواندم:
لکل شیء إذا ما تم نقصان | فلا یغر بطیب العیش إنسان |
«هرگاه چیزی کامل شود، نقصی دارد؛ پس هیچ انسانی، فریب خوبی و زیبایی زندگی را نخورد».
از آن پس، هرگاه آن ناراحتی و این شعر را به یاد میآورم، تعجب میکنم و به خود میخندم.
این ناراحتی، هیچ فایدهای به من نرساند و این اضطراب، هیچ تغییری در نتیجه نیاورد؛ بلکه اگر همچنان به آن ادامه میدادم، در امتحان نوبت دوم قبول نمیشدم. به تو میگویم: گمان مبر که وقتی شکست خوردی، غم و ناراحتی و پریشانی، تو را فوراً به موفقیت میرساند یا نتیجه را به نفع تو تغییر میدهد. نه هرگز! بلکه با غم و اندوه، پایههای شکست و مردودی را محکم میکنی.
میخواستم فوق لیسانس را در رشته علوم حدیث بگیرم و مانند همه قصد داشتم با رتبه ممتاز این مرحله علمی را پشت سر بگذارم؛ گمان میبردم پاسخها را خوب دادهام، اما رتبه ممتاز نیاوردم؛ بلکه رتبهام بسیار خوب در آمد. بیش از اندازه ناراحت شدم. دوستم به من گفت: فرض کن اصلاً فوق لیسانس نگرفتهای و به دلیلی، تز آن را ننوشتهای؟! گذشته از این رتبه ممتاز و بسیار خوب چه فرقی میکنند؟! در صورتی که نتیجه هردو، گرفتن مدرک فوق لیسانس است. او درست گفت و من آسوده گشتم. هرگاه انتظار یک امر ناگوار را داری، خودت را وادار کن تا بدترین احتمال را بپذیری، سپس تا جایی که میتوانی خود را نجات بده. اما اضطراب و خود را باختن، چیزی جز تنگدلی و نگرانی به بار نخواهد آورد. پس از فوق لیسانس تصمیم گرفتم که هرچه زودتر مدرک دکترای خود را بگیرم؛ لذا دانشنامه آن را خوب و علمی و مرتب ارائه کردم، قرار شد که خیلی زود رسالهام مورد بررسی قرار بگیرد، سپس وقت زیادی برای بررسی آن در نظر گرفته شد؛ از اینرو من آماده شدم و مانند گذشته از نتیجه ناراحت نگشتم. ما، باید بدترین احتمال را در نظر بگیریم و با آن زندگی کنیم؛ سپس به زندگی خود ادامه دهیم، طوری که گویا هیچ چیزی رخ نداده است.
هرکس از بین رفتن تمام تجارت و ثروتش را در نظر داشته باشد، از ضرر جزئی راضی خواهد بود و هر کس، کشته شدن را در نظر داشته باشد، اگر فقط زندانیش کنند، خدا را سپاس میگوید و درد و مصیبت برای او آسان خواهد بود.