اوصاف آفرینشی و اخلاقی رسول اکرم صلى الله علیه وسلم

هند بن أبی هاله (که فرزند أم المؤمنین حضرت خدیجه و دایی حضرات حسن و حسین رضی الله عنهما می‌باشد)، مردی وصف کننده بود، درباره‌ی‌ی رسول اکرم صلى الله علیه وسلم چنین گفته است:

«آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم همواره اندوهگین و اندیشمند بود، به نظر می‌رسید استراحتی ندارد، سکوتی ژرف داشت و جز در موارد لزوم سخن نمی‌گفت. سخنان او جامع همه‌ی معانی و تعیین کننده‌ی حق و باطل از یک‌دیگر بود و هیچ کاستی و فزونی نداشت. تندخو نبود. هیچ کس را خوار نمی‌کرد. نعمت را هر اندازه اندک هم بود، بزرگ می‌شمرد و عیب نمی‌گرفت. هیچ خوراکی را نکوهش نمی‌کرد؛ و نیز، بیش از اندازه ستایش نمی‌فرمود. دنیا و امور وابسته به آن، او را به خشم نمی‌آورد. اگر کسی از حق تجاوز می‌کرد، از پای نمی‌نشست تا حق را یاری کند. برای کارهای مربوط به خود خشمگین نمی‌شد. چون به چیزی اشاره می‌کرد، با تمام کف دست خود اشاره می‌فرمود. به هنگام شگفتی دست خود را برمی‌گرداند و در آن حال اگر سخن می‌گفت، انگشت ابهام دست چپ خود را در دست راست می‌گرفت. اگر گاهی خشمگین می‌شد، کاملاً اعراض و روگردانی می‌کرد و هرگاه خشنود می‌شد، چشم فرو می‌افکند و نگاهش را پایین می‌انداخت. خنده‌اش بیش‌تر به صورت لبخند بود و هرگاه لبخند می‌زد، دندان‌های پیشیش ایشان هم‌چون مروارید یا دانه‌های تگرگ آشکار می‌گردید.»

سیدنا علی بن ابی طالب رضی الله عنه که از آگاه‌ترین مردم نسبت به اوصاف رسول الله صلى الله علیه وسلم بود و بیش از هر کس با او معاشرت داشت و نیز در وصفش تواناتر از دیگران بود، در وصف رسول گرامی صلى الله علیه وسلم چنین می‌فرماید:

«آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم از بدگویی و بی عفتی خیلی به دور بود. در بازار و مجامع و اماکن عمومی صدایش را بلند نمی‌کرد. بدی را با بدی پاسخ نمی‌داد، بلکه عفو و گذشت می‌نمود. با دست مبارکش احدی را مورد ضرب قرار نداد، مگر در میدان جهاد در راه خدا. هیچ خدمت‌گزار و یا زنی را ضرب و شتم نکرد. من ندیدم که ایشان ظلمی روا بدارد و یا از کسی انتقام بگیرد؛ البته هرگاه حدود الٰهی پایمال می‌شد، آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم از هر کس دیگری بیش‌تر خشم می‌گرفت. وقتی در گزینش بین دو چیز اختیار داده می‌شد، آسان‌ترین آن‌ها را اختیار می‌کرد. هرگاه وارد منزلش می‌شد، سلوکش همانند عموم مردم بود؛ لباس‌هایش را تمیز می‌کرد، گوسفندش را می‌دوشید و کارش را به دست خود انجام می‌داد. زبان مبارکش را جز به حق نمی‌گشود. مردم را با خود مأنوس می‌کرد و متنفر نمی‌ساخت. بزرگ هر گروهی را گرامی می‌داشت و او را سرپرست آنان قرار می‌داد. در برخورد با مردم جانب احتیاط را رعایت می‌فرمود، بدون این‌که آنان را از خوش‌رویی و اخلاق زیبایش محروم کند.

از احوال یارانش جویا می‌شد و از مردم درباره‌ی احوالشان استفسار می‌کرد. نیکویی را تقدیر و تأیید، و زشتی را تقبیح می‌فرمود. اساس کارش مبتنی بر اعتدال و میانه‌روی بود و از افراط و تفریط به دور بود. آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم در هیچ مواردی از خیر، غفلت نمی‌کرد تا مبادا مردم غافل شوند و احساس ملال نمایند. برای هر حالتی آمادگی داشت. در قبال حق کوتاهی نمی‌کرد و نیز از حق تجاوز نمی‌نمود.

کسانی که به او نزدیک بودند، بهترین مردم به شمار می‌آمدند و بهترین مردم نزد ایشان، خیرخواه‌ترین آن‌ها بود. برترین فرد از نظر منزلت نزد وی،‌ کسی بود که بیش از دیگران غم‌خواری و همکاری داشته باشد. آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم بدون یاد الٰهی از جایش بر نمی‌خاست و نمی‌نشست. هرگاه به مجلس و نزد گروهی تشریف می‌برد، در انتهای مجلس می‌نشست و دیگران را نیز به همین روش امر می‌فرمود.

در مجالس، رعایت حال همه را می‌کرد و حق همگان را ملحوظ می‌داشت؛ به طوری که هیچ کس تصور نمی‌کرد که دیگران به نزد پیامبر از او مکرّم‌تر هستند. چنان‌چه شخصی حاجت خود را بیان می‌کرد، رسول اکرم صلى الله علیه وسلم با حوصله‌ی کامل به سخنش گوش می‌داد تا این‌که خود آن شخص بلند می‌شد و می‌رفت. اگر کسی درخواست و حاجت مشروعی داشت، حتماً حاجت او را برآورده می‌ساخت و اگر نمی‌توانست، با لحنی پسندیده از وی معذرت می‌خواست.

حسن اخلاق و گشاده‌رویی وی چنان بود که همه‌ی اصحاب، او را هم‌چون پدری مهربان برای خود می‌پنداشتند. همه‌ی اصحاب در برابر حق از نظر رسول اکرم صلى الله علیه وسلم یک‌سان بودند.

مجلس او سراپا حکمت، بردباری، حیا، عفت و امانت بود. صداها بیش از ضرورت در حضورش بلند نمی‌شد. معایب کسی مورد بحث قرار نمی‌گرفت. آبروی کسی ریخته نمی‌شد. نقطه ضعف‌ها افشا نمی‌گشت. همه با هم برابر بودند. مدار فضیلت و برتری فقط بر تقوا و پرهیزگاری بود. در مجلس او سالخوردگان را محترم می‌داشتند و بر خردسالان مهر می‌ورزیدند و نسبت به نیازمندان ایثار می‌کردند و آدم غریب تازه وارد را اکرام کرده، رعایت حال وی را می‌نمودند.»

علی بن ابی طالب رضی الله عنه اضافه می‌کند:

«رسول اکرم صلى الله علیه وسلم همواره خنده‌رو، خوش خلق و ملایم بود، نه ترشرو و سخت‌گیر و تندخو. هیچ‌گاه فریاد نمی‌زد و دشنام نمی‌داد. عیب کسی را آشکار نمی‌کرد. بخیل و تنگ‌دل نبود. از آن‌چه به آن میل نداشت، یاد نمی‌کرد؛ البته از آن بد هم نمی‌گفت و درباره‌ی آن جواب هم نمی‌داد. از سه چیز به شدت پرهیز می‌نمود: ۱ـ جدال و ستیز، ۲ـ تکبر، ۳ـ کارهای بیهوده.

سه چیز را در حق مردم بسیار رعایت می‌فرمود: ۱ـ هیچ کس را سرزنش نمی‌کرد، ۲ـ بر کسی خرده نمی‌گرفت، ۳ـ در جستجوی معایب کسی نبود.

فقط در مواردی که امید ثواب و اجر بود، تذکر می‌داد و صحبت می‌کرد، هرگاه لب به سخن می‌گشود، همنشینان او چنان سکوت می‌کردند که گویی پرنده‌ای بر بالای سرشان نشسته است. چون سکوت می‌فرمود، آن‌گاه اصحاب سخن می‌گفتند و هرگز در محضر رسول اکرم صلى الله علیه وسلم نزاع و ستیز به راه نمی‌انداختند. هر کس لب به سخن می‌گشود، بقیه به او متوجه می‌شدند تا این‌که سخنش به پایان می‌رسید. سخن هر فرد نزد آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم چنان مورد توجه قرار می‌گرفت که گویی اوّلین شخصی است که سخن می‌گوید (یعنی همه با توجه و علاقه به او گوش می‌دادند).

اگر اصحاب می‌خندیدند، او نیز تبسم می‌فرمود و اگر از چیزی تعجب می‌کردند، او هم اظهار تعجب می‌کرد.

افراد غریبه و بیگانه را به خوبی تحمل می‌کرد و سخن ایشان را کاملاً می‌شنید و به خواسته‌های آنان گوش فرا می‌داد؛ به همین خاطر اصحابش توجه چنین افرادی را به سوی خود جلب می‌کردند (تا موجب ناراحتی حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وسلم نشود).

به اصحاب می‌فرمود: هرگاه نیازمندی را می‌بینید، نیاز او را برآورید.

آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم ستایش را از کسی می‌پذیرفت که در حد میانه‌روی باشد. سخن کسی را قطع نمی‌کرد، مگر این‌که از حد بگذرد، آن‌گاه یا او را نهی می‌کرد یا از مجلس برمی‌خاست.

آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم بیش از هر کس، سعه‌ی صدر داشت و بیش از هر کس، راست‌گو، خوش‌گفتار، نرم‌خو، مهربان و خوش معاشرت بود. هر کس که برای اوّلین بار به زیارتش مشرف می‌شد، از وی احساس هیبت می‌نمود و هر کس با او معاشرت می‌کرد، دلباخته و شیفته‌اش می‌گشت.»

یکی از وصف کنندگان کمالش می‌گوید:

«کسی را قبل از او و بعد از او، مثل او ندیده‌ام.»

خداوند متعال پیامبرش را به لباس زیبایی آراسته و بر او از جانب خود صفت محبت و هیبت نهاده بود.

هند بن أبی هاله در وصفش چنین می‌گوید:

«آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم پیکر بزرگواری و شکوه و جلال دل و دیده بود و چهره‌ی مبارکش همانند ماه شب چهارده می‌درخشید.»

براء بن عازب رضی الله عنه در وصف آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم می‌فرماید:

«آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم میانه‌قد بود، من او را در حالی دیدم که لباس قرمز رنگی بر تن داشت، از او کسی را زیباتر ندیده‌ام!»

ابوهریره رضی الله عنه در وصفش می‌گوید:

«آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم قدی میانه داشت که البته قامتش به بلندی نزدیک‌تر بود. رنگش سفید و موی محاسنش مشکی بود. لب‌های زیبا و مژگانش انبوه بود. میان شانه‌های مبارک نسبتاً فاصله بود. من همانند ایشان، قبل از او و بعد از او ندیده‌ام!»

انس رضی الله عنه می‌گوید:

«من هیچ دیبا و ابریشمی را به نرمی دست آن‌حضرت صلى الله علیه وسلم ندیده‌ام و هیچ بویی را بهتر از بوی خوش ایشان استشمام نکرده‌ام.»

برگرفته از: نبی رحمت نوشته‌ی امام سید ابوالحسن ندوی ترجمه: مولانا محمّد قاسم قاسمی

مقاله پیشنهادی

روش حج رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رضی الله عنهما قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه …