ربیع بن صبیح روایت میکند که مردی به حسن بصری گفت:
ای ابا سعید؛ من چیزی را میبینم که آن را خوش نمیدارم. حسن گفت: «آن چیست؟»
گفت: کسانی را میشناسم که در مجالس تو حضور مییابند و اشتباهات غیرعمد تو را به یاد سپرده و سپس آن را برای مردم بازگو میکنند و از تو عیبجویی میکنند.
حسن بصری گفت: «برادرزاده، سخت نگیر! به تو چیزی خواهم گفت که از آن هم عجیبتر است» گفت: آن چیست؟
حسن گفت: «من نفس خود را برای جوار خداوند و به دست آوردن بهشت و نجات از آتش و همنشینی پیامبران مطیع ساختهام نه در خوشداشتِ مردم، که اگر قرار بود کسی از [سخن] مردم در امان بماند آفریدگارشان در امان میماند. حال که آفریدگار آنان از [سخنان ناروای] آنها در امان نمانده است مخلوق شایستهتر است!»