۱٫فرقه گرایی همچون هر پدیده دیگری برای خودش بازاری دارد! افراد مختلفی در حال داد و ستد در آن هستند. منطق کلی حاکم در این بازار همچون هر بازار دیگری، کسب سود است. کالایی که در این بازار خرید و فروش می شود، احساسات و عواطف بشری در پوشش ظاهری دفاع از «مقدسات مذهبی» است. سوداگران این بازار برای رسیدن به سود بیشتر و پیشی گرفتن از رقیبان خودی در فرصت هایی که پیش می آید اصطلاحاً «کاتولیک تر از پاپ» می شوند و در بر افروخته شدن رگ گردنشان از یکدیگر پیشی می گیرند.
۲٫احساسات و عواطف بشری، ابتدایی ترین و بدوی ترین مشخصه های انسانی هستند. هر چه جوامع انسانی به جلو پیش رفتند برای رهایی از خشونت های ویرانگر برخاسته از احساسات و عواطف، به تعقل و عقلانیت روی آورده و تلاش نمودند که به توده های مردم یاد دهند که به جای صرف اتکاء بر احساسات و عواطف، بر اساس عقلانیت و حکمت عمل نموده و زندگی اجتماعی را مسالمت آمیزتر و مداراتر، سازند. اما از آنجاییکه احساسات و عمل نمودن بر اساس آنها جزء ذاتی بشر هستند، همیشه احتمال یکه تازی فرقه گرایان دینی و یا سکولار وجود دارد و تاریخ بشری پر از خشونت های نکبت باری است که برآمده از صدرنشینی آنهاست. از جهتی دیگر چون نبض حیات بازار فرقه گرایی، ریشه دراحساسات و عواطف دارد، آنها دشمنان تعقل و کنش های غیراحساسی اند و همیشه به دنبال روشن نگه داشتن آتش احساسات، هستند.
۳٫بازار فرقه گرایی برای رهایی از کسادی و یا گسترش بیشتر، به صورت دوره ای پرچم به خطر افتادن کالایش که در ظاهر «مقدسات مذهبی» است را علم می کند تا شاید مشتریان جدیدی را از میان مردم معتقد، به خود جلب کند. این بازار همچون هر بازار دیگری در کنار فعالیت مداوم و تکراری اش فروش های ویژه ای دارد تا هم مشتریان قدیمی اش را از دست ندهد و هم مشتریان جدیدی را به خود جلب کند.
۴٫فعالیت مستمر بازار فرقه گرایی و افزایش مداوم گستره اش در یک جامعه منوط به این است که با شگردهای مختلفی برای کالایی که عرضه می کند، احساس نیاز به کالایش را هم تولید کند. یکی از شگردهای رایج برای این مهم، برجسته نمودن و مانور دادن بر کالاهایی است که بازار فرقه ای رقیب عرضه می کند و یا بصورت تصادفی و ناآگاهانه عرضه می شوند و این قابلیت را دارند که با اتکاء بر آنها بر تنور احساسات و عواطف بشری معتقدان، در قالب دفاع از مقدسات، دمید!
۵٫ رشد و ترقی جوامع نه در فرو غلتیدن در بازار فرقه گرایان، بلکه منوط به این است که قربانی سوداگری های سرمایه داران و بازاریابانِ بازارهای فرقه ای نشوند و این مهم جزء با گذر از تقلیل گرایی های آنها، حاصل نمی شود. آنها از یک سو، کل توانمندهای انسانی را به احساسات و عواطف تقلیل می دهند و راه را بر استفاده بشر از قدرت تفکر برای رسیدن به خیر عمومی، می بندند و از سوی دیگر، کل جنبه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و اجتماعی جوامع را به اختلافات جزیی فرقه ای تقلیل می دهند و در ادامه خودشان را بعنوان تنها دلسوزان جامعه، جا می زنند.
عبدالوهاب شهلی بر