ایمان و اجزاء ومراتب آن (۳)

۱۹- نکاتی در مورد این مرتبه دوم :
کسی که ایمان واجب را درخود عملی کند،یعنی واجبات الهی مانند:روزه وحج وامربه معروف ونهی از منکر و…را انجام دهدواز حرامهای شرع دوری کند مانند:زنا وشراب نوشیدن وربا خواری ودزدی کردن وخیانت وغیب کردن وتهمت زدن و…ایمان واجب را درخود عملی کرده است.
ایمان واجب وقتی به انسان فایده وسود می رساند واورا بدون مجازات به بهشت می برد که شخص مرتبه اول ایمان یعنی اصل ایمان را درخود عملی کرده باشد.

۲۰- کسی که اصل ایمان وواجب ایمان را در خود عملی کند بدون عذاب وبر طبق وعده صادق الله متعال به بهشت می رود.

۲۱- مردم دررابطه با واجب ایمان به ۲ دسته تقسیم می شوند:
أ‌.مقتصدین:یعنی کسانی که اصل ایمان وواجب ایمان را عملی نموده اند.اینان افرادیند که واجبات شرع را انجام داده واز حرامهای آن دوری کرده اند.وبدون عذاب الهی به بهشت برین می روند.
ب‌.مقصرین:اینان افرادیند که درواجب ایمان خود کوتاهی کرده وسهل انگاری نموده اند.یعنی مرتکب حرام شده وواجبات الهی را ترک کرده اند.اینان همان گناهکاران یا اهل ذنوب یا عاصی یا فاسقان امت اسلامند.اینان افرادیند که مرتکب حرام شده وواجبات مرتبه دوم را ترک کرده یا درانجام کامل آن کوتاهی کرده اند واز آن توبه نکرده ومرده اند.مومن اند به خاطر اصل ایمانی که دارند ولی فاسق اند به خاطر نقصی که در ایمان واجبشان ایجاد کرده اند.
۲۲- کسی که مرتکب گناه کبیره ای شود یا درانجام واجبی سهل انگاری کرده ویا آن را ترک کرده است وسپس قبل از وفاتش از آن توبه ای صحیح نموده است ان شاء الله خداوند متعال از او می گذرد و دیگر مورد مواخذه قرار نخواهد گرفت ودر مرتبه اول یعنی مقتصدین باقی می ماند.
۲۳- اگر کسی اصل وواجب ایمان را در خود عملی نمود اما بعضی اوقات مرتکب گناه صغیره شد ان شاء الله به وسیله حسناتش این گناهان صغیره بخشوده خواهد شد مادامی که شخص بر انجام آن اصرار نورزد وبنابراین بازهم در درجه مقتصدین باقی می مان
۲۴- مرتبه سوم:
ایمان مستحب:
مرتبه سوم از مراتب ایمان ، ایمان مستحب است وشامل انجام مندوبات وسنن وترک مکروهات ومشتبهات وبعضی از امور مباح است.
کسی که دو مرتبه قبلی ایمان را درخود محقق کرده باشد واین مرتبه را هم انجام دهد از سابقین اولین است که بدون حساب وکتاب وعذاب الهی به بهشت می روند ودرجه ومقامشان بالاتر از مقتصدین است.
۲۵- خلاصه آنچه گفته شد:
کسی که فقط اصل ایمان را درخود عملی کند.مومن ومسلمانی گناهکار است.
کسی که اصل ایمان وواجب ایمان را در خود عملی کند مسلمانی مقتصد ومومن مطلق است.
کسی که به علاوه دو مرتبه اول مرتبه سوم را در خود عملی کند از مومنان بافضیلتی است که دارای بالاترین مقامات ورتبه ها در بهشت هستند.
کسی که واجب ایمان ومستحبات ایمان را داشته باشد ولی اصل ایمانش کلاً یا جزءاً ناقص شده است کافر است وایمان واجب ومستحبش به او نفع وفایده ای نمی رسانند.
کسی که فقط اصل ایمان را داراست تحت مشیئت الهی خواهد بود.
مومنان گناهکاری که بدون توبه از این دنیا مرده اند ابتدائاً یا مآلاً به بهشت می روند.
۲۶- برخی گناهان انسان مومن را از شفاعت شافعین ونظر رحمت الهی محروم می سازد ولذا باید به اندازه گناهش عذاب ببیند ولی به خاطر اصل ایمانش او را به بهشت خواهند بود.
جهنم مکان کافران ومنافقان ومشرکان ومومنان گناهکاری است که از حساب وکتاب الهی نجات پیدا نکرده اند.ولی از این چهار گروع تنها یک گروه بیرون آورده خواهد شد آنهم مومنان گناهکاری است که اصل ایمانشان محفوظ مانده است.
ایمان زیاد وکم می شود.با انجام واجبات ومستحبات الهی زیاد می شود وبا انجام حرامهای الهی یا ترک واجبات کم وناقص وضعیف می شود وبا ارتکاب نواقض ایمان از بین می رود.
ازدیاد ایمان ونقصان آن هم در اصل ایمان است وهم در ایمان واجب ومستحب.
۲۷- اصل ایمان در قلب است وسایر اجناس قلبی از آن سرچشمه گیرد.
ارتباط باطن با ظاهر ارتباط لازم وملزوم است.
ادعای صلاح باطن با فساد ظاهر ادعایی پوچ وبی اساس است وعکس آن هم صادق است.
احکام شرعی بر ظاهر بنا می شود وقلبها وباطن انسانها به الله متعال سپرده می شود.
در اجرای احکام شرعی باید بین ایمان حکمی وایمان حقیقی فرق قائل شویم.
ایمان حکمی یعنی ظاهر شخص که بر اسلام ومسلمان بودنش دلالت می کند.
ایمان حقیقی یعنی آن ایمانی که شخص به وسیله آن از دخول یا خلود درجهنم نجات پیدا کرده وابتداءاً یا مآلاً او را به بهشت خواهد برد.
ایمان حقیقی یعنی داشتن ایمانی ظاهری وباطنی.
حداقل میزان لازم برای صحت ایمان حقیقی شخصی، داشتن اصل ایمان است.
هرکسی دارای ایمان حقیقی باشد حتماً وضرورتاً دارای ایمان حکمی است ولی عکس آن صادق نیست.
اسلام حکمی برای ترتب احکام دنیوی است.
۲۸- احکام دنیوی مجموعه ای از شعائر دینی وتعبدی مخصوص اسلام است که اگر کسی ظاهراً آنها را انجام داد حکم به مسلمان بودنش می شود اگر خالی از نواقض ایمان ظاهری باشد.
کسی که ایمان حکمی را اجرا کند مسلمان است وخون ومالش معصوم است مگر به حق اسلام.
ایمان حکمی یا همان اسلام ظاهری برای مومن واقعی بودن شخصی کافی نیست بلکه باید همراه با ایمان حکمی وظاهری ایمان حقیقی وباطنی هم وجود داشته باشد.
منافقان می توانند در قالب ایمان حکمی یا اسلام ظاهری در میان مسلمانان وجود داشته باشند.
بعضی از احکام اسلام ظاهری:
تلفظ شهادتین
نماز خواندن
تلاوت قرآن
اعتراف کردن شخص به مسلمان بودن خود
گواهی شخصی عادل ومسلمان به مسلمان بودن شخصی دیگر
حج کردن
تبعیت از پدر یا مادر مسلمان

اذان گفتن:
نشانه های ایمان حکمی یا ظاهری باید از شعائر وخصائص دین باشند نه مشترکات بین ادیان وفطرت وغریزه بشری.
استثناء کردن در ایمان مستحب است.
منظور از استثناء این است که شخص بگوید:من ان شاء الله مومن هستم.
منظور از استثناء شک در اصل ایمان نیست بلکه دوری از تزکیه نفس وترس از تکمیل نبودن ایمان واجب است.
اصل ایمان در قلب است واصل اسلام در ظاهر است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …