اهل سنت(۴)

۱۱- اهل سنت میان بدعت‌های ریز و اختلافات لفظی و میان بدعت‌های سنگین و اختلاف بر سرِ حقایق و معانی و اصولِ بزرگ، فرق می‌گذارند. از این رو آنان بدعت‌ها را به چند نوع دسته بندی ‌می‌کنند:

أ – بدعت‌هایی که در عدم تکفیر صاحبش همانند «مرجئه» و «شیعه‌ی مفضّله» اختلافی وجود ندارد.

ب – بدعت‌هایی که در تکفیر و عدم تکفیر صاحبش هم‌چون «خوارج» و «روافض» اختلاف نظر وجود دارد.

ج – و بدعت‌هایی که در تکفیر صاحبش مثل «جهمیه‌ی محض» به صورت مطلق نه بر شخصی معین، اختلافی نیست. 

با این وجود اهل سنت میان حکمِ مطلق بر صاحبانِ گناه، فسق و کفر، و میان حکم بر شخصی معین که اسلامش با یقین ثابت شده است، که بر اثر ارتکاب یکی از این بدعت‌‌ها گناهکار یا فاسق یا کافر خوانده شود، فرق قایل هستند. هرگز تا با ارائه‌ی دلیل اثبات نکنند که سخن شخص، مخالفِ سنت است و شبهاتش را بر طرف نکنند، او را کافر نمی‌خوانند. درست همانند فرقی که میان نصوص وعیدِ مطلق و میان شخصی معین که در آخرت مستحقّ چنین وعیدی شود، فرق می‌گذارند. چرا که گاهاً ممکن است با توبه، یا نیکی‌هایی که گناهش را محو کند، یا مشکلاتی که کفاره‌ی گناهانش می‌شود، یا شفاعتی که در حقش پذیرفته می‌شود، تحت حکم وعید قرار نگیرد. لذا برای فردی معین به جز با دلیل خاص، حکم به بهشت و جهنمی بودن وی نمی‌دهند.

تکفیر هم جزو وعید است. گر چه سخن انسان مبتدع تکذیبِ قول رسول  صلی الله علیه وسلم را در بر دارد، لیکن ممکن است گوینده‌اش تازه مسلمان باشد. یا در صحرا و بیابانی دوردست رشد کرده، یا نصوص برایش به اثبات نرسیده است یا دلیلِ معارضِ دیگری نزد او وجود دارد که مجبوراً باید نص اول را تأویل نماید. مجتهدی که تابع رسول  صلی الله علیه وسلم است و اما بنا بر اجتهاد دچار تأویل می‌شود و عامی‌ای که شیفته‌ی اقتدای به رسول  صلی الله علیه وسلم است، خطایش بخشیده شده است.

پس اهل سنت هرگز مسلمانی را که خطا کرده است، کافر نمی‌خواند. مگر این‌که آن گونه برایش اقامه‌ی دلیل کنند که فرد بداند بعد از اقامه‌ی دلیل، باز هم دارد با پیامبران صلی الله علیهم و سلم مخالفت می‌کند. چرا که حکمِ تکفیر، وابسته به اثبات شرایط و انتفای موانع است. کسی که اسلامش با یقین اثبات شده است با شک از بین نمی‌رود. بلکه فقط بعد از اقامه‌ی حجت و بر طرف کردن شبهات، اسلامش زایل می‌گردد. اهل سنت هرگز تکفیر، فاسق خواندن، حتی گناهکار خواندنِ علمای مجتهد را به مجردِ لغزش یا تأویلِ نا درست، جایز نمی‌دانند. خصوصاً در مسایل ظنّی که بر سر آن اختلاف نظر وجود دارد.

نیز میان بدعتی‌های اهل قبله هر چند هم که بدعتشان حجیم باشد، و میان کسی که بدون شک کفرش در اسلام ثابت است، فرق می‌گذارند. ماند مشرکین و اهل کتاب. همانند دیگر مسلمانان، عملکرد ظاهری مبتدعین را معتبر می‌دارد و به درون آنان کاری ندارد. با این وجود می‌دانند بسیاری از آنان دارای نفاق اکبر و در قعر جهنم‌ هستند و در باطن کافراند. لیکن اگر ثابت شد که یک فرد در درون نفاقِ اکبر دارد، در ظاهر هم کافر محسوب می‌شود.

۱۲- بدعت‌هایی که از نظر متخصصانِ سنت، شخص با آن در لیست اهل بدعت قرار می‌گیرد آنهایی هستند که با قرآن و سنت در تعارضند. مانند بدعت خوارج، روافض، قدریه، مرجئه و جهمیه. و کسی که با قرآن روشنگر و سنتِ مشهور و شناخته شده یا با اجماع سلف، بدون عذر مخالفت نماید، با او بسانِ اهل بدعت برخورد خواهد شد.

اولین موضع‌گیری و برخوردی که اهل سنت و جماعت در قبال اهل بدعت اتخاذ می‌کنند، افشاگری آنان و برحذر داشتن مردم از گفتارِ آنها است. البته در کنار آن، سنت را آشکار نموده و آن را تعریف می‌کنند. سپس قلع و قمع بدعت، و ریشه کن کردن تجاوز و دشمنی اهل بدعت، سرلوحه‌ی کار آنان می‌باشد.

ائمه‌ی سنّت بر این باورند که بدعت‌های بزرگ و مغلّظه از گناهانی که صاحبانش معتقدند این کارشان گناه است، بدترند. از این رو بازداشتن اهل این بدعت‌ها و دفع شرّ آنان واجب است. حتی اگر راهی برای دفع شرّ آنان نباشد جز با جنگ یا کشتن، باید این کار را کرد. سلف، به کشتن دعوتگری که با دعوت به بدعت، مردم را گمراه می‌کند، امر کرده‌اند. چرا که کارش باعث فساد دینی می‌شود. فرقی ندارد که او را کافر خوانده باشند یا خیر. عقوبات دنیا به این دلیل مشروع شده است که به وسیله‌ی آنها ظلم و عدوان دفع شود و ضرر و فساد مرتفع گردد. عقوبت دنیا مستلزم مجازات اخروی نیست و نیز بالعکس.

گاهی شخص به دلیل خطای اجتهادی یا تأویلی نادرست، بدعتی را اظهار می‌کند و در آن سنت و بدعت، و خیر و شر را در هم می‌آمیزد. سپس بر مبنای سنّت و خیری که بدان معتقد است، دوستی کرده و پاداش می‌دهد. و عداوت و عقوبتش هم مبتنی بر بدعت و شری است که به آن باور دارد. گاهی علما و دینداران برای تنبیه مبتدعین، بر آنان نماز جنازه نمی‌خوانند، لیکن از دیگران می‌خواهند که بر او نماز بخوانند و خود در پنهان برایشان دعا می‌کنند. و کسانی همچون نُصیری‌ها و اسماعیلی‌های افراطیِ رافضی و دیگران، و همانند زنده پرستان و مرده‌پرستان، و بندگان ضریح و گنبدها، و وحدت الوجودی‌ها و حلولیان و اهل اتّحاد، از بدترین مرتدها هستند و از کفار اصلی و اهل کتاب هم کافرترند. ازدواج با زنانشان درست نیست، ذبیحه‌ی دست آنان خورده نمی‌شود، حتی اگر جزیه پرداختند و اهل ذمّه هم شدند، نباید در بین مسلمین زندگی کنند. اما اگر از دستورات حکومت اسلامی امتناع ورزیدند، باید همچون مرتدین با آنان جنگید.

اهل سنت و جماعت میان مبتدعِ دعوتگر با غیر دعوتگر فرق می‌گذارد. داعی بدعتگرا، ‌بدعت را برای همگان علنی می‌کند؛ لذا مستحق مجازاتی از قبیلِ ترک رابطه، رد گواهی و شهادتش، ترک نماز پشت وی، فرا نگرفتن علم از او و ترک ازدواج با وی می‌شود تا از کارش باز آید. اما اگر کسی بدعتی را که به درجه کفر نرسیده باشد، پنهان می‌دارد، نهایتاً همانند منافقینی است که پیامبر  صلی الله علیه وسلم ظاهر کارشان را پذیرفت و ضمیرِ ایشان را به الله  سبحانه وتعالی سپرد. تذکّر به او هم باید پنهانی و در خفا باشد، مگر این‌ که ضررش به دیگران سرایت نماید؛ و ترس این باشد که مردم را فاسد و از راه به در کند. در این صورت باید حقیقت کارش را به مردم اعلان نمود تا از معاشرت با او باز آیند و مواظب گمراهی وی باشند و او را بشناسند.

اهل سنت و جماعت وقتی نسبت به رویکرد اهل بدعت روشنگری می‌کنند و با دست، زبان و یا قهر از وی، در این حیطه به تلاش مشغولند، تعامل خویش را با دو ضابطه‌ی اساسیِ شرعی بر پا می‌دارند: 

مقاله پیشنهادی

به صبر کنندگان مژده بده

ما از آنِ الله هستیم و به سوی او برمی‌گردیم تا به هرکس هر عملی …