قول راجح
از دید ما، قول جمهور راجح است که میگویند: تصرفات قولیِ مکرَه واقع نمیشود، خواه مانند طلاق و نکاح قابل فسخ نباشد و خواه مانند بیع و اجاره قابل فسخ باشد و بنابراین، تصرفات (قولی) مکرَه باطل است.
آنچه احناف ذکر کردهاند، دلیلی برای قول آنها نمیشود و همهی آنچه ذکر کردهاند قابل رد و مناقشه است، از جمله کافی است که بگوییم: استدلال احناف به وقوع طلاق و نکاح فردی که شوخی میکند، مفید نیست، زیرا بین شوخیکننده و مکرَه فرق وجود دارد، چه شوخیکننده سبب را از سرِ اختیار و با علم به معنای آن و آثار مترتب بر آن انجام میدهد، اما مکرَه به اکراه و به قصد دفع آزار و اذیت از خود آن را انجام میدهد و به منزلهی کسی است که قولِ فردِ دیگری را نقل میکند. پس باید گفت: این کجا و آن کجا؟ و این که: چگونه حکم این دو باهم مساوی است؟ در حالی که در نص واردشده که طلاق به شوخی واقع میشود، اما نصی که احناف میگویند در مورد وقوع طلاق مکرَه وجود دارد، کجاست؟ نیز اعتبار تراضی (رضایت دو طرف) در بیع، به طریق اولی موجب اعتبار آن در نکاح هم هست، زیرا شأن شرمگاه بزرگتر از شأن مال است و بر این اساس، چون خدای متعال اعلام کرده که اخذ مال دیگران فقط به طریق تراضی حلال است و به شیوهای دیگر حرام میباشد، بنابراین شرمگاه اولی به این است که فقط با تراضی شرعی حلال شود و به همین دلیل هم، ولی نهی شده از این که زنِ (تحت ولایت خود) را بدون کسب رضایت وی شوهر بدهد[۱]. نیز، این که احناف میگویند: اکراه در اقوال عمل نمیکند، مردود است، چه نصِّ قرآن بر کلمهی کفری که فرد در پیِ اکراه بر زبان میآورد، اثری مترتب نکرده است و این دلیل اعتبارِ اکراه در اقوال است.
[۱]– نظریه العقد، امام ابن تیمیه، ص ۱۵۵٫