بابُ ما ظَهَرَ مِن مُعجِزاتِهِ وفیهِ بعضُ أحوالِهِ وأحوالِ سُفرائِهِ (۱۰)

بقیّه اخباری که از باب ۱۸۲ کافی نقل شده به قرار زیر است :

۴۴ و۶۵ ۲۳- راوی آن «محمّد بن شاذان بن نعیم» مجهول الحال است. ولی باکمال تعجّب، ممقانی بدون دلیل می‌گوید چون از وُکَلا بوده پس مافوق ثقه است و به روی خود نمی‌آورد که بسیاری از وُکَلای أئمّه که لااَقلّ در وجودشان شکّی نیست و یا مدّعیان وکالت، فاسق و فاسد بودند از قبیل وکلای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام. (ر.ک. «عرض اخبار اصول…..» ص ۱۶۶) و یا «ابومنصور عِجلی» کوفی که امام باقر علیه السلام از او بیزاری جست أمّا او پس از حضرت باقر مدّعی شد که امام او را وصیّ خود نموده و می‌گفت علی و حسن و حسین و علیّ بن الحسین و محمّد باقر پیامبرانی مرسل بودند و خودش نیز پیامبر مرسلی است که نبوّت در شش نسل او خواهد بود که آخرینِ ایشان قائم است. وی از کسانی است که مسأله قائم را درمیان مسلمین رواج داد!.

۴۵ ۸- راوی آن در اینجا اسحاق بن یعقوب، مجهول­الحال است. و توقیع شماره ۱۰ جلد ۵۳ بحار را نیز با همین مضمون او نقل کرده و چون خرافی است ممقانی او را جلیل القدرخوانده و روایتی از قول او نقل کرده که امام درباره غیبت خود به او نوشته : وجه بهره بردن مردم از من در غیبت، مانند بهره بردن مردم از آفتاب پشت ابر است!! در مورد این قیاس بی‌مناسبت رجوع کنید به کتاب شریف «شاهراه اتّحاد» (بررسی حدیث ششم، ص ۱۹۹) و نیز امام گفته من أمانم برای أهل زمین همچنانکه ستارگان أمان‌اند برای أهل آسمان!! این قول کاملاً برخلاف قول حضرت علی علیه السلام (نهج البلاغه، حکمت ۸۸ و بحار الأنوار، ج۹۰، ص ۲۷۹ و ۲۸۱) است که فرموده پس از رسول خدا  صلی الله علیه و سلم، تنها أمان باقی مانده، استغفار است([۱]). دیگرآنکه ستارگان غیرذی‌شعور چگونه أمان أهل آسمان‌اند؟! معلوم می‌شود جاعل روایت تحت تأثیر عقیده منسوخ منجّمینِ قدیم بوده که أجرام سماوی را جماد نمی‌دانستند! و امامی که جناب «ابن عثمان عَمری» مدّعیِ ارتباط با وی بوده از حقائق علم نجوم چیزی نمی‌دانسته (فتأمّل).

سپس می‌گوید امام نوشته: «اِغلِقُوا بابَ السُّؤالِ عَمّا لایَعنیکُم» «درِ سؤال از چیزهایی که به شما مربوط نیست ببندید» معلوم است کسانی که از قول ناحیه نامه می‌نوشتند، جواب دادن بر ایشان مشکل بوده است!.

۵۳ ← ۱۲- در این خبر فرستاده «جعفر بن ابراهیم الیمانی» که مهمل است قصّه‌ای تعریف می‌کند که در کافی، مجهولی به نام «علیّ بن الحسین الیمانی» حکایت کرده و درباره آن باید به توضیحاتی که ذیل روایت دوّم و سوّم و نهم همین باب گفته‌ایم مراجعه شود.

اینکه به بقیه أخباری که در باب ۱۸۲ کافی نیامده، بپردازیم:

×۳۸- یکی از خویشاوندان خانواده عمری (نائب أوّل و دوّم) به نفع جدّ خویش قصّه‌ای نقل کرده که طبق معمول دلالت بر علم غیب دارد. ولی خدا به رسولِ خود بارها فرموده: «بگو من غیب نمی‌دانم» ولی عجبا که نواده او غیب می‌داند!! درحالی­که پدر این امامان یعنی حضرت علی  علیه السلام علم غیب نداشت و لذا گاهی کسانی را مسؤولیّت داد که خائن و دزد بودند و آن‌حضرت نمی‌دانست([۲]) و یا حکم مذی را از طریق یکی از أصحاب، از پیامبر پرسید([۳]). (فتأمّل)

۴۰ و ۴۱- این دو حکایت را دو فرد مجهول یعنی «أحمد بن محمّد بن عبّاس» و «محمّد بن زید بن مروان» از زبان یکی از پیروان زیدیّه گفته‌اند تا به گمان خودشان، مصداق «اَلفَضلُ ما شَهِدَت بِهِ الأعداء» باشد! و از زبان او «أبوطاهر زراری» را از وُکلا معرّفی کرده‌اند، می‌گویند: «ابن أبی سوره» که زیدی مذهب بود جوانی را دیده که به او گفته برو از فلان منزل پول بگیر و او خیال کرده که آن جوان مهدی است. در قسمتی از حدیث ۴۱ از زبان صوفیّه نیز گفته‌اند که یک صوفی در اسکندریّه با امام زمان ملاقات کرده است! أمّا از همه مهمتر آن است که در این حدیث حتّی یکی از نمایندگان مهدی موهوم هم علم غیب دارد و از ما فِی الضَّمیر و أسرار میزبانش خبر می‌دهد!!.

۴۲- راوی آن «أحمد بن محمّد بن العیّاش الجوهری» مختلّ العقل و الدّین است که او را در [تضادّ مفاتیح الجنان با قرآن: ص ۲۱۹-۲۲۲] معرّفی کرده‌ایم. در این روایت می‌گوید سرانجام بین أبوغالب الزّراری و زوجه‌اش مصالحه و آشتی برقرار شد! و لابد باید این را به حساب معجزه مهدی موهوم بگذاریم!.

[۱]– ر.ک «تضاد مفاتیح الجنان با قرآن»، ص ۱۶۷٫

[۲]– ر.ک. زیارت و زیاتنامه، ص ۲۶۸ تا ۲۷۰٫

[۳]– ر.ک. «عرض اخبار اصول….» ص ۴۱  و «تضادّ مفاتیح الجنان با قرآن» ص ۲۹۴ تا ۲۹۶٫

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …