بعد از انقراض عصر تابعین، سرزمینهای اسلامی گسترش پیدا کرد و حوادث و وقایع بسیاری روی داد و عرب و عجم باهم اختلاط یافتند، به نحوی که به سبب آن، زبان عربی دیگر بر آن سلامت اولیهی خود باقی نماند و اجتهاد و مجتهدان زیاد شدند و روشهای آنان در استنباط تعدد یافت و مناقشه و جدل توسعه پیدا کرد و اشتباهات و احتمالات زیاد شد و به همین دلایل، فقها خود را نیازمند به این دیدند که برای اجتهاد، قواعد و ضوابط و اصولی را وضع کنند که مجتهدان در هنگام اختلاف به آنها رجوع نمایند و این قواعد و ضوابط و اصول، میزانهایی برای فقه و رأی درست باشند.
این قواعد، مستمد از اسلوبهای زبان عربی و مبادی آن، مقاصد و اسرار شناخته شدهی شریعت، مراعات مصالح از جانب شرع و روش اصحاب در استدلال بود و از مجموع این قواعد و مباحث، علم اصول فقه تکوین یافت.