اهل حدیث به چه کسانی اطلاق می­شود؟

  آنان کسانی­ اند که علم صحابه را فرا گرفته وباورهای دینی ایشان را نقل کرده­ اند. همچنین به اسم (اهل اَثَر) هم شناخته شده ­اند. این اسم برگرفته از الأثر یا حدیث، پیروان حدیث و پژوهندگان آن می­ باشد. پیدایش ایشان از عصر صحابه شروع و تا دوران بنی امیه و مدتی از خلافت عباسیان به درازا کشید. در خلال این دوران تمام توجه اهل حدیث بر قرآن کریم، احادیث نبوی، اقوال صحابه، تفسیرها و اجتهادات ایشان متمرکز شده بود. علاوه بر این، به حفظ موارد مذکور، نگاشتن و عمل به این آموخته­ ها مبادرت ورزیدند. بر پایبندی و آموختن دین همان­ که از صحابه به ایشان رسیده بود، حریص بودند. لذا آنان اهل روایت و درایت بوده و شایستگی پیشوایی و مقتدا شدن را داشتند. تابعین و تبع تابعین رحمهم الله هم که اهل حدیث بودند، همگام با کاروان بزرگ اسلامی حرکت کردند و با قرآن و سنت رهنمون شده و آثار سلف صالح را پیروی نمودند. به اهل بدعت و هوا پرستان که از این کاروان کنار کشیدند و از مسیرش خارج گشتند، توجه نکردند. و چون اکثریت با آنان بود و بنا بر این اغلبیت مطمئن و آسوده بال بودند، ابتدای امر به عقاید و نظریاتِ مخالفِ با حق، بی ­توجه بودند. ولی آن گاه که خطر بزرگ شد برای دفاع از حق در قبال باطل، وارد میدان شدند[۱].

  به طور جدی اولین پراکندگیِ اعتقادی یا ایدئولوژیک در امت به دست خوارج به وقوع پیوست. آن­هم نه به سبب جدایی ایشان از علی و معاویه، بلکه بنا بر شعار (لا حُکم إلا لله، حُکم فقط از آنِ الله است)، و نیز سبب انکار این­که خلافت تنها از آنِ قریش باشد، از امت جدا شدند. می­گفتند: انتخابِ خلیفه باید به صورت مطلق باشد و هیچ قید و بندی پذیرفته نیست[۲]؛ هر چند هم که خلیفه یک برده و غلام باشد. یعنی آنان بودند که اولین حرکت را که بر مبنای فکرِ نظری و قالبی خاص بود، اعلان کردند. و با این اندیشه و نظریه از اکثریت جامعه جدا و متمایز گشتند. واگر علی خطرِ معنی­ دار جنبشِ خوارج را  درک نکرده بود، هرگز نبرد با معاویه را که مسئله­ ی اصلی بود، رها نمی­کرد. لذا فرقه­ های خوارج هم که اولین گروه جدا شده از جماعت مسلمانان بودند، آماده­ گیری کرده  و به پا خواستند؛ و از نظریات و ایده­ ی بر گرفته از ایمانِ خویش، با شمشیر دفاع کردند. و چنان زیاده روی کردند که مسلمانان به آن­ها با دیده ­ی نفرت نگریسته و ایشان را از اهل بدعت می­ شمرد[۳]. بعد از خوارج شیعیان به بهانه­ ی دفاع از اهل بیت ظهور کردند. اما جداییِ خوارج و در پی آن شیعیان، هر گز بر جمعیتِ غالب و ریشه­ ی تنومندِ مسلمین که همان اهل سنت و جماعت بودند، تاثیری نگذاشت. اهل سنتی که در این دوران نیاز نداشت خود را با اسمی خاص از دیگران متمایز کند. چرا که آنان از سویی جمعیت بیشتر و از سویی دیگر به دلیل پایبندیِ محض به قرآن و سنت، دارای عقیده­ ی اسلامیِ پاک و خالص بودند. و نیز گرایش­ های جدا شده، دارای چنان جمعیت و خطری جدی نبود که نیاز باشد در سطحِ وسیع با آنان مواجه شد. لذا جمعیت غالبِ مسلمان و پای­بند به قرآن و سنت و منهج سَلَف، همان اصل مهمی است که دیگران از آن جدا شدند. و ریشه و اصل، نیازی به نشانه و ویژگی خاصی ندارد که آن را از دیگران متمایز سازد. حال آن کس که برای خود اسمی معین بر می­­گزیند تا از دیگران فرق و متمایز باشد، اوست که از این اصل جدا شده است[۴]. از این روست که وقتی شخصی از امام مالک: سوال می­ کند اهل سنت کیست؟، می­گوید: آنان که همانند جهمیه، رافضی­ها و قدریه دارای لقب نیستند که با آن شناخته شوند[۵].

[۱]  نظام الخلافه فی الفکر الإسلامی، دکتر مصطفی حلمی. (ص ۲۸۸-۲۸۹).

[۲] یعنی تمام امت می توانند در نامزدی خلافت سهیم باشند. مترجم.

[۳] نظام الخلافه، (ص ۲۸۸).

[۴]  قبلی. (ص۲۸۸-۲۸۹). شیعه برای مواجهه با بنی امیه به یاری علی و فرزندانش پرداخت. سپس نسبت به ائمه­ ی اهل بیت علوی و خرده­ گیری بر ابوبکر و عمر و عثمان و دیگر صحابه دچار غلو و زیاده ­روی شدند.

[۵] ابوزهره  الامام مالک  (ص۱۸۰). ابو عبدالله مالک بن انس رحمه الله در زمان خویش مشهور به امام دارالهجرتین بود. او علم و دانش مهاجرین و انصار را در مشهورترین کتاب خود به نام مؤطا، گرد آورد و در سال ۱۷۹ هجری درا فانی را وداع گفت.

مقاله پیشنهادی

به صبر کنندگان مژده بده

ما از آنِ الله هستیم و به سوی او برمی‌گردیم تا به هرکس هر عملی …