ب. واجب کفائی
واجبِ علی الکفایه یا واجب کفائی، واجبی است که شارع انجامیافتن و صورت گرفتنِ آن را از جمع مکلّفان خواسته است، نه از یک یکِ آنها، زیرا هدف شارع انجام گرفتنِ آن در میان جامعه، یعنی صورتگرفتنِ فعل بوده است، نه آزمایش مکلّف. و در نتیجه، اگر بعضی از افراد امّت آن را انجام دهند، فرض از بقیه ساقط میشود، زیرا فعل یک گروه، جانشینِ فعل و عملِ گروه دیگر هم میشود و با این اعتبار (در صورت انجام فعل واجب کفائی به دست عدهای) تارک فاعل به حساب میآید، ولی اگر کسی آن را به جا نیاورد، همهی افراد توانا گناهکار خواهند بود. بنابراین، طلب در این نوع واجب، مبنی بر تحققپذیرفتن فعل است نه بر یک فاعل مشخص، ولی در واجب عینی، مقصود، صورت پذیرفتنِ فعل است اما از طرف هر مکلّفی. از نمونههای واجب کفائی: جهاد، قضاوت، فتوا دادن، عالمشدن در دین، ادای شهادت، امر به معروف و نهی از منکر، ایجاد صنایع و حرفهها و دانشهایی که امّت به آن نیازمند است و آماده کردن همهی انواع نیرو و قدرت و چیزهای دیگری همانند آن که مصالح عمومی را تأمین میکند، چون که فرضهای کفایه، غالباً به مصلحتهای عامه برمیگردند. دلیل این که اگر واجب کفائی صورت نگیرد، همه گناهکار هستند، فقط آن است که واجب کفائی از مجموعهی امّت خواسته میشود؛ به طوری که قادر بر آن باید آن را انجام دهد و ناتوان هم مؤظف است که توانا را به انجام آن تشویق و وادار کند و اگر این واجب انجام نگرفت، این تقصیری از جانب همه است، از طرف قادر، به این دلیل که آن را انجام نداده و از طرف عاجز، به این خاطر که فرد قادر را به انجام آن وادار و تشویق نکرده است. امام شافعی در مورد واجب کفائی میگوید: «اگر همهی افراد امّت واجب کفائی را تضییع سازند و انجام ندهند، من ترس این را دارم که همهی افرادی که میتوانستند آن را انجام دهند و انجام ندادند از گناه خارج نباشند»[۱].
براساس این تصویر از واجب، بر امّت واجب است که مراقب حکومت باشند و آن را وادار به انجام واجبات کفائی یا تهیهی اسباب لازم برای ادای آن نمایند، زیرا حکومت نمایندهی امّت در تأمین مصالح عمومی است و میتواند بار انجام واجب کفائی را بر دوش بکشد و اگر در این امر تقصیر شود، همهی امّت و نیز دستگاه اجرایی و حکومتی گناهکار میباشند؛ امّت به این خاطر که دولت را بر آن وا نداشته که چیزهایی را که فروض کفائی با آنها انجام میگیرد، تهیه نماید و حکومت، به این خاطر که با وجود امکان و توان (خود) به انجام واجب کفائی اقدام نکرده است.
گاهی واجب کفائی تبدیل به واجب عینی میشود، چنان که مثلاً در جهاد اگر هدف با فرض کفایه محقَّق و حاصل نشود، در آن صورت، جهاد بر همهی افرادی که به هر نوعی قادر به جنگ با دشمن هستند، فرض عین میشود و نیز، همانند همین است این که اگر یک مکلّف قادر، امر منکری را خودش به تنهایی مشاهده کند و کس دیگری غیر از او آن را نبیند، بر وی واجب است که به مقدار توان خود آن را مورد انکار قرار دهد؛ نیز اگر در روستا فقط یک پزشک وجود داشته و پزشک دیگری غیر او آن جا نباشد، کمک به بیماران بر وی واجب عینی میشود؛ و…
[۱]– الرساله، ص ۳۶۶٫