معتزله می گویند: کسی که مرتکب گناه کبیره شود از مسمای ایمان خارج شده است اما وارد کفر نشده است بلکه در جایگاهی به نام «منزله بین منزلتین» قرار دارد. (نه مومن است نه کافر)
و خوارج گفتند: چنین شخصی کافر است و در دین جایگاهی با عنوان «منزله بین منزلتین» وجود ندارد. «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ» (یونس: ۳۲) «پس بعد از حق، چه چیزی است جز گمراهی؟ پس چگونه روی گردان میشوید؟!»». بنابراین مرتکب کبیره از دایره ی ایمان خارج شده و وارد کفر می شود. و کافر بوده و خون و مالش حلال است؛
با چنین اعتقاد و باوری است که مردم را تکفیر می کنند و بر علیه حاکمان خروج می کنند. و این یکی از ثمرات فهم ایمان نزد آنها می باشد با این توضیح که ایمان امری کلی است و تجزیه پذیر نیست، بنابراین چون بخشی از آن از بین رود، تمام آن از بین می رود.
اما اهل وعده (مرجئه) گفتند: کسی که مرتکب گناه کبیره شده است، مومن کامل الایمان می باشد. هرچند مرتکب دزدی و زنا شده باشد و شراب نوشیده و دچار قتل و راهزنی شود. به چنین شخصی می گوییم: تو مومنی کامل الایمان هستی. مانند کسی که واجبات و مستحبات را انجام می دهد و از محرمات دوری می کند. تو و او در ایمان یکسان هستید. و ایمان شما مانند ایمان پیامبران است. اما اعمال صالح جزو دین نیست.[۱]
بنابراین اینان (اهل وعد) و آنان (اهل وعید) در اسم گذاشتن و حکم نمودن در مورد چنین شخصی، در نقطه ی مقابل و متضاد هم قرار دارند. و این نتیجه ی فهم ایمان نزد آنان می باشد. چنانکه برخی از آنان (چون جهمیه و مرجئه) بر این باورند که ایمان تنها معرفت و شناخت است و بس؛ و ایمان نزد آنها کم و زیاد نمی شود. و برخی از آنها (فقهای مرجئه) عمل را از مسمای ایمان خارج می دانند. اما معتزله می گویند: «چنین شخصی نه کافر است و نه مومن؛ و او را در جایگاه منرله بین منزلتین قرار می دهند.»
و حروریه[۲] می گویند: وی کافر است.
اهل سنت در بین مرجئه از جهتی و بین معتزله و حروریه که چنین شخصی را مومن نمی نامند، از جهت دیگر، جایگاه میانه و وسط را داراست و می گویند: کسی که مرتکب گناه کبیره شود مومن ناقص الایمان است. و این حدیث «لا یزنی الزانی حین یزنی و هو مومن»: «زناکار در هنگام زنا کردن مومن نیست» را بر این دیدگاه حمل کرده اند. با این توضیح که زناکار به هنگام زنا مومن کامل الایمان نمی باشد. و این بدان سبب است که خداوند متعال بر مرتکب کبیره، صفت ایمان را اطلاق کرده است. خداوند متعال می فرماید: «وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا»[۳] در این آیه خداوند متعال برادری ایمانی را بین دو گروه (که با جنگ با هم مرتکب گناه کبیره شدند) اثبات می کند با اینکه رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمودند: «قتال المومن کفر»: «جنگیدن با مومن کفر است». و این نصوص بیانگر این مطلب هستند که برای شخصی که با برادر مسلمانش وارد جنگ شده، بهره ای از ایمان و بهره ای از کفر می باشد. بنابراین مومنی ناقص الایمان خواهد بود. و منظور از کفر در اینجا، کفر اصغر یا «کفر دون کفر» می باشد. و برخی از سلف صالح این کلام الهی را چنین تفسیر کرده اند که منظور از شرک در این آیه، «شرک دون شرک» یا شرک اصغر می باشد. «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ» (یوسف: ۱۰۶) «و بیشتر آنها به الله ایمان نمیآورند مگر اینکه (به نوعی) مشرک اند». چرا که ایمان با شرک اکبر جمع نمی شود. (در حالی که یکی از اصول اهل سنت و جماعت این است که ایمان با شرک و کفر اصغر جمع می شود.) یا اینکه وی با ایمانی که دارد، مومن و با ارتکاب کبیره، فاسق می باشد و ایمان دارای شعبه های مختلفی می باشد و افزایش و کاهش می یابد و مردم در ایمان، با یکدیگر متفاوت و نسبت به هم در درجات و مراتب مختلفی می باشند.
ابن تیمیه رحمه الله می گوید: «مسلمانان فاسق بخشی از ایمان و اصل آن را به همراه دارند و تمام ایمانِ واجب که به خاطر آن مستوجب بهشت باشند همراه آنان نیست». [۴]
[۱] – مجموعه الرسائل الکبری: ۱/۲۷۸
[۲] – حروریه: فرقه ای از خوارج است که در منطقه ای به نام حروراء سکونت داشتند. معتقد بودند که زن باید قضای نماز هایی را که در مدت عادت ماهیانه نخوانده است، به جای آورد. و امت را تکفیر می کردند. و از عثمان و علی رض الله عنهما برائت و بیزاری می جستند و اموال و ناموس دشمنان شان را حلال می دانستند.
[۳] – (حجرات: ۹) «هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند، در میان آنان صلح برقرار سازید».
[۴] – مجموع الرسائل الکبری: ۱/۲۷۸)