نوع دوم: نفاق عملی است که شخص یکی از اعمال منافقین را انجام دهد، در حالی که ایمان در قلبش وجود دارد، این نوع نفاق انسان را از دایره اسلام خارج نمیکند اما وسیلهای است برای خروج از دین اسلام، و کسی که این نوع نفاق را دارد ایمان و نفاق همزمان در قلبش وجود دارد و اگر این نفاق اصغر ادامه یابد به سبب آن در زمره منافقان خالص در میآید، پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید: «أَرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَانَ مُنَافِقًا خَالِصًا ، وَمَنْ کَانَتْ فِیهِ خَصْلَهٌ مِنْهُنَّ کَانَتْ فِیهِ خَصْلَهٌ مِنَ النِّفَاقِ حَتَّى یَدَعَهَا إِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ وَإِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَإِذَا عَاهَدَ غَدَرَ ، وَإِذَا خَاصَمَ فَجَرَ»[۱]. «چهار صفتند که در هر کسی باشد، منافعی خالص است، در هر کسی خصلتی از آنها داشته باشد، خصلتی از نفاق در اوست تا وقتی که آن را از خود دور کند، وقتی به او امانتی داده شود، خیانت میکند، وقتی سخن گوید دروغ میگوید، وقتی پیمان دهد آن را میشکند، وقتی جدال کند از حق روی میگرداند و مبل عمل به حق را ندارد».
لذا در هر کس که این خصلتهای چهارگانه جمع شود در واقع شرارت در او جمع شده و صد در صد صفات منافقین در او وجود دارد، و هر کس یکی از این خصلتها را داشته باشد، خصلتی از نفاق را دارد.
گاهی اوقات امکان دارد در کسی خصلتهای خیر و شر و خصلتهای ایمان و کفر و نفاق جمع شود، این شخص به اندازه خیر و شرش مستحق ثواب و مجازات است.
یکی دیگر از نشانههای نفاق اصغر، تنبلی و کسلی در ادای نماز جماعت در مسجد است که این نیز یکی از صفات منافقین است. نفاق شر و خطر جدی به دنبال دارد و اصحاب همواره از وقوع در آن بیم داشتهاند، ابن ابی ملیکه میگوید: «سی نفر از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم را دیدم همگی بیم داشتند که مبادا به نفاق مبتلا شوند».
[۱]– بخاری و مسلم.