اهل کلام همان کسانی هستند که با وجود نص، بر مبنای رأی و نظر و ذوق و سیاست خود سخن می گویند یا اینکه نص را بر عقل عرضه می کنند؛ و این عمل آنان شبیه ابلیس است که تسلیم امر پروردگارش نشد و گفت: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ» (اعراف: ۱۲) «من از او بهترم، مرا ازآتش آفریدهای و او را از گِل (آفریدهای)» و اینگونه در زمره ی اهل کلام قرار گرفت.
اما آنها از این جهت اهل کلام نامیده شدند که علمی را نیاوردند که معروف نباشد بلکه تنها زیاده گویی و کلام اضافی را با خود آوردند که کمترین فایده ای ندارد. مثلا قیاس را برای توضیح دادن چیزی که از راه حس معلوم است، به کار می برند هرچند این قیاس و امثال آن در جای دیگر، در برابر کسی که حسی را انکار می کند، مفید فایده است.