باب ما ورد من إخبار الله و إخبار النّبیّ بالقائم من طرق الخاصّه والعامّه (۱)

ما در کتاب [عرض أخبار اصول بر قرآن و عقول: ص ۶۲۳ تا ۶۴۱ و ۷۹۵ تا ۸۰۸] درباره «مهدی» در کتب أهل سنّت و سایر مسائل مربوط به وی و در کتاب حاضر (ص ۸۳ به بعد) مطالبی به اختصار گفته‌ایم و لذا ضمن جلب توجّه خوانندگان به مطالب مذکور به بررسی أحادیث این باب می‌پردازسیم:

۱- نعمانی خرافی روایت کرده از مجهولی به نام أحمد و او از مجهول دیگری به نام اسماعیل و او از مجهول دیگری به نام احمد بن منصور و او از مجهول دیگری به نام هدبه و او از مجهول دیگری به نام سعد و او از مجهول دیگری به نام عبدالله بن زیاد و او از مجهول دیگری به نام عکرمه بن عمّار و او از مجهول دیگری به نام اسحاق و او زا «أنس بن مالک» که علمای شیعه او را ضعیف می‌دانند. و امّا متن آن مدّعی است که رسول خدا فرموده: ما پسران عبدالمطّلب سادات و بزرگان اهل بهشت هستیم، و خود و حمزه و جعفر و علی و فاطمه و حسن و حسین و مهدی را نام برده است. حال کسی نیست به این آقایان بگوید از این قبیل روایت صدها بشمرید، چه فایده دارد؟ آیا می‌توان روایتی با چنین روایانی را حجّت دانست؟! به علاوه اینهمه  انبیاء مانند نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و زنانی مانند مریم که در قرآن آیاتی در شأن ایشان نازل شده هیچ کدام بزرگ اهل بهشت نیستند، ولی حمزه و جعفر از بزرگان اهل بهشت هستند؟!!.

۲- علاوه بر ضعف سند، متن آن خرافی است زیرا می‌گوید هرکس از قائم تخلّف کند به هلاکت رفته و شما خود را به او برسانید و اگرچه بر روی برف باشد و او خلیفه خداست!! (ما در صفحه۱۱۰ بیان کردیم که خلیفه خدا یعنی چه).

۳- هم خرافی و هم ضدّ قرآن و هم راویانش از غُلاه‌اند! مثلاً در این روایت می‌گوید: خدا خطاب کرد به محمّد که من راضی شدم تو بنده من باشی و علی حجّت من باشد درحالی­که قرآن [النّساء: ۱۶۵]. و نهج البلاغه (خطبه ۹۱) می‌گوید پس از پیغمبران کسی حجّت نیست. به اضافه، مگر خدا راضی نیست که دیگران بنده او باشند،  و آیا حضرت ابراهیم و سایر انبیاء بزرگ که خدا به پیامبر دستور داده که به ایشان اقتداء نماید و فرموده: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡ…﴾ [الأنعام: ۹۰]. «اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است پس (ای پیامبر) به هدایت ایشان اقتدا کن». مگر خدا راضی نیست که ایشان بنده او باشند؟!! درحالی­که خدا فرموده: ﴿ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَٰهِیمَ خَلِیلٗا﴾ [النساء: ۱۲۵]. «خداوند ابراهیم را (همچون) دوستی برگرفت». اصلاً جملات این حدیث عقلائی نیست. این راویان چون عوام بوده‌اند ندانسته‌اند چگونه ببافند، در این روایت آمده که به وسیله علی حزبُ الشّیطان از حزبُ الله تمیز داده می‌شود! آیا امروز علی  علیه السلام درمیان ماست تا دو حزب را از هم متمایز سازد؟! به نظر ما اگر علی  علیه السلام درمیان ما بود با کسانی‌که ادعای حُبّ او را دارند ولی برخلاف گفته‌هایش عمل می‌کنند، مخالفت می‌کرد.

۴- علاوه بر مجهول بودن راویانی مانند عبدالله بن محمد الصّائغ و ولید بن مسلم و غیر اینها می‌رسد به کعب الأحبارِ یهودی. و متن آن هم درباره آیه ۵۵ سوره نور است که در صفحات گذشته درباره آن توضیح داده‌ایم این روایت می‌گوید که بر خدا دشوار نیست که در آینده نیز به مؤمنین خلافت و تمکّن عطا فرماید. بدیهی است که این احتمال نامعقول نیست ولی چه ارتباطی به پسر موهوم حصرت عسکری  علیه السلام دارد؟

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …