اگر به راستی ایمان دارید، بر الله توکل کنید (۳)

توکل به غیر خدا دو قسم است:

اول – توکل در اموری که جز الله کسی قدرت و توانایی آنها را ندارد؛ مانند کسانی که به مردگان و طاغوت‌ها توکل می‌کنند با این امید که خواسته‌هایشان از جمله یاری، مدد، محافظت، روزی و شفاعت برآورده سازند. این نوع توکل، شرک اکبر است؛ چون این کارها و مانند آن جز الله تعالی کسی قدرت و توانایی آنها را ندارد.

دوم – توکل در اسباب ظاهری و عادی؛ مانند کسی که به حاکم یا پادشاهی توکل کند تا چیزی را که خدا در دستش قرار داده از جمله روزی، دفع اذیت، سختی و مانند آن، برایش محقق سازد.

این نوع توکل، شرک خفی است.

 وکالت جایز، سپردن کاری به کسی است که قدرت و توانایی انجام آن کار را دارد. ولی باز با این وجود او نمی‌تواند به این انسان توکل نماید هرچند کارش را به او واگذار نموده است، بلکه باید فقط به خدا توکل نماید و در مسیر ساختن کاری که به آن فرد واگذار نموده، به خدا تکیه نماید آن گونه که شیخ الاسلام ابن تیمیه اظهار داشته است[۱].

درباره‌ی آیه‌ی: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٢﴾ [الأنفال: ۲]. «مؤمنان، تنها کسانی هستند که چون الله یاد شود، دل‌هایشان ترسان می‏گردد و هنگامی که آیاتش بر آنان تلاوت شود، ایمانشان ­افزایش می‏یابد و بر پروردگارشان توکل می­کنند.»  (الأنفال: ٢) که مؤلف آورده، ابن عباس می‌گوید: «منافقان هنگام ادای فرایض خدا، چیزی از ذکر خدا وارد دلهایشان نمی‌شود و به هیچ یک از آیات خدا ایمان ندارند و به خدا توکل نمی‌کنند و وقتی از چشم مؤمنان ناپدید شوند و مؤمنان حضور نداشته باشند، نماز نمی‌خوانند و زکات اموال و دارایی‌شان را پرداخت نمی‌کنند. از این رو الله خبر داده که اینان مؤمن نیستند. سپس مؤمنان را توصیف کرده و می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾ [الأنفال: ۲]. «مؤمنان، تنها کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دلهایشان هراسان می‌گردد». چون مؤمنان فرایض خدا را به خوبی ادا می‌کنند. [روایت ابن جریر و ابن ابی حاتم].

این صفت مؤمنی است که هر گاه خدا یاد شود، دلش ترسان می‌شود. یعنی از خدا می‌ترسد و در نتیجه اوامر و دستورات خدا را انجام می‌دهد و از نواهی خدا دوری می‌نماید؛ چون اگر قلب از الله هراس داشته باشد مستلزم انجام دادن کار واجب و ترک کردن کار حرام می‌باشد؛ همان طور که الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ۴٠ فَإِنَّ ٱلۡجَنَّهَ هِیَ ٱلۡمَأۡوَىٰ۴١﴾ [النازعات: ۴۰-۴۱]. «و امّا آن کس که از جاه و مقام پروردگار خود ترسیده باشد، و نفس را از هوی و هوس بازداشته باشد قطعاً بهشت جایگاه (او) است». به همین خاطر سُدی درباره‌ی آیه‌ی: ﴿ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾ [الأنفال:۳]. می‌گوید: او کسی است که می‌خواهد ظلمی بکند یا قصد انجام گناهی را دارد، پس به او گفته می‌شود: از خدا بترس، در این صورت قلبش ترسان و لرزان می‌شود. ابن ابی شیبه، ابن جریر و ابن أبی حاتم این را روایت کرده‌اند.

صحابه، تابعین و تبع تابعین برای کم و زیاد بودن ایمان به آیه‌ی: ﴿وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا﴾ «و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده می‌شود، بر ایمانشان می‌افزاید، و بر پروردگار خود توکل می‌کنند (و خویشتن را در پناه او می‌دارند و هستی خویش را بدو می‌سپارند» استدلال کرده‌اند.

عُمَیر[۲] بن حبیب، صحابی جلیل القدر می‌گوید: «ایمان کم و زیاد می‌شود». به او گفتند: کم و زیاد بودن ایمان کدام است؟ گفت: «هرگاه خدا را یاد کردیم و قلب را ترساندیم، این نشان دهنده‌ی زیاد بودن ایمان است و هر گاه از یاد خدا غافل شدیم و خدا را فراموش کردیم و قلب را بیمار کردیم، این نشان دهنده‌ی کم بودن ایمان است». [روایت ابن سعد].[۳]

مجاهد درباره‌ی این آیه می‌گوید: «ایمان کم و زیاد می‌شود، ایمان قول و عمل با هم است». ابن ابی حاتم این گفته را از وی نقل کرده[۴] و شافعی، احمد، ابوعبید و دیگران اجماع علما بر این مطلب را نقل کرده‌اند.[۵] فرموده‌ی: ﴿وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ﴾ [النحل: ۴۲].  یعنی با قلوب‌شان به خدا تکیه می‌کنند و امورشان را تنها به خدای یکتا و بی‌شریک واگذار می‌نمایند. به غیر خدا امیدوار نیستند و جز به خدا به کسی روی نمی‌آورند و فقط به خدا دل خوش می‌کنند. می‌دانند که هر چه خدا بخواهد، می‌شود و هر چه نخواهد، نمی‌شود و او در ملک خود تصرف می‌کند و یکتا و بی‌شریک است. این آیه مؤمنان حقیقی را به سه درجه از درجات احسان توصیف کرده که عبارتند از: ترس، زیاد شدن ایمان و توکل فقط به خدا.

اگر گفته شود: وقتی مؤمن حقیقی کسی است که کار واجب را انجام می‌دهد و کار حرام را ترک می‌نماید، پس چرا جز این پنج چیز، چیز دیگری را ذکر نکرده است؟

در جواب گفته شده است: چون آنچه که در این آیه ذکر شده مستلزم چیزهای دیگری است که ذکر نشده است. در این آیه، خداوند ترس قلوب مؤمنان را موقع یاد خدا، زیاد شدن ایمانشان موقع تلاوت آیات خدا، توکل به خدا، برپای داشتن نماز به صورت حقیقی در ظاهر و نهان و انفاق مال و دارایی و منافع را ذکر کرده است. این پنج چیز مستلزم بقیه‌ی امور است؛ چون ترس قلب هنگام یاد خدا، اقتضای ترس و خشیت قلب از خدا را دارد. و این ترس، انسان را به سوی انجام دادن عمل واجب و دست کشیدن از عمل حرام می‌کشاند. همچنین زیاد شدن ایمان هنگام تلاوت آیات خدا سبب زیاد شدن علم و عمل صالح می‌شود. سپس حتماً در اموری که جز الله از دست کسی ساخته نیست، به خدا توکل می‌کند و در حد توان از خدا اطاعت و فرمانبرداری می‌نماید. اصل و اساس اطاعت و فرمانبرداری از خدا هم، نماز و زکات است. پس هرکس که این امور را – آن گونه که بدان امر شده – انجام دهد، لازم است که سایر واجبات را هم انجام دهد. بلکه اگر شخص نماز را به شیوه‌ی حقیقی‌اش و آن گونه که خدا از انسان خواسته برپای دارد، انسان را از فحشا و کارهای ناپسند و زشت باز می‌دارد. شیخ الاسلام ابن تیمیه این گفته را اظهار داشته است.[۶]

 

(برگرفته ارکتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– نگا: الفتاوی الکبری ۲/۳۱۶- ۳۱۹٫

[۲]– در نسخه‌ی «ط»، عُمر آمده است. او عُمیر بن حبیب خماشه انصاری خطمی است. به شرح حالش در کتاب «الإصابه فی تمییز أسماء الصحابه » ۴/۷۱۴ مراجعه کنید.

[۳]– ابن سعد در «الطبقات» ۴/۳۸۱،  ابن أبی شیبه در مصنفش شماره‌ی ۳۰۳۲۷، عبدالله بن امام احمد در «السنه» شماره‌های ۶۸۰ و ۶۲۴، ابن بطه در «الإبانه» شماره‌ی ۱۱۳۱، لالکائی در «شرح أصول اعتقاد أهل السنه»، شماره‌ی ۱۷۲۸، بیهقی در «شعب الإیمان» شماره‌ی ۵۶ و دیگران روایتش کرده‌اند که اسنادش صحیح است.

[۴]– ابن أبی حاتم در تفسیرش شماره‌های ۸۷۸۲ و ۱۰۱۴۳، لالکائی در «شرح أصول الاعتقاد» شماره‌های ۱۷۲۷ و ۱۷۲۸ و ابن بطه در «الإبانه»، شماره‌ی ۱۱۶۷ همه‌شان با لفظ: «الإیمان یزید وینقص» (ایمان کم و زیاد می‌شود) آن را روایت کرده‌اند. اسناد این روایت ضعیف است. اما این گفته سلف صالح به حد تواتر رسیده و بر آن اتفاق نظر داشته‌اند.

[۵]– نقل اجماع بر این مطلب را در کتاب «الإیمان» اثر ابوعبید ص ۱۹، التمهید ۹/۲۳۸، طبقات الحنابله ۱/۳۴۳ و حاشیه ابن القیم علی مختصر سنن أبی داود ۱۲/۲۹۳ نگاه کنید.

[۶]– کتاب «الإیمان» از کتاب «مجموع الفتاوی»: ۷/۱۹٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …