روایت بعدی میگوید:
حدثنی الحسین بن محمد الاشعری، عن معلى بن محمد الزیادی ، عن الحسن بن علی الوشاء قال: حدثنا أبان بن عثمان، عن فضیل، عن أبی حمزه، عن أبی جعفر (علیه السلام): قال: بنی الاسلام على خمس: على الصلاه والزکاه والصوم والحج والولایه ولم یناد بشئ کما نودی بالولایه. الکافی للشیخ الکلینی، ج۲، ص۱۸
یعنی: اسلام، بر ۵ پایه استوار است: نماز، زکات، روزه ماه رمضان، حج، ولایت؛ و بر هیچکدامشان به اندازه ولایت، تأکید نشده است.
قران کتابی است که حد اقل باید اصول و فروع اسلام را به درستی و واضحی بیان کند. برای مثال اگر شخصی از من بپرسد اصول ایمان چیست ده ها ایه نشان میدهم که خداوند گفته است به الله و قیامت و ملائکه و پیامبران و کتابهایشان ایمان بیاورید. اگر باز بپرسد ارکان اسلامت چیست باز صدها ایه می اورم که خداوند گفته است نماز بخوانید روزه بگیرید زکات بدهید و حج انجام بدهید.
حال طبق ادعای شیعیان امامت از اصول دین است و از همه ی ارکان هم بیشتر به آن تاکید شده است برای مثال حج که اخرین رکن اسلام است در قران یک سوره ی کامل درباره اش نازل شده است و با این منطق پس باید ده ها سوره درباره ی ولایت نازل میشد و یا حد اقل ده ها ایه. ولی دریغ از یک نیمچه آیه که نام یکی از امامان شیعه در آن باشد و واضح بگوید امنوا بولایه علی و اولاده.
سوال ما از آخوندان این است که چرا این اصل مهم در قران نیست؟ ایا از مسائل فقهی و بسیار ریز هم کمتر است؟ خداوندی که درباره ی پشه و مگس مثال میزند درباره ی حیض و طلاق توضیح میدهد چرا یک ایه درباره ی ولایت هم نداد؟
خداوندی که گاو بنی اسرائیل را در یک صفحه توضیح میدهد چرا نیم ایه درباره ی شناساندن ولایت ندارد: نگاه کنید مردم میگویند خدایا کدام گاو را ذبح کنیم؟ خدا میگوید همان گاوی که نه پیر است و نه خیلی جوان بلکه متوسط است. مردم نمیفهمند. سوال میکنند. خدایا کدام گاو؟ خدا باز جواب میدهد، همان گاوی که زرد و خوش رنگ است مردم با دیدنش شاد میشوند. باز نفهمیدن، خدایا کدام گاو؟ خدا باز جواب میدهد. همان گاوی که هنوز کار نکرده است و تازه است و هنوز زمینی شخم نزده است آبیاری هم نکرده است و از هر عیبی پاک و رنگش یکدست و بدون لکه است .
ایها الشیعه آیا امامت مهم تر است یا گاو بنی اسرائیل؟
بعد از اینکه تشیع نتوانست آیه ای صریح درباره ی ولایت نشان بدهد و اینکه قبول هم کند که بوده ولی با تحریف شدن از قران حذف شده دچار تکفیر خواهد شد مجبور شد تا دست به دامان روایات جعلی و اکذوبه های تاریخی شود و استناد به احادیث ضعیف و موضوع در کتب اهل سنت کنند. در اینجا چند مورد از این روایات ضعیف را خواهیم دید…
روایاتی که مروبط به نازل شدن این ایات درباره ی علی رضی الله عنه و در غدیر میباشند از طریق ابن عباس، ابن مسعود، ابی سعید خدری، حذیفه بن الیمان، ابو هریره و عبد الله ابن ابی اوفی رضی الله عنهم میباشند که همه ی این طرق موضوع هستند و در پایین هر کدام از این روایات را با شبهه ی شیعه ذکر کرده و پاسخ خواهیم داد. و خواهید دید که شیعه برای اثبات ولایت افسانه ای اش از قران حجت ندارد از حدیث صحیح نیز دلیل ندارد و تنها میتواند از روایات متروکه و موضوع دینش را ثابت کند!!
طریق اول از ابی سعید الخدری رضی الله عنه:
شیعه میگوید:
نزول آیه بلغ ما انزل الیک من ربک در شان امیرالمومنین علیه السلام در کتب و کلام علمای اهل تسنن آمده است همانند تفسیر ابن ابی حاتم .
حدثنا ابى ثنا عثمان بن حرزاد ، ثنا اسماعیل بن زکریا ، ثنا علی بن عابس عن الاعمش ابنی الحجاب ، عن عطیه العوفی عن ابى سعید الخدری قال : نزلت هذه الایه یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی بن ابى طالب . تفسیر القرآن العظیم، ج ۴ ص ۱۱۷۲ ح۶۶۰۹ ، اسم المولف : إبی أبی حاتم الرازی ، عبد الرحمن بن محمد بن إدریس ، ناشر : المکتبه العصریه – صیدا تحقیق : أسعد محمد الطیب
ابوسعید خدری در مورد آیه ابلاغ میگوید : این آیه در شان علی بن ابی طالب نازل شده است.
سند این روایت صحیح بوده و ابن ابی حاتم نیز خود ملزم به بیان روایات صحیح السند با متن صحیح نموده است و لذا در مقدمه تفسیرش میگوید :
فتحریت اخراج ذلک باصح الاخبار اسنادا ، واشبهها متنا ، فاذا وجدت التفسیر عن رسول الله صلى الله علیه وسلم – لم اذکر معه احدا من الصحابه ممن اتى بمثل ذلک ، واذا وجدته عن الصحابه فان کانوا متفقین ذکرته عن اعلاهم درجه باصح الاسانید ، وسمیت موافقیهم بحذف الاسناد . تفسیر القرآن العظیم ، ج ۱ ص ۱۴ ، اسم المولف : إبی أبی حاتم الرازی ، عبد الرحمن بن محمد بن إدریس ، ناشر : المکتبه العصریه – صیدا ، تحقیق : أسعد محمد الطیب
صحیح ترین اخبار را از جهت سند و متن انتخاب کردم ؛ پس اگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنی در تفسیر دیدم و صحابه نیز سخنی داشتهاند سخن رسول را ترجیح دادم ، و اگر از صحابه سخنی در تفسیر نقل کردم صحیحترین آن را از جهت رتبه و درجه نقل کردم و نام موافقان آن را با حذف سند آوردهام .
پاسخ:
شیعه باز قیچی کرد!!! درست و دقیقا در ادامه ی جملات میگوید «وان کانوا مختلفین ذکرت اختلافهم وذکرت لکل واحد منهم اسنادا»
یعنی و اگر (در مساله ای اختلاف وجود داشت) و مختلف بودند اختلافشان را ذکر کردم و برای هر کدام از انها نیز سند ذکر کردم.
ایا شیعه اینطور میخواهد ولایتش را ثابت کند؟ امام عبدالرحمن بن ابی حاتم رازی میگوید که سعی کرده ام که صحیح ترین روایات را بیاورم و اگر در تفسیر ایه ای اختلاف بود نیز قول هر دو طرف را با سند می آورم. اینجا یک نکته را متوجه میشویم که چطور امکان دارد در تفسیر ایه ای اختلاف باشد و هر دو طرف مستند به احادیث باشند و هر دو طرف اختلاف نیز روایاتشان صحیح باشد؟ مگر میشود؟ پس در اینجا وجود اختلاف یعنی راست بودن یکی و اشتباه بودن دیگری.و طبق ادامه ی جمله ای که شیعه طبق معمول بی شرمانه قیچی کرد از کلام خود ابن ابی حاتم متوجه میشویم که او معتقد به این نبوده که تمام روایات تفسیرش صد در صد صحیح هستند. و اگر صحیح بودند نیازی به اختلاف در شان نزول نمی بود. و وجود اختلاف دلیل بر عدم صحت یکی از طرفین خواهد بود.
حال برویم سراغ تفسیر و حدیثی که شیعه به آن استناد کرده است. طبق جمله ای که شیعه ان را حذف کرد ابن ابی حاتم با توجه به روایاتی که وجود داشته است متوجه اختلاف در سبب نزول این ایه شده است و بر همین اساس در بسیاری از ایات و از جمله ایه ی مذکر روایات را در قسمت های وجه الاول و وجه الثانی و وجه الثالث دسته بندی کرده است. و همانطور که گفته بود اگر اختلافی بود با سند آن را ذکر میکنم تا اهل علم آن را بررسی کنند.
او در تفسیرش در وجه اول روایاتی را اورده است که تنها یک مورد از ان درباره ی نازل شدن این ایه در حق علی میباشد که ضعیف و غیر قابل احتجاج است و در دیگر روایات و همچنین در وجه الثانی روایاتی دیگر را اورده که هیچ ارتباطی با نازل شدن این ایه در حق علی ندارند.
پس به مجرد اینکه حدیثی در ان کتاب وجود داشت صحیح نخواهد بود و اهل سنت تنها دو کتاب صحیح السند دارند یعنی بخاری و مسلم و غیر از آن باید بررسی شود.
متن حدیث چنین میباشد:
۶۶۴۴- حَدَّثَنَا أَبِی، ثنا عُثْمَانُ بْنُ خُرَّزَادَ، ثنا إِسْمَاعِیلُ بْنُ زَکَرِیَّا، ثنا عَلِیُّ بْنُ عَابِسٍ، عَنِ الأَعْمَشِ ابنى الحجاب، عَنْ عَطِیَّهَ الْعَوْفِیِّ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ،قَالَ:”نَزَلَتْ هَذِهِ الآیَهُ ” یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ” فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ”.
این روایت موضوع است.
قال الألبانی فی ” السلسله الضعیفه والموضوعه ” ۱۰/ ۵۸۹ :موضوع
در بررسی سند این روایت دو راوی ضعیف وجود دارد:
على بن عابس )علی بن عابس الأسدى الأزرق الکوفى الملائى(خود ابن ابی حاتم میگوید: قال عبد الرحمن بن أبى حاتم ، عن عباس الدورى : سمعت یحیى بن معین یقول : على ابن عابس کأنه ضعیف. الجرح والتعدیل : ۶ / الترجمه ۱۰۸۵٫
رتبته عند ابن حجر : ضعیف
رتبته عند الذهبی : ضعفوه
و قال ابن حبان : فحش خطأه فاستحق الترک . المجروحین : ۲ / ۱۰۴٫
و قال أبو داود ، عن یحیى : ضعیف . سؤالات الآجری : ۵ / الورقه ۴۶٫
علی بن عابس: منکر الحدیث یحدث بمناکیر کثیه عن قوم ثقات. الکتاب : الضعفاء. المؤلف : عبید الله بن عبد الکریم بن یزید الرازی أبو زرعه.ج۱ص۲۳
سالت أبا داود عن علی بن عابس فقال : سمعت یحیى بن معین یقول : هو ضعیف. سؤالات الآجری لأبی داود – سلیمان بن الأشعث ج ۱ص۱۶۹
علی بن عابس ضعیف الحدیث واهی. أحوال الرجال ـ للجوزجانىز ج۱ص۹