خدای متعال خبر داده که ترس از مردم و راضی کردن آنان به بهای نارضایتی الله، از صفات منافقان است و میفرماید: ﴿لَأَنتُمۡ أَشَدُّ رَهۡبَهٗ فِی صُدُورِهِم مِّنَ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَفۡقَهُونَ١٣﴾ [الحشر: ۱۳]. «هراس شما در سینههای ایشان، بیش از هراس آنان از خدا است! این بدان خاطر است که ایشان مردمان نفهم و نادانی هستند (و عظمت خدای را درک نمیکنند)».
شاعر چه خوب گفته است:
إذا صحّ منک الود یا غایه المُنی | فکل الذی فوق التراب تراب[۱] |
«هرگاه دوستی از جانب تو ثابت شد ای کسی که غایت و نهایت آرزوها هستی، آن وقت هر چیز و هر کسی که روی خاک هستند خاکاند».
ابن رجب میگوید: «هر کس یقین پیدا کرد که هر مخلوقی که روی خاک است، خاک است، دیگر چگونه طاعت و فرمانبرداری از کسی که خاک است را بر طاعت و فرمانبرداری از پروردگارِ اربابان مقدم میدارد؟! یا چگونه خاک را با نارضایتی مالک و بخشنده و دهنده، راضی میگرداند؟ به راستی این امر چیز عجیب و غریبی است».[۲]
در این حدیثی که مؤلف آورده، مجازات کسی که از مردم میترسد و رضایت آنان را بر رضایت خدا ترجیح میدهد، آشکار میشود. همچنین در این حدیث آمده که این مجازات، گاهی در دین وی میباشد. – خدا ما را از آن پناه دهد! – چون مصیبت در دین و امور دینی انسان، عظیمتر از مصیبت در اموال و دارایی و جسم انسان است. نیز شدت ترس از مجازات گناهان به خصوص مجازات مربوط به امور دینی انسان، در حدیث مذکور وجود دارد؛ چون بسیاری از مردم گناه میکنند و آن را ناچیز میدانند و اثری از مجازات این گناه را نمیبینند و این بیچاره نمیداند که به چه بلا و مصیبتی گرفتار شده است؟ گاهی عقوبت و مجازات این گناه، در قلبش میباشد؛ همان طور که الله تعالی میفرماید: ﴿فَأَعۡقَبَهُمۡ نِفَاقٗا فِی قُلُوبِهِمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ یَلۡقَوۡنَهُۥ بِمَآ أَخۡلَفُواْ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُواْ یَکۡذِبُونَ٧٧﴾ [التوبه: ۷۷]. «خداوند نفاق را در دلهایشان پدیدار و پایدار ساخت تا آن روزی که خدا را در آن ملاقات میکنند. این به خاطر آن است که پیمان خدا را شکستند و همچنین دروغ گفتند».
بار خدایا، از ناخوشنودی تو به رضای تو و از عقوبت و مجازاتت به عفو و بخشش ات و از عذاب و خشمات به رحمتت پناه میبریم. نمیتوانیم ستایش و سپاس تو را آن گونه که خود را ستوده ای، به جا آوریم.
(برگرفته ارکتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– این بیت در دیوان عبدالغنی نابُلسی ص ۲۱۲ آمده است.
[۲]– نور الاقتباس ص ۸۹٫